لينك به منبع:
رفسنجانی - خامنهای -روحانی-آرشیو
بعد
از حرفهای اخیر خامنهای در مورد برجام و آه و نالهاش از اینکه تحریمها
رفع نشده، شاهد بالا گرفتن مجدد جنگ برجام در رژیم بین دو باند متخاصم
هستیم.
در رسانههای حکومتی صحبت از نوعی تناقض در حرفهای خامنهای در مورد برجام شده و یکی از مهرههای باندش سعی کرده به این تناقض جواب بدهد، اما آیا چنین تناقضی بهواقع وجود دارد؟
تمام حرفهایی که خامنهای در مورد برجام زده و میزند، پر از ضد و نقیض است، گاهی این تناقض خیلی آشکار است و در حرف و در کلام هم بارز است و هر کس آن را میتواند تشخیص بدهد و گاهی عمیقتر است، مثلاً آنجا که از تیم مذاکرهکننده تعریف و تمجید میکند و میگوید که زحمت کشیدند، خوب کار کردند، اما از طرف دیگر از نتیجه کار آنها ابراز نارضایتی میکند و میگوید که برجام خسارت محض بوده. یا همین تناقضی که باند مقابل با کنار هم گذاشتن حرفهای قبلی و ف علی خامنهای روی آن دست گذاشتند، که خودش قبلاً گفته بود مذاکرات را کش ندهید و حالا میگوید عجلهکاری شده و در نتیجه تبلیغاتچیهای باند خودش را برای رفع و رجوع آن به زحمت انداخته تا مثلاً مهدی محمدی بنویسد: منظور ایشان از عجله، عجلة زمانی نیست! پس لابد عجلة مکانی مورد نظر بوده است!
یک جاهایی هم تناقض خامنهای عمیق و ریشهیی است، مثلاً در عینحال که میگوید برجام خسارت محض است، این مسیر را همچنان ادامه میدهد. یا مثلاً خودش به تیم مذاکرهکننده گفته بود نباید بجز اتمی درباره چیز دیگری مذاکره بکنید، اما الآن آه و فغان میکند که چرا تحریمها رفع نشده، در حالی که خیلی از آنها بهخاطر امور دیگری غیر از اتمی، مثل حقوقبشر، دخالتهای منطقهیی و فعالیتهای موشکی و… وضع شده است.
اما ریشه این تناقضگوییها به بنبستی که خامنهای در آن گیرافتاده برمیگردد. از یک طرف ناچار شده بهخاطر نجات از خفگی، از بمب اتمی که تضمین استراتژیکی بقایش بوده، دست بردارد و از طرف دیگر از برجام هم آبی برایش گرم نشده و تحریمها در اساس سر جاش مانده است. از طرف دیگر نه میتواند از همین برجام که خودش میگوید خسارت محض است دست بردارد و این میز را چپه کند و از طرف دیگر برجام یک ریلی و یک مسیری است که باید تا آخر آن برود و تن به جام زهرهای بعدی بدهد. خب بروز و ظهور این بنبست همین دو گانگی بین حرف و عمل است. در حرف، میخواهد هوای نیروهای باند خودش و دلواپسان را داشته باشد، لذا باب طبع آنها حرف میزند، ولی در عمل و پشت پرده، مجبور است که از دولت روحانی و تیم مذاکره برجام حمایت کند و با آنها حرکت کند.
اما بهواقع، بالاخره فارغ از حرف این باند یا آن باند، رژیم با این برجام میخواهد چه کار کند؟ چه راه کاری دارد و چه خطی را میخواهد در پیش بگیرد؟
جواب این است که رژیم در بنبست مطلق است و هیچ کاری نمیتواند بکند! قبل از انتخاب ترامپ، خامنهای در جواب به او که گفته بود برجام را پاره خواهد کرد، لاف زد که اگر آنها پاره کنند، ما آتش خواهیم زد. اما وقتی ترامپ انتخاب شد و بحث جدی شد، شاهد این هستیم که دیگر از آن رجز خوانیها و لافها خبری نیست و خود خامنهای خیلی مواظب دهنش هست و میبینیم که هر بار صحبت میکند، یک پله از حرفهای دفعه قبل خودش پایینتر میآید؛ حتی دلواپسان هم که قبلاً خیلی داد و هوار میکردند که نباید زیر بار برجام برویم و… الآن از اینکه آمریکا زیر برجام بزند، دلواپسند! چون میدانند که برجام حاصل دوره اوباماست که خودشان به آن میگویند دوره طلایی! دوره طلایی مماشات دیگر سپری شده و نهایت آرزوی طلایی خامنهای و دار و دستهاش حفظ همین برجامی است که به قول خودشان خسارت محضه! اما برجام یک نقشه مسیر است که توافق هستهیی پایانش نیست، بلکه شروع آن است که ادامه آن، جامهای زهر بعدی است.
در رسانههای حکومتی صحبت از نوعی تناقض در حرفهای خامنهای در مورد برجام شده و یکی از مهرههای باندش سعی کرده به این تناقض جواب بدهد، اما آیا چنین تناقضی بهواقع وجود دارد؟
تمام حرفهایی که خامنهای در مورد برجام زده و میزند، پر از ضد و نقیض است، گاهی این تناقض خیلی آشکار است و در حرف و در کلام هم بارز است و هر کس آن را میتواند تشخیص بدهد و گاهی عمیقتر است، مثلاً آنجا که از تیم مذاکرهکننده تعریف و تمجید میکند و میگوید که زحمت کشیدند، خوب کار کردند، اما از طرف دیگر از نتیجه کار آنها ابراز نارضایتی میکند و میگوید که برجام خسارت محض بوده. یا همین تناقضی که باند مقابل با کنار هم گذاشتن حرفهای قبلی و ف علی خامنهای روی آن دست گذاشتند، که خودش قبلاً گفته بود مذاکرات را کش ندهید و حالا میگوید عجلهکاری شده و در نتیجه تبلیغاتچیهای باند خودش را برای رفع و رجوع آن به زحمت انداخته تا مثلاً مهدی محمدی بنویسد: منظور ایشان از عجله، عجلة زمانی نیست! پس لابد عجلة مکانی مورد نظر بوده است!
یک جاهایی هم تناقض خامنهای عمیق و ریشهیی است، مثلاً در عینحال که میگوید برجام خسارت محض است، این مسیر را همچنان ادامه میدهد. یا مثلاً خودش به تیم مذاکرهکننده گفته بود نباید بجز اتمی درباره چیز دیگری مذاکره بکنید، اما الآن آه و فغان میکند که چرا تحریمها رفع نشده، در حالی که خیلی از آنها بهخاطر امور دیگری غیر از اتمی، مثل حقوقبشر، دخالتهای منطقهیی و فعالیتهای موشکی و… وضع شده است.
اما ریشه این تناقضگوییها به بنبستی که خامنهای در آن گیرافتاده برمیگردد. از یک طرف ناچار شده بهخاطر نجات از خفگی، از بمب اتمی که تضمین استراتژیکی بقایش بوده، دست بردارد و از طرف دیگر از برجام هم آبی برایش گرم نشده و تحریمها در اساس سر جاش مانده است. از طرف دیگر نه میتواند از همین برجام که خودش میگوید خسارت محض است دست بردارد و این میز را چپه کند و از طرف دیگر برجام یک ریلی و یک مسیری است که باید تا آخر آن برود و تن به جام زهرهای بعدی بدهد. خب بروز و ظهور این بنبست همین دو گانگی بین حرف و عمل است. در حرف، میخواهد هوای نیروهای باند خودش و دلواپسان را داشته باشد، لذا باب طبع آنها حرف میزند، ولی در عمل و پشت پرده، مجبور است که از دولت روحانی و تیم مذاکره برجام حمایت کند و با آنها حرکت کند.
اما بهواقع، بالاخره فارغ از حرف این باند یا آن باند، رژیم با این برجام میخواهد چه کار کند؟ چه راه کاری دارد و چه خطی را میخواهد در پیش بگیرد؟
جواب این است که رژیم در بنبست مطلق است و هیچ کاری نمیتواند بکند! قبل از انتخاب ترامپ، خامنهای در جواب به او که گفته بود برجام را پاره خواهد کرد، لاف زد که اگر آنها پاره کنند، ما آتش خواهیم زد. اما وقتی ترامپ انتخاب شد و بحث جدی شد، شاهد این هستیم که دیگر از آن رجز خوانیها و لافها خبری نیست و خود خامنهای خیلی مواظب دهنش هست و میبینیم که هر بار صحبت میکند، یک پله از حرفهای دفعه قبل خودش پایینتر میآید؛ حتی دلواپسان هم که قبلاً خیلی داد و هوار میکردند که نباید زیر بار برجام برویم و… الآن از اینکه آمریکا زیر برجام بزند، دلواپسند! چون میدانند که برجام حاصل دوره اوباماست که خودشان به آن میگویند دوره طلایی! دوره طلایی مماشات دیگر سپری شده و نهایت آرزوی طلایی خامنهای و دار و دستهاش حفظ همین برجامی است که به قول خودشان خسارت محضه! اما برجام یک نقشه مسیر است که توافق هستهیی پایانش نیست، بلکه شروع آن است که ادامه آن، جامهای زهر بعدی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر