لينك به منبع:
پیروزی عظیم و «غیرممکن» انتقال
مجاهدین با هویت کامل سازمانی و استراکچر تشکیلاتی به انجام رسید و چنانچه
قابل پیشبینی بود، زوزه و شیون دردآلودی از بندبند رژیم وازنابش به آسمان
رفت و نالههای دردآلود رژیم همچنان متناقض و گیج و گول از «آنچه نباید
میشد» ادامه دارد.
همه به یاد داریم که بعد از
عملیات فاجعهبار و خطای مهلک آمریکا در اشغال عراق روزی نبود که
دستنشاندگان رژیم آخوندی به خطونشان کشیدن و تهدید و ضربالاجل و مهلت
تعیین نمودن برای مجاهدین نپرداخته باشند از دوران آخوند حکیم گرفته تا
مالکی و موفق الربیعی که به نیابت از رژیم عربده میکشیدند و تا انواع و
اقسام وحوش آخوندی و مزدورانشان در سپاه قدس که روزمره به توطئه و عملیات
برای از میان برداشتن «گروهک مجاهدین» اقدام میکردند، شرح و تفسیر وفاکت
سلسله عملیات آنها علیه مجاهدین را همه به یاد داریم وخصوصا بعد از
اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا در این مورد که بهاختصار از «حساب
پس دادن مزدوران رژیم» حکایت میکند، همه شواهد گویای شکست مهلکی است که
رژیم ابتدابهساکن در تاکتیک در این زمینه خورده و درنهایت ضربه کشندهای
که در استراتژی «نابودی و گرفتن تلفات سنگین از مجاهدین» و تثبیت رژیم
دریافت نموده.
هرکدام از این شکستها شرح و تفصیل مطول خود را دارد که باید درجای خودش تشریح گردد اما دست به نقد آن چیزی که هر ناظر حتی بیطرف را به ستایش و تحسین وامیدارد عظمت عملیاتی است که مجاهدین به شایستگی و کمال به انجام رساندند و رژیم رادرتاکتیک بور و کور و در استراتژی جا گذاشتند و حالا به ولیفقیه شکستخورده نشان خواهند داد که چه دماری در پهنه جهان از او و رژیم زهر خوردهاش درخواهند آورد و انرژی بزرگترین و متشکلترین تشکیلات و سازمان سیاسی تاریخ ایران که توسط رژیم و دستگاه مماشات در بیش از دو دهه به زنجیر «لیست تروریستی» و «زندان لیبرتی» کشیده شده بود چه فرجامی برای رژیم تدارک خواهد دید.
این عملیات همچنین پروژه وزارت اطلاعات به نام خانواده مجاهدین را سوزاند وبریدگان از مبارزه را هم که جملگی مرثیهخوان و با قلاده وزارت اطلاعات بر گردن منتظر عزای مجاهدین بودند تا به سور بنشینند را به سوگ نشاند، دستمریزاد به خالق و خالقین این عملیات کبیر!
مجاهدین در تمامیت خود به گواه پنجاهویک سال حیات خونباراثبات نمودهاند که زنان مردان تمام اَشکال میدانهای جنگند و هر مانعی را درراه آزادی مردم و سرزمین خود از میان برمیدارند، تاریخ معاصر ایرانزمین شاهد گویایی در این زمینه است.
روزگاری درمام وطن که از بیداد شاه رها گشته بود، با چوب و چماق و دشنه و تفنگ دفاتر آنها را بستند، آنها در جواب هر کنج خیابان و هر چهارراه و هر دکه روزنامهفروشی را به مرکزی و دفتری وستادی تبدیل کردند، خیابانها و چهارراهها را از آنان گرفتند و هزار به زندانها انداختندوهزار به جوخههای تیرباران بستند، آنها هر زندان و هر سلول انفرادی و عمومی را به مبدل به یک پایگاه مقاومت نمودند، تمام گروهها و سازمانها و تشکلات سیاسی را منهدم کردند آنها شورای ملی مقاومت ایران را تشکیل دادند، در «مهد دمکراسی» اجبار به سکوت و سکونشان نمودند، آنها «پرواز» را برگزیدند و درجوار خاک میهن ارتش آزادی به پا نمودند تا «برافروزند آتشها در کوهستانها»، جنگ را مستمسک سرکوب مردمشان قرار دادند، آنها با بازوان پرتوان ارتش آزادیبخش ملی ایران «جام زهر صلح» در حلقوم جلاد خوراندند و در جنگ را گل گرفتند، در زندانها خواهان نفی هویت و وجود سیاسی و تشکیلاتیشان شدند، آنها بیمهابا با پای سر به دفاع از هویت خویش شتافتند و سی هزارشان بر طناب دار سرود آزادی سردادند، با همپیمانی دلالان نفت و سلاح و خون تروریستشان خواندند، آنها هر پارلمان و هر دادگستری و هر ذره از وجدانهای انسانی در جهان را به «دادستانی» برای ستاندن «دادشان» تبدیل نمودند، در «عقد اخوت ریشهدار» ارتجاع و استعمار با «بمبارانها و موشکبارانهای مرگبار» به خاک و خونشان کشاندند و خلع سلاحشان کردند آنها «سازها کوک نمودند» و «مضرابِ» سرودِ «میایستیم تا جهان بایستد» را سردادند و «تا آخر ایستادند» و «تن بی سپر» را به مصاف «تیغ و تبر» فرستادند، محاصره شدند، خیانت شدند، از پیش با گلوله و از پشت خنجرها خوردند، اما آنها از همهکس و همهچیزشان گذشتند و همچنان بهپیش تاختند، از زیباترین احساسات و پاکترین عواطف انسانی برای درهم شکستنشان سوءاستفاده کردند، آنها اما همه را پس زدند و گفتند «هیچچیز نداریم الا وطن که در پیش روداریم»، شبیخون خوردند و با دستان از پشت بسته و با «کاکُل آتشفشان» ایستادند و دشمن را در تمامیتش به هیچ گرفتند، در زندانی که «لیبرتی» نامش نهادند به زنجیرشان کشیدند و مرز «آزادی» را نفی سازمانشان قرار دادند، آنها نیز در جواب فریاد هیهات سر دادند و «اینچنین بود» که «پولاد آبدیده شد».
اینک اما در پروازی عظیم به عظمت رهایی یک خلق اسیر و با قدرتی صدچندان رودرروی رژیم ولایتفقیه با انرژی متکاثف شده در سالهای انتظار در اسارت در کمین ولایتفقیه سفیانی ایستادهاند بدا به حال رژیم و خوشا به حال ملت ایران.
هرکدام از این شکستها شرح و تفصیل مطول خود را دارد که باید درجای خودش تشریح گردد اما دست به نقد آن چیزی که هر ناظر حتی بیطرف را به ستایش و تحسین وامیدارد عظمت عملیاتی است که مجاهدین به شایستگی و کمال به انجام رساندند و رژیم رادرتاکتیک بور و کور و در استراتژی جا گذاشتند و حالا به ولیفقیه شکستخورده نشان خواهند داد که چه دماری در پهنه جهان از او و رژیم زهر خوردهاش درخواهند آورد و انرژی بزرگترین و متشکلترین تشکیلات و سازمان سیاسی تاریخ ایران که توسط رژیم و دستگاه مماشات در بیش از دو دهه به زنجیر «لیست تروریستی» و «زندان لیبرتی» کشیده شده بود چه فرجامی برای رژیم تدارک خواهد دید.
این عملیات همچنین پروژه وزارت اطلاعات به نام خانواده مجاهدین را سوزاند وبریدگان از مبارزه را هم که جملگی مرثیهخوان و با قلاده وزارت اطلاعات بر گردن منتظر عزای مجاهدین بودند تا به سور بنشینند را به سوگ نشاند، دستمریزاد به خالق و خالقین این عملیات کبیر!
مجاهدین در تمامیت خود به گواه پنجاهویک سال حیات خونباراثبات نمودهاند که زنان مردان تمام اَشکال میدانهای جنگند و هر مانعی را درراه آزادی مردم و سرزمین خود از میان برمیدارند، تاریخ معاصر ایرانزمین شاهد گویایی در این زمینه است.
روزگاری درمام وطن که از بیداد شاه رها گشته بود، با چوب و چماق و دشنه و تفنگ دفاتر آنها را بستند، آنها در جواب هر کنج خیابان و هر چهارراه و هر دکه روزنامهفروشی را به مرکزی و دفتری وستادی تبدیل کردند، خیابانها و چهارراهها را از آنان گرفتند و هزار به زندانها انداختندوهزار به جوخههای تیرباران بستند، آنها هر زندان و هر سلول انفرادی و عمومی را به مبدل به یک پایگاه مقاومت نمودند، تمام گروهها و سازمانها و تشکلات سیاسی را منهدم کردند آنها شورای ملی مقاومت ایران را تشکیل دادند، در «مهد دمکراسی» اجبار به سکوت و سکونشان نمودند، آنها «پرواز» را برگزیدند و درجوار خاک میهن ارتش آزادی به پا نمودند تا «برافروزند آتشها در کوهستانها»، جنگ را مستمسک سرکوب مردمشان قرار دادند، آنها با بازوان پرتوان ارتش آزادیبخش ملی ایران «جام زهر صلح» در حلقوم جلاد خوراندند و در جنگ را گل گرفتند، در زندانها خواهان نفی هویت و وجود سیاسی و تشکیلاتیشان شدند، آنها بیمهابا با پای سر به دفاع از هویت خویش شتافتند و سی هزارشان بر طناب دار سرود آزادی سردادند، با همپیمانی دلالان نفت و سلاح و خون تروریستشان خواندند، آنها هر پارلمان و هر دادگستری و هر ذره از وجدانهای انسانی در جهان را به «دادستانی» برای ستاندن «دادشان» تبدیل نمودند، در «عقد اخوت ریشهدار» ارتجاع و استعمار با «بمبارانها و موشکبارانهای مرگبار» به خاک و خونشان کشاندند و خلع سلاحشان کردند آنها «سازها کوک نمودند» و «مضرابِ» سرودِ «میایستیم تا جهان بایستد» را سردادند و «تا آخر ایستادند» و «تن بی سپر» را به مصاف «تیغ و تبر» فرستادند، محاصره شدند، خیانت شدند، از پیش با گلوله و از پشت خنجرها خوردند، اما آنها از همهکس و همهچیزشان گذشتند و همچنان بهپیش تاختند، از زیباترین احساسات و پاکترین عواطف انسانی برای درهم شکستنشان سوءاستفاده کردند، آنها اما همه را پس زدند و گفتند «هیچچیز نداریم الا وطن که در پیش روداریم»، شبیخون خوردند و با دستان از پشت بسته و با «کاکُل آتشفشان» ایستادند و دشمن را در تمامیتش به هیچ گرفتند، در زندانی که «لیبرتی» نامش نهادند به زنجیرشان کشیدند و مرز «آزادی» را نفی سازمانشان قرار دادند، آنها نیز در جواب فریاد هیهات سر دادند و «اینچنین بود» که «پولاد آبدیده شد».
اینک اما در پروازی عظیم به عظمت رهایی یک خلق اسیر و با قدرتی صدچندان رودرروی رژیم ولایتفقیه با انرژی متکاثف شده در سالهای انتظار در اسارت در کمین ولایتفقیه سفیانی ایستادهاند بدا به حال رژیم و خوشا به حال ملت ایران.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر