لينك به منبع:
خامنهای ولی فقیه ارتجاع
خامنهای
در دیدار با اعضای خبرگان ارتجاع لیست بحرانها و بنبست نظام را به نمایش
گذاشت و از جمله با اعتراف به چپاولهای نجومی و نگرانی نسبت به خشم انفجاری
مردم گفت: «یکی از چیزهایی که از اوّل در انقلاب مطرح بوده است، مسألهی
عدالت است. عدالت یعنی کم کردن فاصلهی بین فقیر و غنی در کشور و مبارزهی
با فقر در کشور و تقسیم درست ثروت در کشور... ما باید نگاه کنیم ببینیم در
این زمینه ــ از نظر اسلام ــ چقدر پیش رفتهایم، چقدر حرکت کردهایم؛ چرا
اینجور شده. محاسبه کنیم اینها را». اما او بلافاصله از ترس اینکه مبادا
این حرفش علیه چپاولگران و بهاصطلاح «محاسبة » آنها تعبیر شود، افزود:
«نه این که ما دست بگذاریم روی ثروتِ ثروتمندان و بخواهیم این ثروت را از
اینها بگیریم؛ نه، بلکه بایستی کشور را جوری اداره بکنیم که فاصلهی بین
فقیر و غنی کم بشود».
خامنهای همچنین با اعتراف به ریزشهای گسترده بهعنوان یکی از بحرانهای زمینگیر کننده رژیم گفت: «شرط دوام حیات جمهوری اسلامی وجود انگیزههای انقلابی و وجود روحیهی انقلابی است. اگر روحیهی انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود... این انگیزه در چه وضعی است؛ آیا کم شده، آیا زیاد شده، آیا ادامه پیدا کرده، چه مقابلهها و مبارزههایی با این انگیزه انجام میگیرد، راه مقابلهی با آنها چیست؟». خامنهای بهطور مشخصتر به ریزش در میان بسیجیان و پاسداران اشاره کرد و افزود: «بنده که در صحبتهای مختلف مدام میگویم که به بچّههای انقلابی و حزباللّهی کمک کنید، معنایش همین است؛ یعنی این یک مطالبه است».
ولیفقیه ارتجاع پس از این اعترافها در یک واکنش سراسیمه نگرانی خودش را از تنگتر شدن مداوم حلقه انزوا بر گردن نظام آشکار ساخت و با به راهانداختن دود ودم به جای یک موضعگیری مشخص گفت: «شما شنیدید نطق ابلهانهی این رئیسجمهور آمریکا را در سازمان ملل ــ لابد مستقیم یا غیرمستقیم این حرفها را شنیدهاید ــ از ادبیّات بسیار زشت و سخیفی استفاده کرد؛ ادبیّات گانگستری، ادبیّات کابویی و تهدیدهای بیمعنی و غلط و تحلیلهای صددرصد غلطتر؛ یک نطق پُر از خلاف، پُر از دروغ! شاید بیست دروغ واضح در این سخنرانی وجود داشت؛ یک صحبت آشفته، که نشاندهندهی این است که هم عصبانیاند، هم درماندهاند، هم از لحاظ فکری دچار مشکل و عقبماندگی هستند، دچار سبُکمغزیاند».
خامنهای همچنین با اعتراف به ریزشهای گسترده بهعنوان یکی از بحرانهای زمینگیر کننده رژیم گفت: «شرط دوام حیات جمهوری اسلامی وجود انگیزههای انقلابی و وجود روحیهی انقلابی است. اگر روحیهی انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود... این انگیزه در چه وضعی است؛ آیا کم شده، آیا زیاد شده، آیا ادامه پیدا کرده، چه مقابلهها و مبارزههایی با این انگیزه انجام میگیرد، راه مقابلهی با آنها چیست؟». خامنهای بهطور مشخصتر به ریزش در میان بسیجیان و پاسداران اشاره کرد و افزود: «بنده که در صحبتهای مختلف مدام میگویم که به بچّههای انقلابی و حزباللّهی کمک کنید، معنایش همین است؛ یعنی این یک مطالبه است».
ولیفقیه ارتجاع پس از این اعترافها در یک واکنش سراسیمه نگرانی خودش را از تنگتر شدن مداوم حلقه انزوا بر گردن نظام آشکار ساخت و با به راهانداختن دود ودم به جای یک موضعگیری مشخص گفت: «شما شنیدید نطق ابلهانهی این رئیسجمهور آمریکا را در سازمان ملل ــ لابد مستقیم یا غیرمستقیم این حرفها را شنیدهاید ــ از ادبیّات بسیار زشت و سخیفی استفاده کرد؛ ادبیّات گانگستری، ادبیّات کابویی و تهدیدهای بیمعنی و غلط و تحلیلهای صددرصد غلطتر؛ یک نطق پُر از خلاف، پُر از دروغ! شاید بیست دروغ واضح در این سخنرانی وجود داشت؛ یک صحبت آشفته، که نشاندهندهی این است که هم عصبانیاند، هم درماندهاند، هم از لحاظ فکری دچار مشکل و عقبماندگی هستند، دچار سبُکمغزیاند».
خامنهای بهرغم این همه دود و دم، حتی یک کلمه در مورد اینکه نظام ولایت فقیه
چه واکنش مشخصی در قبال مواضع دولت آمریکا و زیر سؤال رفتن جدی برجام نشان
میدهد چیزی نگفت بلکه بر عکس به آن چه کارشناسان نظام «مخمصه» و «هچل»
برجام مینامند اعتراف کرد و با انداختن تقصیر به گردن آخوند روحانی گفت:
«اشکالی که من نسبت به مذاکرات هستهیی داشتم و دارم و مکرّر با خودِ
مسئولان در جلسات خصوصی در خلوت و جلوت مطرح کردم، همین است: من میگویم
اشکالی نداشت ما مذاکره کنیم، مذاکره اشکالی نداشت منتها در این مذاکره
بایستی دقّت و مراقبت لازم انجام میگرفت تا اینجور نباشد که طرفِ مقابل،
هر غلطی خواست بکند، نقض برجام محسوب نشود [امّا] ما اگر یک مختصر تکانی
بخوریم، نقض برجام محسوب بشود! این خطا است، این نباید اتّفاق میافتاد».
خامنهای
که خودش آغازگر مذاکرات و امضا کننده نهایی برجام بوده با تکرار دوگانه
گویی در این زمینه افزود: «من نمیگویم با دنیا قطع رابطه کنید، این اصلاً
نظر بنده نیست. از اوّلِ انقلاب، بنده جزو آن آدمهایی بودم که اصرار داشتم
بر ارتباط ــ ارتباط با اطراف دنیا ــ الآن هم همان عقیده را دارم، لکن
بحثِ من این است که ما پای قدرتمند و طبیعیِ خودمان را با عصای بیگانه عوض
نکنیم... این را عرض میکنیم که به بیگانه نباید چشم دوخت، با دنیا باید
کار بکنیم، حرفی نداریم، کار کردن با دنیا قهراً الزاماتی دارد، آن الزامات
را هم قبول میکنیم و به دوش میگیریم، منتها تکیهی به خارج نمیکنیم».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر