جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ فروردین ۱۶, دوشنبه

نامه افشين بايماني به پريا كهندل

iran spring 6 e6887
نامه افشين بايماني به پريا كهندل و اطلاع از عدم ملاقات حضوري پدربزرگ پريا با صالح كهندل
دخترم پریا سلام سال نو مبارک
پریا جان از پشت میله های سرد زندان بیرون را می نگرم لحظه لحظه ای که زنده ام. با تمام وجود حس می کنم تلاش شما در راه آزادی چه قدر به پیروزی نزدیک شده است. سال نو را به تو و فرزاد و همه دوستانت تبریک می گویم. لابد می پرسی بعد از مدت ها چی شده به یاد تو افتادم… راستش به خاطر این بود که امروز هفته دوم سال بود.
سال گذشته همین موقع برای ملاقات آمده بودی ولی تو را نگذاشتند با، بابا ملاقات حضوری داشته باشی… در حالی که در آن هفته به همه زندانیان زندان رجایی شهر ملاقات حضوری دادند. فقط یک استثناء داشت آن شما بودید در حالی که همه ملاقات حضوری داشتند فقط تو مجبور شدی از پشت شیشه ملاقات کنی. آن روز بعد از ملاقات حضوری که داشتم به سالن ملاقات کابینی آمدم سالن خالی بود تو و بابا روبروی هم پشت شیشه با هم صحبت می کردین. دیدم هنگامی را که داشتی با، بابا (صالح) می خندی چنان با ذوق و شوق به هم نگاه می کردید که هیچ توجهی به اطرافتان نداشتین. گویی در آغوش یکدیگر ذوب شده بودین.
وقتی با، بابا (صالح) از ملاقات برمیگشتیم احساس کردم بابا (صالح) برافروخته است به او گفتم خیلی ناراحتم که به شما و پریا ملاقات حضوری ندادند خیلی برایم جالب بود با همان لبخند همیشگی و تبسم گفت: تنگ نظران نظر به میوه کنند و ما تماشاگر بوستانیم… امروز هم، اگرچه تو از این جهنم و تحقر و توهین ها نجات یافته و دیگر این صحنه های دردآور را نمی بینی ولی وقتی بابات از ملاقات برگشت با همان لبخند و تبسم بود. این بار نه به خاطر اینکه به دخترش اجازه ملاقات نداده اند… نه … این بار پدربزرگ هفتاد و چند ساله ات را که با کلی مشقت و زحمت خودش را به اینجا رسانیده بود که چند دقیقه بابا را از نزدیک ببیند اجازه ملاقات ندادند. درست همان صحنه سال گذشته تکرار شد. به همه ملاقات حضوری دادند ولی به این پیرمرد ۷۰ ساله اجازه ملاقات ندادند…!!! شاید این هم به خاطر اقتدار و امنیت نظام است… با وجودی که هزاران کیلومتر از من دورتر هستی سال نو را بهت تبریک می گویم.
افشین بایمانی زندانی سیاسی زندان گوهردشت کرج – ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۵”

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر