دخالت رژیم ایران در سوریه و هلاکت پاسداران
مدیرکل آسیای غربی وزارت امور خارجه رژیم در دولت آخوند محمد خاتمی به تناقضات و اختلافات این وزراتخانه و نهادهای وابسته به ولیفقیه ارتجاع
در زمینه مسائل منطقهیی در سیاست خارجی رژیم اعتراف میکند و میگوید:
”در مسائل منطقهیی اگر مدیریت امور به وزارتخارجه سپرده شود، بیتردید
میتوان به حل مناقشات منطقهیی امیدوار بود“.
اگر چه این مهره باند رفسنجانی- روحانی به صراحت اسمی از خامنهای بهعنوان سیاستگزار اصلی روابط خارجی و بهویژه سیاستهای منطقهیی نام نمیبرد، اما واضح است که شکوه و شکایت او از نهادهای وابسته و گوش به فرمان ولیفقیه ارتجاع نظیر مشاور امور بینالمللی رهبری و نیروی تروریستی قدس است، که مجریان اصلی منویات ولیفقیه در زمینه مدیریت سیاسی، تروریسم، صدور ارتجاع و دخالت در امور کشورهای منطقه هستند.
این هم مسأله جدیدی نیست و پایهریزی آن امری است که در قانون اساسی رژیم ولایتفقیه از ابتدا نهادینه شده است.
اصل 110 قانون اساسی رژیم، بخش مهمی از تصمیمات حوزه سیاست خارجی را بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم در حوزه اختیارات ولیفقیه قرار داده است.
محمد جواد ظریف وزیر خارجه دولت آخوند حسن روحانی هم به این مسأله بهروشنی اعتراف میکند و میگوید: ”اصل این است که سیاست خارجی باید برای پیشبرد منافع ملی و اهداف نظام جمهوری اسلامی تدوین شود. به همین دلیل سکاندار سیاست خارجی شخص مقام معظم رهبری هستند و نقش برجسته ایشان در سیاست خارجی کاملاً مشهود است“. (سایت انتخاب 18اردیبهشت 94)
حالا سؤال این است در این وضعیت مسائل منطقهیی را چه نهاد و یا ارگانی از رژیم مدیریت میکند؟
واضح است که بازوی اصلی اجرای منویات ولیفقیه در پیشبرد سیاستهای رژیم که در اساس روی صدور ارتجاع و تروریسم سوار است، سپاه پاسداران ضدخلقی و بهطور خاص نیروی تروریستی قدس است.
دخالتهای گسترده و مستقیم نیروی تروریستی قدس در کشورهایی نظیر عراق، سوریه، یمن، لبنان و دخالتهای تروریستی در کشورهایی نظیر بحرین، کویت و... گویای این واقعیت است.
علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع در سخنرانی در مجمع سراسری فرماندهان سپاه، به نقش اخص نیروی تروریستی قدس در زمینه پیشبرد سیاست منطقهیی رژیم اشاره میکند و تأکید میکند نیروی قدس سپاه قدرت صیانت کننده منافع رژیم در منطقه است. (سایت جام جم آنلاین 14شهریور1394)
بنابراین آنچه مقام وزارتخارجه رژیم با آه و ناله میگوید بیانگر همین واقعیت است که از یک طرف ولیفقیه ارتجاع توسط نیروی تروریستی قدس در منطقه مسأله سازی میکند، و از طرف دیگر وزارتخارجه رژیم برای پیشبرد سیاست هایش با کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس بهویژه عربستان سعودی، نیاز به عادیسازی و تنش زدایی دارد.
دعوایی که بهصورت دو راهحل سیاسی برای برخورد با بحران منطقهیی رژیم در رأس نظام آخوندی بین خامنهای و رفسنجانی – روحانی نیز بهوضوح دیده میشود.
یکی دنبال تنش زدایی و خلاصه آمدن پای برجام منطقهیی است و دیگری که خامنهای و باندش باشند تا میتوانند جلوی این راهحل میپیچند و با حمله به سفارت عربستان و دخالتهای فزاینده در منطقه به خیال خود بهدنبال گسترش ارتجاع آخوندی و تسلط بر کشورهای منطقه هستند.
عجز و لابه مقام وزارتخارجه رژیم، ریشه در این تناقض ذاتی دارد که منجر به بنبست در سیاست منطقهای رژیم میشود. او میگوید: ”متأسفانه در برخی از مواقع، دستگاههای دیگر مدیریت سیاست خارجی کشور را در برخی از مسائل برعهده میگیرند که همین مسأله، مشکلآفرینی میکند در حالی که دیگران باید در چارچوب سیاستگذاری وزارت امور خارجه باید حرکت کنند“.
توصیهیی که این مهره باند رفسنجانی – روحانی به باند مقابل میکند به خوبی روشن است که دعوی بر سر دو راهحل است. او میگوید که با الگو قرار دادن جام زهر اتمی که اختیار مذاکره به وزارتخارجه داده شد و در نتیجه برجام بهدست آمد، اختیار مذاکره با کشورهای منطقه هم از جمله عربستان به وزارتخارجه داده شود تا توافق دیگری (بخوانید جام زهر منطقهیی) بهدست آید. توجه کنید: ”در مقابل این احساس ترس یا بهانه، تهران به طرف مقابل این اطمینان خاطر را بدهد که ایران بهدنبال مقابله با آنها، از بین بردن منافع آنها و نادیده گرفتن آن و همچنین تغییر رژیمشان نیست و به نوعی بهانههای لازم را از آنها بگیرد“. (محبعلی معصومی- خبرگزاری ایلنا17مرداد95)
سوالی که به وجود میآید این است که نظام چنین ظرفیتی دارد که مسایل مربوط به سیاست منطقهیی را به وزارتخارجه بدهد و وارد تعامل و گفتگو با کشورهای منطقه شده و جام زهر منطقهیی را نیز پذیرا شود؟
واقعیت این است که پس از عقبنشینی از موضوع اتمی که یکی از تضمینهای بقای رژیم بود، عقبنشینی از تروریسم و صدور ارتجاع طبعاً بهمعنای بسته شدن راه نفس استراتژیکی رژیم است و بنا به گفته خامنهای و سایر سردمداران رژیم در این صورت درگیری به داخل مرزهای کشور کشیده میشود.
بنابراین مقاومت ولیفقیه ارتجاع و باند وی در این رابطه برای گریز از همین مسأله است، اگر چه این سؤال مطرح است که آیا رژیم و ولیفقیه زهرخورده و طلسمشکسته توان این را دارد که تا به آخر روی این خط بایستد و یا مانند مقوله اتمی که وقتی درحالت خفگی قرار گرفت به آن تن داد، به این یکی جام زهر نیز تن خواهد داد. آینده این مسأله را روشن میکند.
اگر چه این مهره باند رفسنجانی- روحانی به صراحت اسمی از خامنهای بهعنوان سیاستگزار اصلی روابط خارجی و بهویژه سیاستهای منطقهیی نام نمیبرد، اما واضح است که شکوه و شکایت او از نهادهای وابسته و گوش به فرمان ولیفقیه ارتجاع نظیر مشاور امور بینالمللی رهبری و نیروی تروریستی قدس است، که مجریان اصلی منویات ولیفقیه در زمینه مدیریت سیاسی، تروریسم، صدور ارتجاع و دخالت در امور کشورهای منطقه هستند.
این هم مسأله جدیدی نیست و پایهریزی آن امری است که در قانون اساسی رژیم ولایتفقیه از ابتدا نهادینه شده است.
اصل 110 قانون اساسی رژیم، بخش مهمی از تصمیمات حوزه سیاست خارجی را بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم در حوزه اختیارات ولیفقیه قرار داده است.
محمد جواد ظریف وزیر خارجه دولت آخوند حسن روحانی هم به این مسأله بهروشنی اعتراف میکند و میگوید: ”اصل این است که سیاست خارجی باید برای پیشبرد منافع ملی و اهداف نظام جمهوری اسلامی تدوین شود. به همین دلیل سکاندار سیاست خارجی شخص مقام معظم رهبری هستند و نقش برجسته ایشان در سیاست خارجی کاملاً مشهود است“. (سایت انتخاب 18اردیبهشت 94)
حالا سؤال این است در این وضعیت مسائل منطقهیی را چه نهاد و یا ارگانی از رژیم مدیریت میکند؟
واضح است که بازوی اصلی اجرای منویات ولیفقیه در پیشبرد سیاستهای رژیم که در اساس روی صدور ارتجاع و تروریسم سوار است، سپاه پاسداران ضدخلقی و بهطور خاص نیروی تروریستی قدس است.
دخالتهای گسترده و مستقیم نیروی تروریستی قدس در کشورهایی نظیر عراق، سوریه، یمن، لبنان و دخالتهای تروریستی در کشورهایی نظیر بحرین، کویت و... گویای این واقعیت است.
علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع در سخنرانی در مجمع سراسری فرماندهان سپاه، به نقش اخص نیروی تروریستی قدس در زمینه پیشبرد سیاست منطقهیی رژیم اشاره میکند و تأکید میکند نیروی قدس سپاه قدرت صیانت کننده منافع رژیم در منطقه است. (سایت جام جم آنلاین 14شهریور1394)
بنابراین آنچه مقام وزارتخارجه رژیم با آه و ناله میگوید بیانگر همین واقعیت است که از یک طرف ولیفقیه ارتجاع توسط نیروی تروریستی قدس در منطقه مسأله سازی میکند، و از طرف دیگر وزارتخارجه رژیم برای پیشبرد سیاست هایش با کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس بهویژه عربستان سعودی، نیاز به عادیسازی و تنش زدایی دارد.
دعوایی که بهصورت دو راهحل سیاسی برای برخورد با بحران منطقهیی رژیم در رأس نظام آخوندی بین خامنهای و رفسنجانی – روحانی نیز بهوضوح دیده میشود.
یکی دنبال تنش زدایی و خلاصه آمدن پای برجام منطقهیی است و دیگری که خامنهای و باندش باشند تا میتوانند جلوی این راهحل میپیچند و با حمله به سفارت عربستان و دخالتهای فزاینده در منطقه به خیال خود بهدنبال گسترش ارتجاع آخوندی و تسلط بر کشورهای منطقه هستند.
عجز و لابه مقام وزارتخارجه رژیم، ریشه در این تناقض ذاتی دارد که منجر به بنبست در سیاست منطقهای رژیم میشود. او میگوید: ”متأسفانه در برخی از مواقع، دستگاههای دیگر مدیریت سیاست خارجی کشور را در برخی از مسائل برعهده میگیرند که همین مسأله، مشکلآفرینی میکند در حالی که دیگران باید در چارچوب سیاستگذاری وزارت امور خارجه باید حرکت کنند“.
توصیهیی که این مهره باند رفسنجانی – روحانی به باند مقابل میکند به خوبی روشن است که دعوی بر سر دو راهحل است. او میگوید که با الگو قرار دادن جام زهر اتمی که اختیار مذاکره به وزارتخارجه داده شد و در نتیجه برجام بهدست آمد، اختیار مذاکره با کشورهای منطقه هم از جمله عربستان به وزارتخارجه داده شود تا توافق دیگری (بخوانید جام زهر منطقهیی) بهدست آید. توجه کنید: ”در مقابل این احساس ترس یا بهانه، تهران به طرف مقابل این اطمینان خاطر را بدهد که ایران بهدنبال مقابله با آنها، از بین بردن منافع آنها و نادیده گرفتن آن و همچنین تغییر رژیمشان نیست و به نوعی بهانههای لازم را از آنها بگیرد“. (محبعلی معصومی- خبرگزاری ایلنا17مرداد95)
سوالی که به وجود میآید این است که نظام چنین ظرفیتی دارد که مسایل مربوط به سیاست منطقهیی را به وزارتخارجه بدهد و وارد تعامل و گفتگو با کشورهای منطقه شده و جام زهر منطقهیی را نیز پذیرا شود؟
واقعیت این است که پس از عقبنشینی از موضوع اتمی که یکی از تضمینهای بقای رژیم بود، عقبنشینی از تروریسم و صدور ارتجاع طبعاً بهمعنای بسته شدن راه نفس استراتژیکی رژیم است و بنا به گفته خامنهای و سایر سردمداران رژیم در این صورت درگیری به داخل مرزهای کشور کشیده میشود.
بنابراین مقاومت ولیفقیه ارتجاع و باند وی در این رابطه برای گریز از همین مسأله است، اگر چه این سؤال مطرح است که آیا رژیم و ولیفقیه زهرخورده و طلسمشکسته توان این را دارد که تا به آخر روی این خط بایستد و یا مانند مقوله اتمی که وقتی درحالت خفگی قرار گرفت به آن تن داد، به این یکی جام زهر نیز تن خواهد داد. آینده این مسأله را روشن میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر