لينك به منبع:
روز پنجشنبه 25 آذر 95 طي مراسم با شكوهي، پيكر مجاهد صديق خلق تقي صوفي سياوش، در قبرستان گاتو Gatow
برلين، با حضور جمعي از مسئولان مجاهدين و همرزمان او، تعدادي از اعضاي
شوراي ملي مقاومت، خانواده هاي شهداي مجاهد خلق، مسئولين انجمنهاي مختلف
ايرانيان آلمان و همرزمان اشرف نشانش از شهرهاي مختلف آلمان تشييع و به خاك
سپرده شد.
در
اين مراسم با شكوه، از تقي صوفي سياوش، كه بدليل ارزشهاي والاي انقلابي و
رزم بي امان 37 ساله در راه خدا و خلق، از مجبوبيت بالايي برخوردار بود،
بعنوان يكي از فرزندان غيور سردار جنگل و خطه گيلان زمين تجليل بعمل آمد.
در
پيشاپيش صفوف تشييع كنندگان، دو تن از همرزمان تقي با پرچم ايران و دو نفر
از همزمانش با حمايل هايي از آرم سازمان مجاهدين، تصوير بزرگي از تقي صوفي
را حمل مي كردند.
سپس
پيكر تقي بر روي ارابه اي كه با دسته گل بسيار بزرگي تزيين شده بود توسط 6
تن از همرزمان او مشايعت مي گرديد و در پشت سر آن، ديگر ياران و همسنگرانش
با در دست داشتن دسته هاي بزرگ گل و تصاوير مختلف تقي، پيكر او را همراهي
مي كردند
صفوف
فشرده و طولاني حاضران، با نظم و ترتيب خاص در صفوفي فشرده و بهم پيوسته
با نداي ”الله اكبر، لااله الا الله” پيكر اين مجاهد صديق را تشييع نموده و
در انتهاي مسير، ياران او پيكرش را بر روي دوش خود تا محل خاكسپاري حمل
كردند و پس از اجراي مراسم مذهبي و اداي نماز، در ميان احساسات و عواطف
حاضران، بخاك سپرده شد
پس
از خاكسپاري، مزار تقي با دسته هاي گل بزرگي از طرف، سازمان مجاهدين خلق
ايران، رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوي، خانم زهرا مريخي،
خانواده تقي صوفي، دفتر شوراي ملي مقاومت در برلين، خانواده عضدانلو،
اتحاديه انجمنهاي ايرانيان در آلمان، جامعه ايرانيان در تبعيد ـ برلين،
اتحاد زندانيان سياسي، شوراي ايرانيان هامبورگ، شوراي ايرانيان شهر كلن و
تعداد زيادي از همرزمان و يارانش گلباران گرديد.
در
اين مراسم، پيام خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت، توسط خانم
معصومه بلورچي، نماينده شوراي ملي مقاومت ايران در آلمان قرائت گرديده و
سپس يكي از يارانش، وصيتنامه شورانگيز اين مجاهد صديق را كه در سال 1366
نوشته بود قرائت نمود، تعدادي از ياران و همرزمان تقي صوفي نيز در ادامه
برنامه به بيان خصايل و ويژگيها و ارزشهاي انقلابي برجسته او پرداختند
در
پيام رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوي در آخرين وداع با مجاهد
صديق و سرفراز تقي صوفي سياوش كه توسط خانم معصومه بلورچي نماينده شوراي
ملي مقاومت ايران در آلمان قرائت گرديد چنين آمده است :
مجاهدین خلق ایران
خواهران و برادرانی که برای آخرین وداع با برادر عزیزم تقی صوفی سیاوش گردآمدهاید
شما
امروز پیکر مجاهدی را بهخاک میسپارید که نمونه پرافتخاری از نسل وفا و
ایمان است. مجاهدی که رستگار شد و بهکاروان صدیقین و شهیدان پیوست.
سلام
بر تقی صوفی و مقاومتاش در شکنجهگاههای خمینی، سلام بر او و رزم
جانانهاش در چلچراغ و فروغ جاویدان، و سلام بر این مجاهد صدیق و پایداری
ستایشانگیزش در اشرف و لیبرتی و نبرد پرشکوهاش با بیماری و درد و رنج
طولانی.
تقی
صوفی همچون دیگر مجاهدین صدیق در زمان حیات خود آنچه را که منتهای
آرزویشان بود، یعنی آزادی مردم ایران را بهچشم ندیدند اما راه و رسم یک
انسان رها را با سلوک والای خود بنا گذاشتند و راه آرمانی آن پیروزی را
هموار کردند. وقتی که اوضاع سخت و تیره و بغرنج بود و جز با فدای حداکثر
قدم برداشتن ممکن نبود، آنها بهمقاومت و نبرد برخاستند. در سختی و آسانی و
در شکست و پیروزی پیوسته شکر گذار بودند و توان و صلاحیت خود را برای
گسترش مبارزه خود ارتقا دادند، در هر قدم در پی راههای تازه بودند و
کارشان احیا کردن و راه گشودن بود. هر بار عهدهای خود را تجدید کردند و بر
سوگندهای خود پای فشردند. به جاه و مقام پشت کردند و بهچیزی چشم نداشتند،
پیوسته فدا و صداقت را پیشاروی خود داشتند و بهپیروزی آرمان خود مؤمن و
مطمئن بودند.
تقی
صوفی مجاهدی از همین نسل است؛ از نسل انسانهای آرمانگرا که زندگیشان در
عقیده و فدا و در پایداری و تقوای رهایی بخش خلاصه میشود و وجودشان نشانه
پیروزی محتوم این نسل است.
امروز
در میان اشکهای ما، خاک، جسم این مجاهد صدیق را در خود پنهان خواهد کرد؛
اما روح رزمنده او و قلب عاشق و مشتاقاش در صفوف مجاهدین همچنان باقی
خواهد ماند و ارزشهایی که با 38 سال مبارزه فداکارانه شعلهور کرد راه این
مقاومت را نورافشانی میکند.
مطمئنم که جای او را یارانش و نیز جوانان اشرف نشان بهخصوص در خطه شمال ایران پر خواهند کرد و فضیلتهای او را تکثیر خواهند کرد.
پس در آخرین وداع خطاب به او میگوییم:
سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ
اُدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ
آري امروز روز جاودانگى توست.
أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا
به مجاهد صدیق و سرفراز تقی صوفی سیاوش هزاران درود!
در
انتهاي مراسم، حاضران با خواندن دسته جمعي سرود مجاهد، با اين همرزم شان
تجديد عهد نموده و بر عزم ديرين خود بر ازادي ميهن و مردم ايران از قيد
ديكتانوري آخوندي و حراست از آرمانهاي انقلابي و توحيدي مجاهدين و رهبري
شان، پاي فشردند.
وصيت نامه شورانگيز مجاهد صديق تقي صوفي :
بسم الله الرحمن الرحيم
لقد
من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و
يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين .
ربنا اننا سمعنا منادي ينادي للايمان ان آمنوا بربكم فآمنا ، ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار .
براستي
خدا نعمتي گران داده است بر مؤمنان بدان هنگام كه برانگيخت در ميان آنان
پيامبري از خودشان پي درپي آياتش را بر آنان ميخواند و پاك و برومندشان
ميسازد و كتاب و حكمت آنانرا ميآموزد ، و گرچه از پيش در گمراهي آشكاري
بودند .
پروردگارا
بيگمان شنيديم ما ندا دهنده اي را كه براي ايمان ندا ميدهد كه به
پروردگارتان ايمان بياوريد . پس ايمان آورديم . پروردگارا پس بپوشان براي
ما گناهان ما را و محو كن از ما بديهايمان را و ما را با نيكان بميران .
بنام خدا
و بنام خلق قهرمان ايران
بنام رهبران عقيدتيم مسعود و مريم
من
تقي صوفي سياوش متولد 1340 با آگاهي و اختيار و سلامت كامل و با ايمان به
پروردگار تكامل بخش هستي و محمد (ص) ، پيام آور او و در حاليكه قلبم و
وجودم از عشق به مسعود و مريم كه از عشق به خدا و خلق سرچشمه ميگيرد لبريز
است و بعنوان يك رزمنده مجاهد خلق در صفوف ارتش آزاديبخش سلاح بدست گرفته
ام كه سد ها را بشكنم و زنجيرها را بگسلم تا راه رهائي خلقم را بگشايم ،
وصيتم را مينويسم .
در
اين دنياي محنت زده و در زمان حاكميت سياه خميني دجال و خون آشام و در
حاليكه بسيار كسان فرصت طلبانه و با عوام فريبي چشم دوخته و منتظرند تا
چنگالهاي خود را در خون مردم ميهنم فرو كنند و بغارت و چپاول بپردازند ، ما
سلاح بدست گرفتيم تا از شرف يك خلق دفاع كنيم و راه غارت و چپاول و دجاليت
را در هر پوششي بر بنديم تا مردممان روي صلح و آزادي و آرامش را ببينند و
آباداني را به سرزمين مان باز گردانيم و از زندگي خود گذشتيم تا زندگي را
به ميهنمان باز گردانيم و چه كسي ميتواند درك كند كه در اين راه بر نسل
مجاهد خلق چه گذشته، آيا تاريخ را ياراي قضاوت بر تمام كم و كيف آن هست؟ چه
آنگاه كه رزمندگان مجاهد خلق با تمام توش و توان در حال كار و ساختناند و
چه هنگاميكه چون كوهي استوار در برابر دشمنان خدا و خلق صف ميكشند و چه
آنگاه كه از ذره ذره وجودشان مايه ميگذارند تا يك جنگ تمام عيار را براي
سرنگوني رژيم خميني و آزادي ميهن به پيش ببرند و چه آنگاه كه از طرف
نامردترين افراد كه سابقه اي جز خيانت و وطن فروشي در چنته ندارند مورد
شديدترين طعن و لعن و دسيسه قرار ميگيرند وصبور و بردبار و قاطع و با اراده
اي پولادين را ه ميگشايند و به پيش ميروند و چه آنگاه كه با همه پاكباختگي
و خلوص باز در تلاشي براي
منزه كردن خود و فداي بيشترند، و من هرگاه به اين صفوف مي نگرم آينده
درخشان و سرفراز مردمم و ميهنم را ميبينم كه بي شك آينده است عاري از ظلم و
نابرابري، مملو از آباداني و قرين با شادي و نشاط براي مردمي كه سايه
سياه شاه و خميني را از سر گذرانده ، آري در زمانيكه اين هيولاي خون آشام
سايه سياه و شوم خود را بر روي ميهنم انداخته بسيار مدعيان سكوت كردند و
بسياري به زير عباي او رفتند و با او آواي شوم سر دادند و خلق را قرباني او
كردند تا پايمال شود . عنصر مجاهد خلق با ايماني خلل ناپذير و يقين به
پيروزي و بهروزي خلق با اين جرثومه تباهي و فساد سمبل فقر و بدبختي و جنايت
، چنگ در چنگ شده و بر او تاخت ، پس خيمني دير نيست كه سرنوشت را عبرت
تاريخ گردانيم چونكه ما به رنج همه زحمتكشان و اندوه همه داغداران و به
شكمهاي گرسنه همه گرسنگان و به همه لبخند هاي در لب مرده و به رنج و شكنج
همه اسيرانمان و بخون هاي بنا حق ريخته شده همه شهدايمان با عزمي جزم
بهمراه مسعود قسم ياد كرده ايم كه خشت ،خشت جماران را بر سر تو آن رژيم
سراپا فسادت در هم ريزيم تا بناي ايراني آباد و آزاد را بسازيم ، پس بچش
آتش قهر خلق را كه هر روز بر پيكر فرسوده ات فرو ميبارد تا طومار پليد عمرت
را درهم پيچد .
اما
خطاب به خانواده ام ، هرچند در ايامي كه در كنارتان بودم بسياري گفتني ها
را گفتم ، از صميم قلب ميگويم كه بسيار دوستتان ميدارم ، شما كه بسيار
برايم زحمت كشيديد و من نتوانستم زحماتتان را پاسخ گويم ، ولي بايد دركم
كنيد در زمانيكه هر روز در ميهنم بيشمار مردم در كام فقر ميميرند ، هزاران
نفر در تنور جنگ ميسوزند ، هزاران نفر در اعتياد و بدبختي غوطه ميخورند و
تباهي سراسر جامعه مان را فرا گرفته ، نميتوانستم در كنارتان بمانم و ساكت
بنشينم و چشمم را بر همه اين مصيبت هاي سرچشمه گرفته از خميني ببندم ، در
اين صورت ميبايست وجدانم را زير پا ميگذاشتم ، خودم را عاري از عاطفه و
انسانيت ميكردم ، در آن حالت ديگر حتي نميتوانستم برادري خوب براي شما
باشم ، پس دركم كنيد و اگر ناراحتي از جانب من ديده ايد مرا ببخشيد و در
نبودنم غمگين مباشيد و شاد باشيد و در شاديم شريك گرديد ، چون بي شك لحظه
جان باختن و وفاي به عهدي كه با خدا و خلق بسته ام خوشحال ترين لحظه زندگي
ام در اين دنيا خواهد بود . از اينكه توانسته ام به عهدم وفا كنم و به
ديدار خدايم ميروم .
و
اما مسعود با سلامي از اعماق وجود نميدانم چگون شكر نعمت الهي را بجا
بياورم كه نعمتي گران چون تو را بما عطا فرمود ، تو كه در تاريك ترين شب
اين ميهن مشعلي فرا راهمان گشتي و بمن و نسلمان راه رهائي را نشان دادي و
بما راه زندگي واقعي را آموختي ، اشل هائي از فديه دادن را در نورديدي كه
در آنسويش حد و مرزي نيست ، تو بما درس فدا آموختي ، تو بما درس وفا و
انسانيت آموختي ، چون سپري در برابر انواع حملات آنهم از طرف رذل ترين نا
كسان قرار گرفتي آما بردبار و ا ستوار ذره اي از حقوق يك خلق كوتاه نيامدي ،
از دوست و دشمن از روبرو و از پشت خنجر خوردي اما خم به ابرو نياوردي تا
بما درس ايستادگي آموختي و سازماني را از عقبه ها و گردابهاي هولناك
بسلامت عبور دادي تا تنها اميد يك خلق گشته و سازماني را كه بدينسان با خون
دل پرورش داده بودي در كوره اي گدازان انداختي تا صفوفش را هرچه پاكتر و
منزه تر و آبديده تر كني تا به بهترين وجه آينده درخشان يك خلق را نويد دهي
، سردارت را دادي و اشرفت را ، با هفتاد هزار برجوخه هاي اعدام و تيرباران
بوسه زدي ، با هزاران اسير هر لحظه شكنجه ميشوي و چون رعد بر ستمگران
ميخروشي ، خروشي كه در اين زمان از لوله سلاحهاي مجاهدين زبانه ميكشد ، آه
خدايا چه بگويم و چگونه برشمارم ، فقط ميتوانم بگويم در برابر اين همه
ارزشهائي كه از تو سرچشمه گرفته و بما تابيده به سهلترين حالت و با خيالي
آسوده از خود ميگذرم تا اين ارزش هاي متعالي به جامعه مان راه يابد .
چون
ايمان دارم كه تو اعاده كننده همه حقوق ملتم هستي ، تو فرياد همه فريادهاي
در گلو مانده اي ، تو سمبلي از همه آرزوهاي بر حق يك ملتي، با توست كه
آزادي و آباداني و نشاط در روابطي عادلانه به ميهنم باز ميگردد ، خون اين
ناچيزترين هديه به خلق در زنجيرم گواهش باد ، كيست كه درك كند كه در اوج
آگاهي خونمان را گواه كرده ام، با تك تك سلولهايم گواه ميدهم .
اما
مسعود كم و كاستي بسيار داشتم و نتوانستم شكر نعمات الهي را آنطور كه
سزاوار اوست بجا آورم ، تو از خدا برايم آمرزش بخواه ، از گناهانم در گذر و
مرا قرين رحمتش گرداند .
انا للله و انا اليه راجعون
مرگ بر خميني
درود بر رجوي
پيش بسوي جامعه بي طبقه توحيدي
تقي صوفي سياوش
1366.7.24
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر