جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آذر ۱۰, چهارشنبه

۲۰ بار اعدام!

لينك به منبع:
20بار اعدام

20بار اعدام

هفته گذشته در خبرها آمد؛ یک زندانی را پس از 20 سال حبس اعدام کردند.

در همین عبارت کوتاه، هزار تصویر و هزاران پیام کوتاه و بلند نهفته است.

تصویر مردی که نه یک بار و نه یک روز، که 20 سال و لااقل 20 بار اعدام شد. 20 سال شبانه روز در زیر حکم و منتظر اعدام.

چه روزها و رؤیاهایی که هر روز شکفته و اعدام شدند و چه آرزوهایی که در همان سلولهای سرد همراه با زندانی منجمد شد!

همچنین تصویری از حقوق‌بشر مچاله شده و نظام منجمد قضایی در زندانهای قرون وسطا‌یی.

در نظام قضایی ولایت‌فقیه هر که پول و سرمایه و پارتی و پشت و پناهی نداشته باشد سرنوشتش در کودکی کارتن خوابی است و در نوجوانی دست فروشی و کار سنگین و زندان و پیری زودرس. اما آن که طریق مزدوری و تزویر و چاپلوسی را پیش می‌گیرد اگر هزار میلیارد هم اختلاس و سرقت کند مجرم نیست. مجرم کسی است که علیه فساد و دزدی و غارتگری برمی‌خیزد. در این نظام اگر «خودی» باشی و چند نفر را در کهریزک و چندین نفر را در خیابان و زندان شکنجه و مثله مثله هم کنی، کسی کاری ندارد، حتی اگر مدعی خصوصی هم وارد شود و صاحب خون کوتاه نیاید و... باز هم سریع پرونده حل و فصل می‌شود اما اگر کسی بی‌کس و کار و بی‌پناه و بیکار باشد، 20 ساله هم زندان بماند روزی اعدام خواهد شد و این عین «عدالت» و «واقعیت» نظام ولایت‌فقیه در میهن خون چکان و اسیر است.

جنایت و «عدالت» ی که یک سویه و بی‌شکاف به همه مردم اعمال می‌شود و در این مسیر هیچ حریمی را محترم نمی‌شناسد.

بی‌تردید این خبر مانند شکنجه‌های وحشیانه و نگه‌داشتن زندانیان مسن در سرمای سلول و سایر شقاوتها، برای دیگران قابل فهم و قابل باور نیست. فقط قواره نظام ولایت است. دوباره به این خبر توجه کنید:
«شعبان رنجبر، بعد از 20 سال اسارت روز شنبه ششم آذر 95 در زندان لاکان رشت حلق‌آویز شد».

هفته گذشته نیز یک زندانی را در زندان خمین به نام غلامحسین بیگی، پس از 18 سال اسارت اعدام کردند...

و این در حالی است که نظام سراپا فاسد و غارتگر ولایت‌فقیه بیش از همه مدعی عدالت و حقوق‌بشر و رسیدگی به وضعیت زندان و زندانیان است.

اگر از ادعاهای صادق لاریجانی که به برکت! منصب ریاست قوه قضاییه، هزاران میلیارد تومان به جیب زده و به صغیر و کبیر زندانیان رحم نمی‌کند بگذریم، برادرش محمدجواد لاریجانی _که پرونده زمینهای غصبی‌اش در ورامین و قم و... در قضاییه برادرش غیب شده_ می‌گوید: ایران بزرگترین دموکراسی در منطقه را دارد...

وی که عنوان مسئولیت ستاد حقوق‌بشر قوه قضاییه را یدک می‌کشد در جای دیگر ضمن تقبیح دموکراسی و حقوق‌بشر در غرب می‌گوید: «از نظر من چنین دموکراسی باید در ایران تقدیر شود و به گزارشگر نیاز ندارد».

آقای دکتر محمد ملکی نخستین رئیس دانشگاه تهران ریشه فساد و دیکتاتوری را دروغ و تزویر در رأس و بالای حکومت می‌داند و می‌گوید:
«در مورد دیکتاتورها به این رسیدم که ریشه فساد در جامعه دیکتاتورهایی که بر جوامع حکومت می‌کنند اگر تاریخ رو مطالعه کنید فساد ظلمه، فساد تجاوزه، فساد به حرفهای مردم در جامعه گوش ندادنه، ... حالا من گذشته رو میذارم کنار میریم جلو. داستانی رو براتون بگم؛ آقای خمینی وقتی خودش رو مطرح کرد بدلایلی می‌دونید بعد از انتقادی بود که در مورد لایحه ایالتی و ولایتی مطرح شد در مجلس، به چیزهای دیگه ش کار نداشت، به دو نکته ش کار داشت، یکی‌ش به زنها که حق رأی داده بود و یکی هم حق داره هر کسی به کتاب مقدس خودش قسم بخوره. ایشون گفته بود حق رأی دادن زن خلاف شرع مقدس اسلام هست. بعد دیدیم که ایشان چه موضعی گرفت. بنظرم دروغ ریشه فساد است. همان‌طور که در کتاب مقدس اسلام هم می‌گوید که ان المنافقین والکاذبین. اینا حرفهای بی‌معنی است که اینا میگن منافق کسی ست که دروغ میگه. یعنی اون چیزی رو که میگه نیست میگه من هستم و ما این قسمت رو متأسفانه در آقای خمینی از اول دیدیم».

و اما پیام اعدام اسیری که 18 سال و 20 سال زندان بوده:
بی‌شک موضوع ربطی به قانون و شرع و قضا و پروسه دادرسی و... ندارد. هیچ‌کدام از عوامل قانونی و قضایی بیش از 4 یا 5 سال طول نمی‌کشد و باید علت را نه در زندانی و زندانبان و جرم که باید در شرایطی دید که یک سال قبل و 10 سال قبل وجود نداشت اما امروز وجود دارد. یعنی موضوع قبل از هر چیز سیاسی و دستخوش تحولات سیاسی روز است و هیولا می‌خواهد با این کار پیامی به سایر زندانیان و جوانان بدهد.

رژیم زهر خورده و پاره پاره شده ولایت‌فقیه که در تنگنای برجام یک و دو و برجامهای بعدی دست و پا می‌زند، بیش از هر زمان نیازمند قدرت‌نمایی و دود و دم است و چون دستش زیر تیغ حقوق‌بشر و شرایط اتحادیه اروپا است و نمی‌تواند با اعدامهای جمعی فضا را مرعوب کند، سراغ افرادی می‌رود که کسی را ندارند و اعدامشان فقط رعب انگیز است و به‌زعم جلاد، خونشان و مظلومیتشان دادخواهی نمی‌شود. اگر می‌توانست، روزانه تعدادی از زندانیان مقاومی که از دل سیاهچال و کانون سرکوب و اختناق برایش رجز می‌خوانند را می‌کشت و فضا را به دست می‌گرفت، اما هزار دریغ که از فرط پوسیدگی و به هم ریختگی و انزوا، قدرت پرداخت هزینه‌اش را ندارد و مجبور است زندانی بی ‌آزاری را قربانی کند که 20 سال و 18 سال در سرما و گرما شرایط و سختی زندان را تحمل کرده و حالا قربانی می‌شود.

پس با شعله‌ور نگه‌داشتن جنبش دادخواهی از همه زندانیان، دست جانی‌های حاکم را (صادق و جواد و...) برای سرکوب و اعدام زندانیان ببندیم و اطمینان داشته باشیم که رژیم غرقه در بحرانهای مالی و سیاسی و اجتماعی و... بیش از هر زمان آسیب‌پذیر و شکننده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر