لينك به منبع:
رژیم آخوندها در باتلاقی
از عصیان اجتماعی گرفتار آمده و در حضیض فرسودگی و احساس ناتوانی مفرط،
راهی برای برونرفت خود و عقبنشاندن تودههای بهجانآمده اند و توان
آنرا مستهلک میسازد؛ اهرمهای قدرت که آخوندها با آن جامعه را مرعوب و
متقابلاً عناصر سرکوبگر نظام را از وحشیگری انباشته میساختند، مانند جنگ
ضدمیهنی، اعدامهای وحشیانه و نقض عریان حقوقبشر، دخالتهای بنیادگرایانه
در کشورهای جهان و نهایتاً تلاش مخفیانه برای بمب سازی اتمی، درنتیجة
تلاشها، جانفشانی، سینهسپرکردنها، پذیرش تهمت و تیرهای زهرآگین توسط
«تنها هماورد این نظام»، هرکدام به مخمصهای خلاصی ناپذیر برای این رژیم
ضدبشری تبدیل شدهاست. کافی است فقط به معضلی که رژیم در ماههای اخیر در
فیلترینگ تلگرام با آن مواجه بود نگاهی بیندازیم، امری که انجام آن در
دهههای گذشته برای این فاشیسم دینی تنها محتاج یک تصمیم لحظهای ولیفقیه
ارتجاع بود؛ حالا بهیمن افشای ماهیت رژیم برای مردم، بیآبروشدنهای
بینالمللی و حلقههای محاصرهای که مقاومت ایران با تلاش و کوشش بیمانند و
جانفشانیهای بیدریغ، گامبهگام به دور این نظام ضدخلقی تشکیل
دادهاست، نهتنها موفق به پیشبرد آن نشد که حتی چنین خیزی به موضوع جدیدی
برای جدال در دایره گرگهای حاکم تبدیل شد روزنامه ارگان سرکوبگر بسیج
ضدخلقی موسوم به «جوان» روز ۱۶اردیبهشت۹۷ با صراحت تمام درباره «آنچه
حاکمیت آخوندی دراینباره از آن میترسد» نوشت:
–
«انگاره ذهنی برخی این است که حاکمیت از تلگرام میترسد. گیریم حاکمیت
میترسد از چه میترسد؟! از حرف زدن مردم با همدیگر؟! از گروههای خانوادگی
و کاری؟! از کانالهای اداری؟! در این باره هم عدهای دوست ندارند بدانند
که حاکمیت از چه میترسد، فقط دوست دارند این انگاره را پرروش [پرورش]
دهند. اما سؤال اساسی این است که چرا تلگرام به مسئله اصلی کشور تبدیل
میشود؟ اگر با دقت و تیزبینانه به مسئله بنگریم، مشکل از کاربران و مردم
نیست و قاعده «الناس علی دین ملوکهم» هم این را تأیید میکند. به قول
روحانی: «پس مشکل کجاست؟» … ابتدا اجازه دهید به مشکل بپردازیم … مشکل
آنجاست که برخی از اصحاب قدرت حاضر به پرداخت هزینه تصمیمات خود و
مصلحتهای کشور نیستند. به مواضع روحانی بنگرید، او … هیچ موقع حاضر نشد به
ابعاد مخرب، مبهم و امنیتی – فرهنگی تلگرام بپردازد. … چرا به مردم
نمیگویند [مجاهدین] با نام و پوشش «مالباختگان» کانال تلگرامی درست کرده و
مردم را هدایت میکردند؟»
برونرفت از این «کانون تولید وحشت» که با این صراحت هم بیان شد و اینهمه بنبست و حلقههای محاصره تودرتو در پیرامون نظام، برای خامنهای چگونه ممکن خواهدشد؟
پاسخ را بنیانگذار دجال
این حاکمیت قرونوسطایی از نخستین روز چنگاندازیاش به حکومت، با
صریحترین بیان و واضحترین صورت، مشخص کرده است، در چهاردهه گذشته میتوان
با قاطعیت گفت که نظام آخوندی اگر تنها یک اصل پایدار، بدون کوچکترین
تغییر داشته و اگر بتوان گفت به تنها یک حرفش وفادار مانده است، همانا کینه
و عداوت آشتیناپذیرش با مجاهدین و رهبری جنبش آزادیخواهی مردمایران است،
زیرا که حتی پیش از پیروزی انقلاب۵۷ درناصیه آن سیمای آلترناتیو خود را
دیده و میبیند. بیجهت نیست که از روز نخست، هرگونه میداندادن به دورترین
هوادار مجاهدین در نظام قابلتحمل نبود و متقابلاً بهکارگیری باندهای
سادیستی کینهتوز مربی داعش نظیر اسدالله لاجوردی با مشخصه «تشنهبهخون
مجاهدین» تنها شاخص خمینی برای
شناسایی دوری و نزدیکی اطرافیان دزد باخودش بود. هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت
مجلس ارتجاع و نزدیکترین فرد به خمینی در نظام، تنها راهحل برونرفت از
بحرانهای نظام و شانس بقایش را «ریشهکنی و قتلعام مجاهدین» عنوان کردهبود:
–
«این یکی از فتنههایی است که باید از میان میرفت و به این آسانی هم
نمیشد این فتنه را خواباند و مدتها طول میکشید تا این بچههای متعصب
فریبخوردهای که اینهمه به اینها در زندانها محبت شد [!!!]… دوباره به
آنجا [عراق] رفتند و برگشتند که … بجنگند… این فتنه باید یک روزی ریشهکن
میشد.» (رفسنجانی، خطبه نمایشجمعه تهران ۷مرداد۶۷)
هفته بعد آخوند موسوی اردبیلی رئیس وقت قوه قضائیه حکومت هم در خطبههای نمایشجمعه روی همین راهحل انگشت گذاشت:
– «مسئله [مجاهدین]
برای ما مسئله بود. جمع کثیری از ایران رفتهاند و آنجا [عراق] برای
خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست کردهاند. یک جمعی هم در ایران در
زندانها هستند… مردم برعلیه اینها آنچنان آتشی هستند، قوه قضایی در فشار
بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه میکنید؟ اینها که
محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم
میباشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه میشوند؟ قوه قضایی در
فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمیشوند و یک دستهشان زندانی میشوند؟
… من به شما حق میدهم! با شما هم هماهنگ هستم! میگویم نباید اینها عفو
بشوند!» (موسوی اردبیلی خطبه نمایشجمعه تهران ۱۴مرداد۶۷)
اکنون سه دهه پس از شکست
آنهمه تلاش ذلیلانه برای فرار از محاصره مقاومت ایران که با وحشیانهترین
اهرمها نظیر «قتلعامهای بیرحمانه» صورت گرفت، صورتمسئله، صدها بار
قویتر از قبل برای رژیمآخوندی باقی است و سپاه وحشی پاسداران
ولایتفقیه از نقش مؤثر مجاهدین در هدایت جنبشهای اجتماعی به فغان
برخاسته است به همین خاطر باوضوحی صدبرابر باردیگر مشخص میشود که
کینهتوزی و دشمنی با فرزندان پاکباز و پیشتاز مردمایران در مقاومت
سازمانیافتهشان تا کجا برضد منافع ملی و درجهت پیشبرد منافع دشمن پلید
ضدبشری و براساس رهنمودهای دستگاه اطلاعاتی امنیتی آن است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر