لينك به منبع:
جنبش دادخواهی - قتل عام 67
در
پی تلاطم و توفانی که جنبش دادخواهی خون شهیدان قتلعام، در حاکمیت و در
جامعه ایران ایجاد کرده، رژیم سرآسیمه از فرجام کار خود، تمام دستگاه
تبلیغاتیاش از رادیو و تلویزیون تا تمام رسانهها، تا امام جمعههای
جنایتکار را برای لجنپراکنی و نشخوار جعل و دروغهای همیشگی علیه مجاهدین
بسیج کرده است.
شبکههای مختلف سیمای منحوس آخوندها، در روزهای اخیر پر شده از انواع تبلیغات مهوع علیه مجاهدین؛ اما از فرط خالی بودن چنته به نشخوار و بازپخش برنامههایی که طی 35سال اخیر تهیه کرده، روی آورده است. از پخش ندامتهای تلویزیونی عناصر در همشکستهیی که اباطیل بازجویان و شکنجهگران را بازگو میکنند، تا بازپخش مصاحبههای پاسداران و جنایتکارانی از قبیل رفیقدوست و شعبانی و محسن رضایی تا دژخیمان همکار لاجوردی و…
هدف این لجنپراکنی گسترده آن است که جنایاتی را که رژیم آخوندی به آنها شناخته میشود و در فایل صوتی آقای منتظری هم بیان شده، مانند کشتن زن باردار و قتل کودکان و غیره… به مجاهدین نسبت داده شود تا شاید به این وسیله آثار عمیق این سند را که به اذعان خود خامنهای باعث «تطهیر» و «مظلومیت» مجاهدین از یک سو و «خدشهدار» شدن چهره امام جنایتکاران از سوی دیگر شده، خنثی گردد.
البته بنیانگذار این کارگاه لجنسازی و لجنپراکنی علیه مجاهدین، خود خمینی بود که حتی قبل از 30خرداد 60، رذیلانه مجاهدین را به آتش زدن خرمنهای روستاییان متهم میکرد و وقتی که تشت رسوایی شکنجه در زندانهایش از بام به زیر افتاد، ناگزیر دستور تشکیل کمیته بررسی «شایعه » شکنجه را صادر کرد و بعد هم نتیجه مقدر تحقیقات (!) این کمیته چنان که دجال میخواست و از پیش مشخص کرده بود و خودش هم تصریح کرد، این بود که «مجاهدین خودشان خودشان را میکشند و خودشان خودشان را شکنجه میکنند تا نظام را بدنام کنند» .
ولایت قتلعام اکنون و در حالی که در باتلاق رسواییهای خود دست و پا میزند، از فرط درماندگی و خالی بودن چنتهاش دوباره به همان اباطیل صدبار نشخوار شده و صدبار رسوا شده آویخته است. در حالی که مهمترین پروژههای شیطانسازی و محصولات کارگاه جعل و دروغ وزارت اطلاعات، مجدداً در روزهای اخیر با جزییات بیشتر توسط شاهدانی از داخل خود رژیم که در گذشته مصدر مسئولیتهای مهمی در همین رژیم بودهاند، مورد افشا قرار گرفته است.
پیش از آن که به موارد افشاگریهای اخیر بپردازیم، جا دارد به این موضوع توجه کنیم که چه نیازی خلیفة جنایتکار ارتجاع و دستگاه دجالیت او را وادار میکند که باز به این اباطیل متوسل شود. روزنامه سیاست روز (9شهریور) از رسانههای باند خامنهای، طی مقالهیی به برخی آثار و نتایج انتشار سند صوتی آقای منتظری اشاره کرده و از جمله خاطرنشان میکند: «طرح موضوع اعدام مجاهدین و اعدامهای دهه ۶۰، (مجاهدین) را تبرئه و زیر ساختهای نظام را تخریب میکند» . روشن است که منظور از تخریب «زیرساختهای نظام» برملا شدن جنایتها و جعل و دروغپردازیهایی است که «ولایت قتلعام» برای پوشاندن آن جنایتها، طی تمام این سالیان، علیه مجاهدین ساخته و پرداخته و موجودیتش بر آن استوار بوده است.
یکی از فاشگوییهای اخیر، پس از انتشار سند صوتی آقای منتظری، توسط مهدی خزعلی، فرزند آخوند خزعلی معروف، در یک برنامه تلویزیونی (مخالف رژیم) مورد اشاره قرار گرفت. مهدی خزعلی طی اظهاراتی در یک فایل تصویری که روز 5شهریورماه در شبکه اینترنت قرار گرفت گفت: «یکی از این باندهای وحشتناکی که (در وزارت اطلاعات) وجود دارد، سه تا دخترند که طعمه میشوند توسط مقامهای امنیتی، برای اینکه ببینند دوتا کشیش مسیحی آیا تبشیر میکنند، آیا تبلیغ مسیحیت میکنند یا نه؟ اینها فکر میکردند در همین حد است که بروند و بگویند ما میخواهیم به کیش مسیحیت بیاییم و شما ما را تبشیر کنید.
(آنها) به داخل خانه این دو کشیش میروند، و بعد با مابقی قضیه مواجه میشوند؛ اینکه در برابر چشم این سه دختر، آن کشیشها کشته میشوند، قطعه قطعه میشوند و داخل یخچال میروند. بعد از آن، از اینها میخواهند مصاحبه کنند (و بگویند) که ما از طرف سازمان مجاهدین خلق مأموریت داشتیم این کشیشها را بکشیم. (آنها) ناچار میشوند برای آزادیشان این مصاحبه را هم بکنند، و بهشان قول میدهند (اگر) این مصاحبه را بکنید آزاد میشوید. بعد از آن دیدند اگر (آنها را) آزاد کنند میروند بیرون و میگویند آقا اینها همهاش سناریو بوده، ما را طعمه کردند، ما را کشاندند توی خانه و کشتند. حکم اعدام این سه تا طعمهیی که خودشان امنیت داده بودند را میدهند و بنا میشود اینها را اعدام بکنند» .
شایان یادآوری است که این توطئه جنایتکارانه در سال 1373 بهوقوع پیوست. دو هفته پس از انفجار در حرم امام رضا (ع)، روز 13تیر73 خبرگزاریها اعلام کردند که اسقف تتهیس میکائیلیان (62ساله) رئیس شورای پروتستانهای ایران به قتل رسیده است. او که روز 8تیر همان سال در تهران ناپدید شده بود، جسدش 3روز بعد یعنی 11تیر پیدا شد. او جانشین اسقف هوسپیانمهر رئیس پیشین شورای کشیشان پروتستان ایران بود که 6ماه قبل ربوده و به قتل رسیده بود. بعدها فاش شد که کشیش «هوسپیان مهر» قصد پیوستن به شورای ملی مقاومت را داشته است.
پس از ترور و قتل هوسپیان مهر، خبرگزاری رویتر در تاریخ 13تیر73 از ناپدید شدن کشیش مهدی دیباج در تهران خبر داد و روز بعد خبرگزاری رسمی رژیم اعلام کرد جسد او که با ضربات چاقو قطعهقطعه شده بود در جنگلی در حومه تهران پیداشده است. مهدی دیباج از روز سوم تیرماه مفقود شده بود. دیباج، یک رهبر کلیسای انجیلی بود که از سال 1365 زندانی و توسط یک دادگاه در شهر ساری در زمستان1372 به جرم ارتداد به مرگ محکومشده بود، اما بهدلیل فشارهای بینالمللی گسترده در بهمن1372 آزاد گردیده بود.
یکی دیگر از پروژههای وزارت اطلاعات برای شیطانسازی علیه مجاهدین، انفجار حرم امام رضا (ع) بود. روز دوشنبه 30خرداد 1373، مصادف با عاشورای حسینی، رژیم آخوندی در یک اقدام جنایتکارانه و هولناک، دست به انفجار مرقد و ضریح امام هشتم، امام رضا (ع) زد و بلافاصله دستگاه تبلیغاتی رژیم بهکار افتاد تا این جنایت را به مجاهدین نسبت دهد.
در این سناریو از پیش طراحیشده که دم خروس آن، از اولین اطلاعیه رژیم که توسط تلویزیون آخوندی اعلام شد، بیرون زد، اطلاعیه کذایی مطرح نمود که مجاهدین این اقدام را بهمناسبت روز 30خرداد و در سالگرد تظاهرات عظیم سال60 انجام دادهاند! تبلیغات رژیم بهصورت سراسری و محلی از کلیه رسانهها از بام تا شام تکرار میشد. شگفت اینکه انفجار در ساعت دو و نیم بعدازظهر انجامشده بود ولی در بخش اخبار شب تلویزیون رژیم، تصویر و سخنان خامنهای ولیفقیه ارتجاع که چند ساعت قبل ضبط شده بود پخش شد که جنایت را با قطعیت و صراحت به مجاهدین نسبت داد. معلوم نبود که او از کجا با این سرعت نتیجه گرفته بود که این کار را مجاهدین کردهاند؟ بعد از ولیفقیه، هیأت دولت وقت (رفسنجانی) هم همین ادعا را همراه با فحاشیهای معمول و همیشگی علیه مجاهدین تکرار کرد؛ سپس مجلس ارتجاع نیز با انتشار بیانیهیی « جنایتهای وحشیانه منافقین کوردل در حرم امام رضا» را محکوم کرد.
روز بعد ولایتی وزیر خارجه رژیم کلیه سفرای خارجی مستقر در تهران را به وزارتخارجه فراخواند تا به آنان بگوید: «نتایج تحقیقات نشان میدهد که این جنایت وحشیانه توسط گروهک تروریستی منافقین طراحی و اجرا شده است» (خبرگزاری فرانسه ـ اول تیر73). ولایتی همچنین از دولت عراق خواست: «عراق بین روابط دوستانه با [نظام آخوندی] و حمایت از سازمان مجاهدین، باید یکی را انتخاب کند» .
اگر چه در همان زمان، هم بهدلیل سوابق مجاهدین و اعتقاد و پایبندی عمیق آنها به اسلام و مظاهر اسلامی، هیچکس داستانسرایی مبتذل و مسخره رژیم را باور نکرد و هیچ رسانه بینالمللی دعاوی رژیم را جدی نگرفت و انگشتهای اتهام، تماماً به سمت رژیم بود؛ اما سال بعد، در آذر 1378 در جریان درگیری باندهای درونی رژیم، مهرهها و مطبوعات حکومتی اعتراف کردند که انفجار حرم امام رضا (ع) توسط وزارت اطلاعات و تحت هدایت سعید امامی، معاون جنایتکار آن صورت گرفته است. (سایت تابناک ـ 11دی86) این حقیقت چندین بار دیگر از زبان مقامات مختلف امنیتی رژیم در مطبوعات رژیم آخوندی منعکس شد، از جمله در مصاحبه اکبر گنجی یکی از مقامهای سابق امنیتی رژیم با روزنامه آریا (13آذر 1378) چنین میخوانیم:
«سؤال: سازمان قضایی نیروهای مسلح در اطلاعیه اخیر خود بحث بمبگذاری در مشهد را به باند سعید امامی منتسب کرده است. آیا میتوان گفت که حوادثی که قبلاً نیز در مشهد رخداده است از جمله تخریب مسجد اهل سنت، انفجار حرم رضوی و ترور نافرجام آقای عبایی خراسانی کار همین باند بوده است؟»
گنجی: «اینکه سازمان قضایی گفته پسماندههای آن گروه این کارها را انجام دادهاند، واجد نکته جالبی است که این محفل هنوز از بین نرفته و هنوز همه آنها دستگیر نشدهاند. بر اساس تئوری و مدلی که من بدان باور دارم، تاریکخانهاشباحی وجود دارد که در آن عالیجنابان خاکستری اطراق کرده و همچنان به توطئه مشغولند. انفجار مشهد یکی از اقدامات آنان است. آنها مسجد اهل سنت را در مشهد خراب کردند که بهدنبال آن حادثه وحشتناک انفجار حرم امام رضا پیش آمد که آنرا به گردن (مجاهدین) انداختند » .
بهزاد نبوی، مشاور آخوند خاتمی (رئیسجمهور وقت رژیم) و یکی از سرکردگان باند موسوم به «مجاهدین انقلاب اسلامی»، هم طی سخنانی تحت عنوان «ساختار سیاسی و قدرت در ایران بعد از انقلاب» که در چند شماره روزنامه کاروکارگر چاپ شد، (روز 18آذر 77) گفت: «آن ماجرای حرم امام رضا (ع) هم بحث دیگری دارد که من درصدد طرح آن در اینجا نیستم، اصلاً مسأله طور دیگری است (درخواست توضیح بیشتر از سوی حضار)، نخیر، ما تازه عمل کردهایم، نمیتوانیم برویم آبخنک بخوریم (خنده حضار) …» .
در اینجا قصد آن نیست که به همه موارد دروغپردازیها و شیطانسازیهای رسوا و لو رفته دستگاه دروغ و دجالگری نظام پلید ولایتفقیه برای مخدوش جلوه دادن سیمای مجاهدین خلق ایران اشاره کنیم؛ این چند نمونه برای نشاندادن شیوه دستگاه تبلیغاتی رژیم کافی است. اما در اینجا خوب است ببینیم آخوندها، همانها که فتوای قتل و مهدورالدم بودن مخالفان را صادر میکنند و مجوز شرعی قتل و جنایت را به دست ایادی خود میدهند، این دروغپردازیها را چگونه و با چه مستندی توجیه شرعی میکنند؟
روایتی از پیامبر نقل شده که اگر با اهل بدعت (در دین) برخوردید، از آنان برائت بجویید و… «باهتوهم» … تا دیگر کسی توسط آنها گمراه نشود.
در معنای عبارت «باهتوهم» دو نظر مختلف وجود دارد؛ یک دسته آن را از ریشه «بهت» گرفته و میگویند منظور آن است که آنها را در مجادله مات و مبهوت کنید. دسته دیگر که برخی از آیتالشیطانهای حکومتی نیز از آن زمرهاند، این کلمه را از ریشه «بهتان» گرفته و میگویند بر این اساس، هر گونه بهتان زدن و نسبت دادن دروغ و افترا به دشمنان دین و دشمنان نظام دینی نه تنها مجاز، بلکه موجب ثواب اخروی است. اگر چه این تفسیر با تمامی آموزههای قرآنی و سیره و منش پیامبر و ائمه بهشدت در تعارض است، اما این تفسیر دجالگرانه که منبعث از همان تز مشهور خمینی و رژیم ولایتفقیه است که «حفظ نظام اوجب واجبات است، پیوسته سنگ بنای برخورد و تنظیم رابطه با مخالفان بوده است؛ در نظر و در محافل خصوصیتر نیز، فقهای حکومتی آن را بهعنوان مجوز و مستند شرعی، برای قانع کردن طلاب جوان مورد استفاده قرار میدهند.
تف بر این شرع ناپاک و پلید خمینی و پسماندههای او که در آن هر جنایت و خیانتی برای حفظ نظام مجاز است! به گفته قرآن: «پس وای بر کسانی با دستهای خود کتاب مینویسند و سپس میگویند: «این از جانب خداست»، تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته، و وای بر ایشان از آنچه [از این راه ] به دست میآورند.
شبکههای مختلف سیمای منحوس آخوندها، در روزهای اخیر پر شده از انواع تبلیغات مهوع علیه مجاهدین؛ اما از فرط خالی بودن چنته به نشخوار و بازپخش برنامههایی که طی 35سال اخیر تهیه کرده، روی آورده است. از پخش ندامتهای تلویزیونی عناصر در همشکستهیی که اباطیل بازجویان و شکنجهگران را بازگو میکنند، تا بازپخش مصاحبههای پاسداران و جنایتکارانی از قبیل رفیقدوست و شعبانی و محسن رضایی تا دژخیمان همکار لاجوردی و…
هدف این لجنپراکنی گسترده آن است که جنایاتی را که رژیم آخوندی به آنها شناخته میشود و در فایل صوتی آقای منتظری هم بیان شده، مانند کشتن زن باردار و قتل کودکان و غیره… به مجاهدین نسبت داده شود تا شاید به این وسیله آثار عمیق این سند را که به اذعان خود خامنهای باعث «تطهیر» و «مظلومیت» مجاهدین از یک سو و «خدشهدار» شدن چهره امام جنایتکاران از سوی دیگر شده، خنثی گردد.
البته بنیانگذار این کارگاه لجنسازی و لجنپراکنی علیه مجاهدین، خود خمینی بود که حتی قبل از 30خرداد 60، رذیلانه مجاهدین را به آتش زدن خرمنهای روستاییان متهم میکرد و وقتی که تشت رسوایی شکنجه در زندانهایش از بام به زیر افتاد، ناگزیر دستور تشکیل کمیته بررسی «شایعه » شکنجه را صادر کرد و بعد هم نتیجه مقدر تحقیقات (!) این کمیته چنان که دجال میخواست و از پیش مشخص کرده بود و خودش هم تصریح کرد، این بود که «مجاهدین خودشان خودشان را میکشند و خودشان خودشان را شکنجه میکنند تا نظام را بدنام کنند» .
ولایت قتلعام اکنون و در حالی که در باتلاق رسواییهای خود دست و پا میزند، از فرط درماندگی و خالی بودن چنتهاش دوباره به همان اباطیل صدبار نشخوار شده و صدبار رسوا شده آویخته است. در حالی که مهمترین پروژههای شیطانسازی و محصولات کارگاه جعل و دروغ وزارت اطلاعات، مجدداً در روزهای اخیر با جزییات بیشتر توسط شاهدانی از داخل خود رژیم که در گذشته مصدر مسئولیتهای مهمی در همین رژیم بودهاند، مورد افشا قرار گرفته است.
پیش از آن که به موارد افشاگریهای اخیر بپردازیم، جا دارد به این موضوع توجه کنیم که چه نیازی خلیفة جنایتکار ارتجاع و دستگاه دجالیت او را وادار میکند که باز به این اباطیل متوسل شود. روزنامه سیاست روز (9شهریور) از رسانههای باند خامنهای، طی مقالهیی به برخی آثار و نتایج انتشار سند صوتی آقای منتظری اشاره کرده و از جمله خاطرنشان میکند: «طرح موضوع اعدام مجاهدین و اعدامهای دهه ۶۰، (مجاهدین) را تبرئه و زیر ساختهای نظام را تخریب میکند» . روشن است که منظور از تخریب «زیرساختهای نظام» برملا شدن جنایتها و جعل و دروغپردازیهایی است که «ولایت قتلعام» برای پوشاندن آن جنایتها، طی تمام این سالیان، علیه مجاهدین ساخته و پرداخته و موجودیتش بر آن استوار بوده است.
یکی از فاشگوییهای اخیر، پس از انتشار سند صوتی آقای منتظری، توسط مهدی خزعلی، فرزند آخوند خزعلی معروف، در یک برنامه تلویزیونی (مخالف رژیم) مورد اشاره قرار گرفت. مهدی خزعلی طی اظهاراتی در یک فایل تصویری که روز 5شهریورماه در شبکه اینترنت قرار گرفت گفت: «یکی از این باندهای وحشتناکی که (در وزارت اطلاعات) وجود دارد، سه تا دخترند که طعمه میشوند توسط مقامهای امنیتی، برای اینکه ببینند دوتا کشیش مسیحی آیا تبشیر میکنند، آیا تبلیغ مسیحیت میکنند یا نه؟ اینها فکر میکردند در همین حد است که بروند و بگویند ما میخواهیم به کیش مسیحیت بیاییم و شما ما را تبشیر کنید.
(آنها) به داخل خانه این دو کشیش میروند، و بعد با مابقی قضیه مواجه میشوند؛ اینکه در برابر چشم این سه دختر، آن کشیشها کشته میشوند، قطعه قطعه میشوند و داخل یخچال میروند. بعد از آن، از اینها میخواهند مصاحبه کنند (و بگویند) که ما از طرف سازمان مجاهدین خلق مأموریت داشتیم این کشیشها را بکشیم. (آنها) ناچار میشوند برای آزادیشان این مصاحبه را هم بکنند، و بهشان قول میدهند (اگر) این مصاحبه را بکنید آزاد میشوید. بعد از آن دیدند اگر (آنها را) آزاد کنند میروند بیرون و میگویند آقا اینها همهاش سناریو بوده، ما را طعمه کردند، ما را کشاندند توی خانه و کشتند. حکم اعدام این سه تا طعمهیی که خودشان امنیت داده بودند را میدهند و بنا میشود اینها را اعدام بکنند» .
شایان یادآوری است که این توطئه جنایتکارانه در سال 1373 بهوقوع پیوست. دو هفته پس از انفجار در حرم امام رضا (ع)، روز 13تیر73 خبرگزاریها اعلام کردند که اسقف تتهیس میکائیلیان (62ساله) رئیس شورای پروتستانهای ایران به قتل رسیده است. او که روز 8تیر همان سال در تهران ناپدید شده بود، جسدش 3روز بعد یعنی 11تیر پیدا شد. او جانشین اسقف هوسپیانمهر رئیس پیشین شورای کشیشان پروتستان ایران بود که 6ماه قبل ربوده و به قتل رسیده بود. بعدها فاش شد که کشیش «هوسپیان مهر» قصد پیوستن به شورای ملی مقاومت را داشته است.
پس از ترور و قتل هوسپیان مهر، خبرگزاری رویتر در تاریخ 13تیر73 از ناپدید شدن کشیش مهدی دیباج در تهران خبر داد و روز بعد خبرگزاری رسمی رژیم اعلام کرد جسد او که با ضربات چاقو قطعهقطعه شده بود در جنگلی در حومه تهران پیداشده است. مهدی دیباج از روز سوم تیرماه مفقود شده بود. دیباج، یک رهبر کلیسای انجیلی بود که از سال 1365 زندانی و توسط یک دادگاه در شهر ساری در زمستان1372 به جرم ارتداد به مرگ محکومشده بود، اما بهدلیل فشارهای بینالمللی گسترده در بهمن1372 آزاد گردیده بود.
یکی دیگر از پروژههای وزارت اطلاعات برای شیطانسازی علیه مجاهدین، انفجار حرم امام رضا (ع) بود. روز دوشنبه 30خرداد 1373، مصادف با عاشورای حسینی، رژیم آخوندی در یک اقدام جنایتکارانه و هولناک، دست به انفجار مرقد و ضریح امام هشتم، امام رضا (ع) زد و بلافاصله دستگاه تبلیغاتی رژیم بهکار افتاد تا این جنایت را به مجاهدین نسبت دهد.
در این سناریو از پیش طراحیشده که دم خروس آن، از اولین اطلاعیه رژیم که توسط تلویزیون آخوندی اعلام شد، بیرون زد، اطلاعیه کذایی مطرح نمود که مجاهدین این اقدام را بهمناسبت روز 30خرداد و در سالگرد تظاهرات عظیم سال60 انجام دادهاند! تبلیغات رژیم بهصورت سراسری و محلی از کلیه رسانهها از بام تا شام تکرار میشد. شگفت اینکه انفجار در ساعت دو و نیم بعدازظهر انجامشده بود ولی در بخش اخبار شب تلویزیون رژیم، تصویر و سخنان خامنهای ولیفقیه ارتجاع که چند ساعت قبل ضبط شده بود پخش شد که جنایت را با قطعیت و صراحت به مجاهدین نسبت داد. معلوم نبود که او از کجا با این سرعت نتیجه گرفته بود که این کار را مجاهدین کردهاند؟ بعد از ولیفقیه، هیأت دولت وقت (رفسنجانی) هم همین ادعا را همراه با فحاشیهای معمول و همیشگی علیه مجاهدین تکرار کرد؛ سپس مجلس ارتجاع نیز با انتشار بیانیهیی « جنایتهای وحشیانه منافقین کوردل در حرم امام رضا» را محکوم کرد.
روز بعد ولایتی وزیر خارجه رژیم کلیه سفرای خارجی مستقر در تهران را به وزارتخارجه فراخواند تا به آنان بگوید: «نتایج تحقیقات نشان میدهد که این جنایت وحشیانه توسط گروهک تروریستی منافقین طراحی و اجرا شده است» (خبرگزاری فرانسه ـ اول تیر73). ولایتی همچنین از دولت عراق خواست: «عراق بین روابط دوستانه با [نظام آخوندی] و حمایت از سازمان مجاهدین، باید یکی را انتخاب کند» .
اگر چه در همان زمان، هم بهدلیل سوابق مجاهدین و اعتقاد و پایبندی عمیق آنها به اسلام و مظاهر اسلامی، هیچکس داستانسرایی مبتذل و مسخره رژیم را باور نکرد و هیچ رسانه بینالمللی دعاوی رژیم را جدی نگرفت و انگشتهای اتهام، تماماً به سمت رژیم بود؛ اما سال بعد، در آذر 1378 در جریان درگیری باندهای درونی رژیم، مهرهها و مطبوعات حکومتی اعتراف کردند که انفجار حرم امام رضا (ع) توسط وزارت اطلاعات و تحت هدایت سعید امامی، معاون جنایتکار آن صورت گرفته است. (سایت تابناک ـ 11دی86) این حقیقت چندین بار دیگر از زبان مقامات مختلف امنیتی رژیم در مطبوعات رژیم آخوندی منعکس شد، از جمله در مصاحبه اکبر گنجی یکی از مقامهای سابق امنیتی رژیم با روزنامه آریا (13آذر 1378) چنین میخوانیم:
«سؤال: سازمان قضایی نیروهای مسلح در اطلاعیه اخیر خود بحث بمبگذاری در مشهد را به باند سعید امامی منتسب کرده است. آیا میتوان گفت که حوادثی که قبلاً نیز در مشهد رخداده است از جمله تخریب مسجد اهل سنت، انفجار حرم رضوی و ترور نافرجام آقای عبایی خراسانی کار همین باند بوده است؟»
گنجی: «اینکه سازمان قضایی گفته پسماندههای آن گروه این کارها را انجام دادهاند، واجد نکته جالبی است که این محفل هنوز از بین نرفته و هنوز همه آنها دستگیر نشدهاند. بر اساس تئوری و مدلی که من بدان باور دارم، تاریکخانهاشباحی وجود دارد که در آن عالیجنابان خاکستری اطراق کرده و همچنان به توطئه مشغولند. انفجار مشهد یکی از اقدامات آنان است. آنها مسجد اهل سنت را در مشهد خراب کردند که بهدنبال آن حادثه وحشتناک انفجار حرم امام رضا پیش آمد که آنرا به گردن (مجاهدین) انداختند » .
بهزاد نبوی، مشاور آخوند خاتمی (رئیسجمهور وقت رژیم) و یکی از سرکردگان باند موسوم به «مجاهدین انقلاب اسلامی»، هم طی سخنانی تحت عنوان «ساختار سیاسی و قدرت در ایران بعد از انقلاب» که در چند شماره روزنامه کاروکارگر چاپ شد، (روز 18آذر 77) گفت: «آن ماجرای حرم امام رضا (ع) هم بحث دیگری دارد که من درصدد طرح آن در اینجا نیستم، اصلاً مسأله طور دیگری است (درخواست توضیح بیشتر از سوی حضار)، نخیر، ما تازه عمل کردهایم، نمیتوانیم برویم آبخنک بخوریم (خنده حضار) …» .
در اینجا قصد آن نیست که به همه موارد دروغپردازیها و شیطانسازیهای رسوا و لو رفته دستگاه دروغ و دجالگری نظام پلید ولایتفقیه برای مخدوش جلوه دادن سیمای مجاهدین خلق ایران اشاره کنیم؛ این چند نمونه برای نشاندادن شیوه دستگاه تبلیغاتی رژیم کافی است. اما در اینجا خوب است ببینیم آخوندها، همانها که فتوای قتل و مهدورالدم بودن مخالفان را صادر میکنند و مجوز شرعی قتل و جنایت را به دست ایادی خود میدهند، این دروغپردازیها را چگونه و با چه مستندی توجیه شرعی میکنند؟
روایتی از پیامبر نقل شده که اگر با اهل بدعت (در دین) برخوردید، از آنان برائت بجویید و… «باهتوهم» … تا دیگر کسی توسط آنها گمراه نشود.
در معنای عبارت «باهتوهم» دو نظر مختلف وجود دارد؛ یک دسته آن را از ریشه «بهت» گرفته و میگویند منظور آن است که آنها را در مجادله مات و مبهوت کنید. دسته دیگر که برخی از آیتالشیطانهای حکومتی نیز از آن زمرهاند، این کلمه را از ریشه «بهتان» گرفته و میگویند بر این اساس، هر گونه بهتان زدن و نسبت دادن دروغ و افترا به دشمنان دین و دشمنان نظام دینی نه تنها مجاز، بلکه موجب ثواب اخروی است. اگر چه این تفسیر با تمامی آموزههای قرآنی و سیره و منش پیامبر و ائمه بهشدت در تعارض است، اما این تفسیر دجالگرانه که منبعث از همان تز مشهور خمینی و رژیم ولایتفقیه است که «حفظ نظام اوجب واجبات است، پیوسته سنگ بنای برخورد و تنظیم رابطه با مخالفان بوده است؛ در نظر و در محافل خصوصیتر نیز، فقهای حکومتی آن را بهعنوان مجوز و مستند شرعی، برای قانع کردن طلاب جوان مورد استفاده قرار میدهند.
تف بر این شرع ناپاک و پلید خمینی و پسماندههای او که در آن هر جنایت و خیانتی برای حفظ نظام مجاز است! به گفته قرآن: «پس وای بر کسانی با دستهای خود کتاب مینویسند و سپس میگویند: «این از جانب خداست»، تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته، و وای بر ایشان از آنچه [از این راه ] به دست میآورند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر