لينك به منبع:
آخوند روحانی
کیهان
خامنهای 1دی95 در رابطه با منشور حقوق شهروندی آخوند روحانی، وی را زیر
ضرب برد و نوشت: «متأسفانه نمیتوان انکار کرد که سکه رایج و غالب برخی
مسئولان کشورمان آن است که همتشان را مصروف اموری کنند که بهمعنی واقعی به
کار کسی نمیآید! چیزی شبیه «هیچ» که وقتی هست هیچ است و وقتی هم که نیست،
باز هم هیچ است!».
این روزنامه حکومتی سپس ادامه داده است: «یک نمونه بارز این موضوع، همین داستان حقوق شهروندی است که این روزها برای برخی قاتق نان شده و در فضیلت آن غزل میسرایند!».
بعد مچ روحانی را میگیرد که در همه جا نوشتهای که طبق قانون بنابر این حرف جدیدی نیاوردهای: «متن را که میخوانی معلوم میشود هیچ حرف و حق تازهیی در کار نیست! هیچ چیزی وجود ندارد که پیش از این در مقررات قانونی کشور به آن تصریح نشده باشد! از قضا گویا رئیسجمهور محترم این را میدانسته، ذیل منشور تنظیمی، هر ماده را به اصول و مواد مربوطه در قانون اساسی و قوانین عادی ارجاع داده است! یعنی گفته این ماده را میبینید؟! ینجا هم آمده است! بله این ماده قبلاً (37سال قبل) در قانون اساسی هم آمده است! و... تا اینجا یعنی این همه هیاهو و شرح و تفصیل واقعیتی جز رونویسی از متون سی و چند سال قبل نداشته است!».
کیهان نویس سپس در جنگ وجدال باندی به صراحت به بحرانهای مختلف در درون رژیم اعتراف میکند: «مرور کارنامه دولت نشان میدهد سهم و بخش عظیم و نگران کنندهای از آشکارترین حقوق اساسی مردم در همین دولت رعایت نشد و زیر سؤال رفت. مثلاً حق اظهارنظر و انتقاد، حق داشتن شغلی آبرومند برای هر فرد، با بیکار شدن یک نفر در هر 5 دقیقه بهجا آورده شد! حق داشتن سرپناهی امن برای هرخانوار، با قفل زدن بر تولید مسکن و مزخرف خواندن مسکن مهر ادا شد! حق مهم و بزرگ برخورداری از ایرانی سربلند و آباد با تعطیلی هزاران واحد صنعتی و تولیدی، با بیکاری هزاران کارگر توانمند و با بر باد رفتن کلی امید و آرزو، هرگز ادا نشد..
عزت و شرف و آبروی ایرانی که بالاترین گوهر ماست، با بیاعتباری روزافزون پاسپورت، .. مخدوش شد...».
در ادامه این اعترافها باز هم اضافه میکند: «کسی که چند فرزند بیکار دارد، کسی که کرایه خانه کمرش را خم کرده، کسی که ماههاست حقوق نگرفته، اصلاً اهمیتی نمیدهد که در ساختمان اجلاس تهران، پارچه را از روی چه چیزی برداشتهاند و برای چه کسی دست زدهاند! ا و یادش از وعده و دادش از بیوفاییها بلند است!».
نهایتا این روزنامه حکومتی نقطه آغاز این اقدام روحانی را که جنگ قدرت است و بس اینطور بیان میکند: «علت دیگری هم در کار است. انتخابات نزدیک است و دولتمردان این بار هیزمی برای این تنور ندارند!... اینجا چارهای نیست که پوستینی تازه بر تن کنند و ناگهان خود را مدافع و احیاگر حقوق شهروندی معرفی کنند! چنان پر حرارت و غراء از این حقوق بگویند که گویی تاکنون هیچکس در ایران از هیچ حقی برخوردار نبوده است.. خیز انتخاباتی دولت در شرایط به زمین ماندن مطالبات مردم، گویای آن است که برای برخی، در قدرت بودن فینفسه ارزش ذاتی دارد و اهمیتی ندارد که کاری هم برای مردم صورت میگیرد یا نه!».
این روزنامه حکومتی سپس ادامه داده است: «یک نمونه بارز این موضوع، همین داستان حقوق شهروندی است که این روزها برای برخی قاتق نان شده و در فضیلت آن غزل میسرایند!».
بعد مچ روحانی را میگیرد که در همه جا نوشتهای که طبق قانون بنابر این حرف جدیدی نیاوردهای: «متن را که میخوانی معلوم میشود هیچ حرف و حق تازهیی در کار نیست! هیچ چیزی وجود ندارد که پیش از این در مقررات قانونی کشور به آن تصریح نشده باشد! از قضا گویا رئیسجمهور محترم این را میدانسته، ذیل منشور تنظیمی، هر ماده را به اصول و مواد مربوطه در قانون اساسی و قوانین عادی ارجاع داده است! یعنی گفته این ماده را میبینید؟! ینجا هم آمده است! بله این ماده قبلاً (37سال قبل) در قانون اساسی هم آمده است! و... تا اینجا یعنی این همه هیاهو و شرح و تفصیل واقعیتی جز رونویسی از متون سی و چند سال قبل نداشته است!».
کیهان نویس سپس در جنگ وجدال باندی به صراحت به بحرانهای مختلف در درون رژیم اعتراف میکند: «مرور کارنامه دولت نشان میدهد سهم و بخش عظیم و نگران کنندهای از آشکارترین حقوق اساسی مردم در همین دولت رعایت نشد و زیر سؤال رفت. مثلاً حق اظهارنظر و انتقاد، حق داشتن شغلی آبرومند برای هر فرد، با بیکار شدن یک نفر در هر 5 دقیقه بهجا آورده شد! حق داشتن سرپناهی امن برای هرخانوار، با قفل زدن بر تولید مسکن و مزخرف خواندن مسکن مهر ادا شد! حق مهم و بزرگ برخورداری از ایرانی سربلند و آباد با تعطیلی هزاران واحد صنعتی و تولیدی، با بیکاری هزاران کارگر توانمند و با بر باد رفتن کلی امید و آرزو، هرگز ادا نشد..
عزت و شرف و آبروی ایرانی که بالاترین گوهر ماست، با بیاعتباری روزافزون پاسپورت، .. مخدوش شد...».
در ادامه این اعترافها باز هم اضافه میکند: «کسی که چند فرزند بیکار دارد، کسی که کرایه خانه کمرش را خم کرده، کسی که ماههاست حقوق نگرفته، اصلاً اهمیتی نمیدهد که در ساختمان اجلاس تهران، پارچه را از روی چه چیزی برداشتهاند و برای چه کسی دست زدهاند! ا و یادش از وعده و دادش از بیوفاییها بلند است!».
نهایتا این روزنامه حکومتی نقطه آغاز این اقدام روحانی را که جنگ قدرت است و بس اینطور بیان میکند: «علت دیگری هم در کار است. انتخابات نزدیک است و دولتمردان این بار هیزمی برای این تنور ندارند!... اینجا چارهای نیست که پوستینی تازه بر تن کنند و ناگهان خود را مدافع و احیاگر حقوق شهروندی معرفی کنند! چنان پر حرارت و غراء از این حقوق بگویند که گویی تاکنون هیچکس در ایران از هیچ حقی برخوردار نبوده است.. خیز انتخاباتی دولت در شرایط به زمین ماندن مطالبات مردم، گویای آن است که برای برخی، در قدرت بودن فینفسه ارزش ذاتی دارد و اهمیتی ندارد که کاری هم برای مردم صورت میگیرد یا نه!».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر