لينك به منبع:
آخوند روحانی
مهمترین
موضوعی که روحانی در سخنرانی خودش در مجمع عمومی رو در روی دلواپسان باند
خامنهای مطرح کرد، صحه گذاشتن بر برجام و متعهد شدن دوباره به آن و همچنین
ادامه برجام بود. روحانی در این سخنرانی تصریح کرد که برجام را «فراتر از
«حل پرونده هستهیی… مدل و «نمونه موفقی» «برای حل و فصلِ مشکلاتِ پیچیده
جهانی» میداند. که معنی کاملاً روشنی دارد، یعنی اینکه مثل برجام حاضریم
پشت میز مذاکره از ادعاها و دخالتهای خودمون در منطقه و در قدم اول سوریه
عقبنشینی بکنیم و خلاصه مثل قضیه اتمی، اینجا هم زهر بخوریم. در
ملاقاتهای خودش با مقامات مختلف هم روی همین نکات تأکید کرد و از اینکه
آمریکا به همه تعهداتش عمل نکرده گلایه کرد و کاسه گدایی را جلو همه این
مقامات گرفت که آنها یا خودشان در کاسه برجام بنیدازند یا از آمریکا
بخواهند که از فشار خودش کم بکند. مثلاً در دیدار با بان کیمون گفت:
«وظیفه همه طرفها و سازمان ملل متحد، حفظ و تقویت برجام است». در دیدار با
نخستوزیر انگلستان، بهطور مشخصتری به آمادگی برای خوردن زهر منطقهیی
اشاره کرد و گفت: ما «آماده همکاری با اتحادیه اروپا، انگلیس و کشورهای
منطقه برای ثبات و امنیت بهویژه در سوریه، عراق و یمن» هستیم.
روحانی و رسانههای وابسته به باند او ادعا میکنند که این سفر موفقیتآمیز بوده، اما باند خامنهای این سفر را شکست خورده و ذلتبار ارزیابی میکنند، آیا واقعاً این سفر شکست خورده است؟
واقعیت این است که این سفر را از هر جهت باید شکست خورده محسوب کرد، بهخصوص وقتی که آن را با سفرهای قبلی روحانی مقایسه کنیم این موضوع روشنتر میشود. مثلاً سخنرانی او را به روز سوم انداختند که اکثر رؤسای کشورها نیویورک را ترک کرده بودند و موقع سخنرانی روحانی هم سالن تقریباً خالی بود. فراموش نمیشود که باند رفسنجانی روحانی، قبلاً و در زمان احمدینژاد، سالن خالی را توی سرش میزدند و میگفتند این نتیجه انزوا و نشانه بیکلاسی احمدینژاد است و حالا این روزها نوبت آن باند است که همین را متقابلاً توی سر روحانی و دولتش بکوبند که دارند میکوبند. از طرف دیگر این بار دیگر هیچ خبری و شایعهیی از برخورد بهاصطلاح اتفاقی روحانی و اوباما نبود و این بیاعتنایی آمریکا، آن هم بعد از برجام و این همه کرنش دولت روحانی خیلی معنی دارد و باند رقیب هم روی آن انگشت میگذارند. خود روحانی هم بعد از برگشتن در فرودگاه مهرآباد مطرح کرد، دو تا قول بود، یکی اینکه آمریکای بهاصطلاح بد عهد قول داده که بعد از این به تعهدات خودش در مورد برجام عمل بکند که همین را هم سخنگوی وزارتخارجه آمریکا رد کرده و گفته که ما تا حالا به همه تعهداتمان عمل کردیم! قول دیگر روحانی هم از طرف وزرای خارجه کشورهای 1+5 بود که مدعی شده گویا در شورای وزیران خارجه 1+5 اونها جانب رژیم را گرفتند و به آمریکا گفتند که در برابر رژیم ایران که به همه تعهداتش عمل کرده، تو هم به تعهداتت عمل کن که این دو ادعای روحانی از طرف رسانهها و ایادی باند خامنهای حسابی مورد تمسخر قرار گرفته و زیر سؤال رفته است.
بنابراین شکست این سفر معنای مهمی دارد زیرا روحانی و تمام باند رفسنجانی روحانی سرنوشت خودشان را به برجام گره زدند، بنابراین شکست برجام و اینکه تا الآن بنا به اذعان خودشان تقریباً هیچ دستاوردی نداشته، شکست و ضربه خرد کنندهیی برای آنهاست و طرف مقابل هم این را حسابی دست گرفته که تو که میگفتی که اگر برجام عملی بشود همه مسائل از اقتصادی و اجتماعی و حتی آبِ خوردن مردم حل میشود پس کو؟ ! تحریمها که سر جایش هست و هر روز هم یک چیز جدیدی به آن اضافه میشود و بعدش هم برجامها و جامهای زهر دیگر را پیش آوردند و مطرح میکنند.
اما مسأله این است که از آنجا که خود خامنهای از اول تا آخر پشت برجام بوده و آن را تأیید کرده، از این شکست روحانی نه تنها چیزی عاید او نمیشود، بلکه شکست پروژه روحانی شکست کل رژیم است و در واقع بنبست و باتلاقی را که ولیفقیه رژیم در آن دست و پا میزند شدیدتر و عمیقتر میکند. نه آن طور که دلواپسها میگویند میتواند زیر برجام بزند، چون این به منزلة خودکشی است و نه توان تحمل عواقب آن را دارد که در حال حاضر اف.ای.تی.اف و به قول خودشون خود تحریمی است، و نه توان تحمل جام زهر منطقهیی و جام زهر حقوقبشر را که پشت بند آن میآید.
بنابراین روشن است که جلو رژیم هیچ کورسوی نجاتی و هیچ چشماندازی جز سرنگونی متصور نیست.
روحانی و رسانههای وابسته به باند او ادعا میکنند که این سفر موفقیتآمیز بوده، اما باند خامنهای این سفر را شکست خورده و ذلتبار ارزیابی میکنند، آیا واقعاً این سفر شکست خورده است؟
واقعیت این است که این سفر را از هر جهت باید شکست خورده محسوب کرد، بهخصوص وقتی که آن را با سفرهای قبلی روحانی مقایسه کنیم این موضوع روشنتر میشود. مثلاً سخنرانی او را به روز سوم انداختند که اکثر رؤسای کشورها نیویورک را ترک کرده بودند و موقع سخنرانی روحانی هم سالن تقریباً خالی بود. فراموش نمیشود که باند رفسنجانی روحانی، قبلاً و در زمان احمدینژاد، سالن خالی را توی سرش میزدند و میگفتند این نتیجه انزوا و نشانه بیکلاسی احمدینژاد است و حالا این روزها نوبت آن باند است که همین را متقابلاً توی سر روحانی و دولتش بکوبند که دارند میکوبند. از طرف دیگر این بار دیگر هیچ خبری و شایعهیی از برخورد بهاصطلاح اتفاقی روحانی و اوباما نبود و این بیاعتنایی آمریکا، آن هم بعد از برجام و این همه کرنش دولت روحانی خیلی معنی دارد و باند رقیب هم روی آن انگشت میگذارند. خود روحانی هم بعد از برگشتن در فرودگاه مهرآباد مطرح کرد، دو تا قول بود، یکی اینکه آمریکای بهاصطلاح بد عهد قول داده که بعد از این به تعهدات خودش در مورد برجام عمل بکند که همین را هم سخنگوی وزارتخارجه آمریکا رد کرده و گفته که ما تا حالا به همه تعهداتمان عمل کردیم! قول دیگر روحانی هم از طرف وزرای خارجه کشورهای 1+5 بود که مدعی شده گویا در شورای وزیران خارجه 1+5 اونها جانب رژیم را گرفتند و به آمریکا گفتند که در برابر رژیم ایران که به همه تعهداتش عمل کرده، تو هم به تعهداتت عمل کن که این دو ادعای روحانی از طرف رسانهها و ایادی باند خامنهای حسابی مورد تمسخر قرار گرفته و زیر سؤال رفته است.
بنابراین شکست این سفر معنای مهمی دارد زیرا روحانی و تمام باند رفسنجانی روحانی سرنوشت خودشان را به برجام گره زدند، بنابراین شکست برجام و اینکه تا الآن بنا به اذعان خودشان تقریباً هیچ دستاوردی نداشته، شکست و ضربه خرد کنندهیی برای آنهاست و طرف مقابل هم این را حسابی دست گرفته که تو که میگفتی که اگر برجام عملی بشود همه مسائل از اقتصادی و اجتماعی و حتی آبِ خوردن مردم حل میشود پس کو؟ ! تحریمها که سر جایش هست و هر روز هم یک چیز جدیدی به آن اضافه میشود و بعدش هم برجامها و جامهای زهر دیگر را پیش آوردند و مطرح میکنند.
اما مسأله این است که از آنجا که خود خامنهای از اول تا آخر پشت برجام بوده و آن را تأیید کرده، از این شکست روحانی نه تنها چیزی عاید او نمیشود، بلکه شکست پروژه روحانی شکست کل رژیم است و در واقع بنبست و باتلاقی را که ولیفقیه رژیم در آن دست و پا میزند شدیدتر و عمیقتر میکند. نه آن طور که دلواپسها میگویند میتواند زیر برجام بزند، چون این به منزلة خودکشی است و نه توان تحمل عواقب آن را دارد که در حال حاضر اف.ای.تی.اف و به قول خودشون خود تحریمی است، و نه توان تحمل جام زهر منطقهیی و جام زهر حقوقبشر را که پشت بند آن میآید.
بنابراین روشن است که جلو رژیم هیچ کورسوی نجاتی و هیچ چشماندازی جز سرنگونی متصور نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر