لينك به منبع:
این بابا میگوید باید پیش از اینها، مجاهدین را صفر صفر میکردیم غفلت کردیم علتش هم این بود که... .
(تا اینجای قضیه، حرف او شبیه حرف پور محمدی است، اما از آن سه نقطه به بعدش ویژه خودش است و میتوان بهعنوان ”نمونة“ مستقلی در موضعگیریهای مقامات نظام، آن را ثبت کرد. برویم سراغ آن سه نقطه...)
هاشمینژاد به خبرنگار ”وطن امروز“ میگوید:
ما برای خنثی سازی مجاهدین کارهایی کردیم اما کافی نبود.
چرا؟
چون حمایت درستی از ما نشد! (رک نمیگوید اما منظورش به زبان ساده ”پول“ است، پول!) !
میگوید ما ظرفیتش! را داشتیم (یعنی میتوانستیم بیشتر بکشیم!) اما پول نداشتیم یعنی با این بودجهیی که شما میدهید، بیشتر از این نمیشود مجاهد کشت!
این فرد، مسؤل همان سیرک پشت دروازههای اشرف و لیبرتی است که ابتدا زمینه تبلیغاتی برای کشتار مجاهدین فراهم میکرد و بعد کشتار را با تیمهای ویژه وزارت و نیروی قدس انجام میداد. و حالا همین شخص، در روز روشن و به زبان فارسی میگوید: اگر حمایت درستی از ما میشد (یعنی پول بیشتری میدادید!) امروز وضع متفاوت بود، (یعنی مجاهدین اینقدر در تعادلقوا جلو نیفتاده بودند!).
مثلی است که میگوید:
دزدی، آدم را بیمعرفت میکند
فساد، بیحیا
اما جنایت، چیزی از ”آدم“ باقی نمیگذارد.
جواد هاشمی نژاد دژخیم وزارت اطلاعات
موضوع، باز هم داستان نوار صحبتهای منتظری و جنایت بزرگ 67 است.
داستان خونی که این روزها دامن رژیم را گرفته و رها هم نمیکند.
تا همین امروز، تقریباً تمامی سران رژیم در این مورد موضعگیری کرده و نظر خودشان را به نوعی گفتهاند:
آنها که دیپلوماتتر و سیاست بازترند یعنی بالاییها، تلاش کردند با پیش کشیدن پای سیاستهای بیگانه و خزعبلاتی از قبیل توطئه شرق و غرب عالم برای زنده کردن مجاهدین و مخدوش کردن چهره خمینی!، از روی ”اصل قضیه“ که همان جنایت باور نکردنی اعدام زندانیان سیاسی است، بپراند!
و آنها که بیپرده، اهل تیزی و طناب دارند مثل مصطفی پورمحمدی، ”رک و راست! “ گفتند خوب کاری کردند کشتند و تازه کجایش را دیدهاید؟ !
اما در مجموع هر دو گروه، متفقالقولند که هدف این دادخواهی، تخریب ”زیرساختهای نظام “ است.
منظورشان از زیرساختهای نظام هم دستگاهی است که بنیادش بر اعدام بیحساب و کتاب بنا شده، دستگاهی که بهرغم یدک کشیدن اسم حکومت مذهبی اما خودش هم به ”ساز و کارها“ی بهاصطلاح قانونی خودش ملتزم نیست و وقتی شرایط ایجاب کند، بیدنده و ترمز و با یک حکم دو خطی ”غلط غلوط“، دهها هزار نفر را خارج از همان دادگاههای ”دوزاری“اش، از طناب آویزان میکند (آنهم بیهیچ صورت جلسه و تشریفات قانونی و ثبت و اعلام اسم و مشخصات قربانیان و محل دفن و اسم قاضی و...)
به هرحال در تمامی این مدت، از 19مرداد 95 تا امروز که کمتر از یک ماه میشود، همین دو نمونه موضعگیری از درون نظام بیرون آمده بود اما امروز یعنی روز14شهریور95 به میمنت و مبارکی! شاهد تولد! سومین نمونه موضعگیری در برابر ماجرای قتلعام 67 شدیم!
نمونهای که نه مثل اولیها ”سیاست بازانه“ است و نه مثل دومیها ”خلص“ جنایتکارانه!
این نمونه سوم، متعلق به شکنجهگری است اطلاعاتی به اسم محمد جواد هاشمینژاد که ضمنا صاحب یک ”ان جی او“ی آخوندی به اسم بنیاد هابیلیان هم هست (یکی از شعبههای وزارت اطلاعات)
داستان خونی که این روزها دامن رژیم را گرفته و رها هم نمیکند.
تا همین امروز، تقریباً تمامی سران رژیم در این مورد موضعگیری کرده و نظر خودشان را به نوعی گفتهاند:
آنها که دیپلوماتتر و سیاست بازترند یعنی بالاییها، تلاش کردند با پیش کشیدن پای سیاستهای بیگانه و خزعبلاتی از قبیل توطئه شرق و غرب عالم برای زنده کردن مجاهدین و مخدوش کردن چهره خمینی!، از روی ”اصل قضیه“ که همان جنایت باور نکردنی اعدام زندانیان سیاسی است، بپراند!
و آنها که بیپرده، اهل تیزی و طناب دارند مثل مصطفی پورمحمدی، ”رک و راست! “ گفتند خوب کاری کردند کشتند و تازه کجایش را دیدهاید؟ !
اما در مجموع هر دو گروه، متفقالقولند که هدف این دادخواهی، تخریب ”زیرساختهای نظام “ است.
منظورشان از زیرساختهای نظام هم دستگاهی است که بنیادش بر اعدام بیحساب و کتاب بنا شده، دستگاهی که بهرغم یدک کشیدن اسم حکومت مذهبی اما خودش هم به ”ساز و کارها“ی بهاصطلاح قانونی خودش ملتزم نیست و وقتی شرایط ایجاب کند، بیدنده و ترمز و با یک حکم دو خطی ”غلط غلوط“، دهها هزار نفر را خارج از همان دادگاههای ”دوزاری“اش، از طناب آویزان میکند (آنهم بیهیچ صورت جلسه و تشریفات قانونی و ثبت و اعلام اسم و مشخصات قربانیان و محل دفن و اسم قاضی و...)
به هرحال در تمامی این مدت، از 19مرداد 95 تا امروز که کمتر از یک ماه میشود، همین دو نمونه موضعگیری از درون نظام بیرون آمده بود اما امروز یعنی روز14شهریور95 به میمنت و مبارکی! شاهد تولد! سومین نمونه موضعگیری در برابر ماجرای قتلعام 67 شدیم!
نمونهای که نه مثل اولیها ”سیاست بازانه“ است و نه مثل دومیها ”خلص“ جنایتکارانه!
این نمونه سوم، متعلق به شکنجهگری است اطلاعاتی به اسم محمد جواد هاشمینژاد که ضمنا صاحب یک ”ان جی او“ی آخوندی به اسم بنیاد هابیلیان هم هست (یکی از شعبههای وزارت اطلاعات)
این بابا میگوید باید پیش از اینها، مجاهدین را صفر صفر میکردیم غفلت کردیم علتش هم این بود که... .
(تا اینجای قضیه، حرف او شبیه حرف پور محمدی است، اما از آن سه نقطه به بعدش ویژه خودش است و میتوان بهعنوان ”نمونة“ مستقلی در موضعگیریهای مقامات نظام، آن را ثبت کرد. برویم سراغ آن سه نقطه...)
هاشمینژاد به خبرنگار ”وطن امروز“ میگوید:
ما برای خنثی سازی مجاهدین کارهایی کردیم اما کافی نبود.
چرا؟
چون حمایت درستی از ما نشد! (رک نمیگوید اما منظورش به زبان ساده ”پول“ است، پول!) !
میگوید ما ظرفیتش! را داشتیم (یعنی میتوانستیم بیشتر بکشیم!) اما پول نداشتیم یعنی با این بودجهیی که شما میدهید، بیشتر از این نمیشود مجاهد کشت!
این فرد، مسؤل همان سیرک پشت دروازههای اشرف و لیبرتی است که ابتدا زمینه تبلیغاتی برای کشتار مجاهدین فراهم میکرد و بعد کشتار را با تیمهای ویژه وزارت و نیروی قدس انجام میداد. و حالا همین شخص، در روز روشن و به زبان فارسی میگوید: اگر حمایت درستی از ما میشد (یعنی پول بیشتری میدادید!) امروز وضع متفاوت بود، (یعنی مجاهدین اینقدر در تعادلقوا جلو نیفتاده بودند!).
مثلی است که میگوید:
دزدی، آدم را بیمعرفت میکند
فساد، بیحیا
اما جنایت، چیزی از ”آدم“ باقی نمیگذارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر