جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آذر ۲۹, دوشنبه

هادی مظفری - فرقه گرایی و فاشیسم دو روی یک سکه

لينك به منبع:
نگاهها و نظرها، هادی مظفری، فرقه گرایی و فاشیسم، همبستگی ملی
اول ملت بود. بعد بخاطر تنگ نظری ها و خودخواهی ها و انحصار طلبی های دیوی که تنوره می کشید «همه با من»، تبدیل شد به امت و اندک اندک امت هم معنای عام خود را از دست داد و مبدل گردید به فرقه ای که حول محور مشتی متحجر فاسق و فاسد، می چرخد و سینه می زند و در صنعتِ «نان به نرخ روز» خوری، گوی سبقت را از اسلاف خویش ربوده است. «فرقه ایها» که مسلط و مسلح شدند دیگر خدا را هم بنده نبودند. زدند و کشتند و بردند و خوردند و سوزاندند و نه تنها نرفتند که آتش فرقه بازی در کشورهای مجاور را نیز شعله ور کردند. پیشترها همین مردم عادی کوچه و بازار، با دین و بی دین، خداپرست و بی خدا، گبر و مسلمان، ایزدی و بهایی و شیعه و سنی در کنار هم زندگی می کردند، در صلح و صفا و صمیمیت. هیچکس آن دیگری را به خاطر نوع مذهبش یا لامذهبی اش سرزنش نمی کرد و خونش را به زمین نمی ریخت.
اینها که آمدند اول فقط مسلمانی را جار زدند. بعد تبدیلش کردند به فقط شیعه و سپس شیعه را هم دسته بندی کردند و مشتی مزدور و لومپن و ماجراجوی عربده کش را گزینه نمودند و سلاح به دستشان دادند و خدا و دین و اسلامشان را هم در همان دایرۀ تنگ و محدودِ تنگ نظری ها جاسازی کردند و با بستنِ سنگها، سگهای هار را آزاد و رها به جان هر آنکه خارج از دایره و محدودۀ افکارشان تعریف می شد، انداختند. چاپیدند و دریدند و با فریاد وا اسلاما، سرکوب کردند و قتل عامها کردند و می کنند و مادامی که در بر همین پاشنه بچرخد، خواهند کرد.
به عراق نظری بیندازید که از نکبتِ فرقه های برآمده از ظلم و جور و ستمِ فرقه گرایی حاکمان بر سرزمین ما روزی نیست که یکی به جرم سنی بودن و آن دیگری به گناه شیعی و ایزدی و .... به خاک و خون در نغلتند و به سوریه که حلبِ خونچکشانش از دستِ این فرقۀ جَلَب به چه مصیبت عظمایی دچار گشته و عجبا فرقه ای که دم از اسلام و مسلمانی می زند، وقتی که با تمامی هارت و پورتها و عربده کشی هایش می بیند که زورش نمی رسد، روسِ نامسلمان را نیز بر سر سفرۀ خونینی که گسترده، مهمان می کند، خاک و خزر در اختیارش قرار می دهد تا دمار از روزگارِ زن و مرد و پیر و جوان و کودک و شیرخواره درآرَد و ککش هم سر سوزنی نمی گزد!.
جوانانِ عراق و پاکستان و افغانستان را روانه می کنند تا در دفاع از «حرم!» به هر جرم و قتل و غارتی دست یازیده و بکشند و کشته شوند. معلوم نیست اینها که خودشان در حرم امام هشتم بمب منفجر کردند و شیعۀ ایرانی را تکه پاره کردند، چگونه دلهای نازک نارنجی شان اینقدر به حال حضرت «زینب» به درد آمده که لشکری از مسلمان و نامسلمان به تحریک و تطمیع بسیج کرده اند تا آن کنند با مردمی بی پناه و بیگناه که شمر و یزید و معاویه و ابوسفیان نیز نکردند.
در یمن جماعتی را بر جمعیتی دیگر می شوراند و سلاح و آموزش می دهد تا برادران و هموطنان دیروز را امروز به خون یکدگر تشنه، روانۀ جنگ و مرگ و خون و عزا و شیون نماید.
به همین منوال هر جا که پایش به سرزمینی باز شده، دست درازی کرده و جز مرگ و قتل عام و غارت، اثری از خود باقی نگذاشته است و برهمین اساس فرقه های بسیار جهت مقابله به مثل و ایجاد توازن در برادرکشی، در مقابلِ «ابوداعش» و «امّ الفرقه» ای که از سرزمین ما دست به صدور تروریسم و ارتجاع زده، قد علم کرده اند و فاجعه در فاجعه می آفرینند و به بهانۀ تلافی کشتار سنی ها هر جا شیعه نفس می کشد، بمبی می ترکانند و سرخوش و شادمان از حس لذت بخش انتقام، تدارک حمله و کشتاری دیگر می بینند.
 فرقه هایی از همه رنگ اما دقیقا همزاد جناب «پدرخوانده» و آنقدر شدیدا مسلمان که سر از خیابانهای غرب نیز در آورده اند، مسیحی و یهودی و مسلمان را بدون هیچگونه تبعیض در خصوص رنگ مو و رنگ چشمها و پوستهاشان، به یک اندازه می کشند. هنگام شلیک رگبارها هم به سوی مردم بیگناه و وحشتزده فراموش نمی کنند «الله اکبر» را، تا به همگان ثابت کنند که چقدر در اجرای صحیحِ ذبح شرعی و اسلامی و قتل عامی که حتما به آن «افتخار» هم می کنند، جدی و ثابت قدمند.
به تَبَع همین اقداماتِ خداپسندانه! اینروزها گروه ها و احزاب و تشکیلاتِ فاشیستی و نژادپرستانه در اروپا و آمریکا که سالیان سال به گوشۀ انزوا خزیده بودند، جان تازه ای گرفته اند و با نشان دادن و بهانه کردن جنایات شنیع و زشت فرقه چی ها، سوار بر اسب مراد، بر تعداد آراء و کرسی های خویش افزوده اند و می روند تا فاجعه های تازه ای را در سرزمینهای آزاد و دموکرات رقم بزنند.
 آری! ابتدا ملت بود، بعد امتش خواندند و سپس تبدیلش کردند به «خودی» و «ناخودی» و از دلش «فرقه» در آوردند و رهسپارش کردند تا به نام شیعه و به کام هیولای ارتجاع، مرگ و نیستی را تبلیغ کند. بی پروا بکشد و ضجه ها و مویه های مادرانِ عزیز از دست داده را به هیچ بگیرد و سایۀ دهشتناک مرگ و نیستی و نابودی را به یک اندازه بر سر پیر و جوان و طفل خردسال بگستراند.
 از دل این فرقه، فرقه ها برآمدند و هر یک در درنده خویی گوی سبقت را از همدیگر ربودند و به سرعت مرزهای وطنی و منطقه ای را درنوردیدند و به غرب رسیدند تا بازار «نژاد پرستی» رونق تازه ای بگیرد و سوخت موتورهایی که به سرعت در حال عبور از مرزهای انسانیتند، تامین گردد و هلالِ گُر گرفتۀ شیعی با عبور از روی جنازه های عراقی و سوری و یمنی، سر از اروپای هیتلر و موسولینی در بیاورد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر