لينك به منبع:
- 1397/03/10
وحشت صادق لاریجانی از سرنگونی
برآیند بحرانهای آشتیناپذیر
دامنههای
تضادهای اجتماعی و صنفی و سیاسی جامعه ایران با حاکمیت ولایت فقیه، دارند
به سمت قله سیر میکنند. هر چه این تضادها آشتیناپذیرتر و فراگیرتر
میشوند، حاکمیت و دستاندرکاران آن، وادار به اذعان به وجود تضادها و
بحرانهای آشتیناپذیر میگردند؛ منتها تلاش میکنند با فرافکنی و عوام
فریبی ـ که روش جاری این حاکمیت از ۴۰سال پیش بوده است ـ هم آدرس و اطلاعات
غلط بدهند و هم تلاش کنند آثار قیام مردم و مطالبات برحق سیاسی و اجتماعی و
صنفی را از تابلو روبهرویشان پاک کنند.
برای
پاک کردن تابلو تضاد اصلی با حاکمیت، طبق روال ۴۰ساله، کلمه «مردم» را اسم
مستعار نظام آخوندی میکنند و این اسم را در ادبیات سیاسی حاکمیت ولایت
فقیه، جلو تمام تضادهای داخلی و بینالمللی میاندازند. از جمله در بحران
اخیر برجام که نفس رژیم را دارد بند میآورد، «مردم ایران» را طرف حساب
آمریکا نشان میدهند. از جمله یاد تمدن کهن ایران میافتند که هرگز به آن
اعتقاد و باور نداشته و ندارند. از جمله روشنفکران و پیشتازان ادبیات و شعر
پارسی را ـ که هیچ ربطی به سیاست و دولتهای مذهبی نداشتند ـ خرج جلوه و
جمال دادن و اعتبار بخشیدن به حکومت آخوندی میکنند. همین حکومتی که قاتل
درجه اول روشنفکران و نویسندگان و شاعران و هنرمندان و دگراندیشان
ایرانزمین بوده و میباشد...
حکم قضایی مطابق با منافع سیاسی
صادق
لاریجانی& رئیس قوه قضاییه خامنهای که بنا به شغل و کارش باید در
همان حوزه فعالیت کند و حرف بزند، جلودار سیاستپیشگی نظام شده است.
معنیاش این است که در قوه قضاییه این رژیم، اصلاً امر قضا و استقلال
قضاییه هیچ معنایی ندارد و همه امورات قضایی تحتالشعاع سیاست داخلی و
جهانی نظام و مطابق منافع حاکمیت جاری و اعمال میشوند. مصاحبههای سیاسی
پیدرپی صادق لاریجانی یعنی اینکه کلیه پرونده زندانیان زندانهای این
رژیم، منوط و مشروط به تنگناها یا گشایشهای سیاسی حکومت است و شاخص
بهاصطلاح قضات انتصابی در صدور حکم، تطبیق با منافع نظام در امورات سیاسی
است.
مخاطب خروج آمریکا از برجام کیست؟ مردم ایران یا خامنهای؟
اظهارات
اخیر صادق لاریجانی در امور جهانی و داخلی، آینه تمام قد نظام در مواجهه
با بحران سرنگونی پس از تحول در برجام و اوجگیری قیامهای داخلی است.
واقعیت این است که بعد از خروج آمریکا از برجام که عامل اصلی داخلی آن قیام
مردمی بود که به دنیا فهماندند این حاکمیت پلید را نمیخواهند و در پی
سرنگونی آن هستند؛ وزیر خارجه این کشور طی ۱۲ماده خواستههای دولت آمریکا
از نظام آخوندی را با صراحت اعلام کرد؛ اما صادق لاریجانی بنا بر ادبیات
دجالگرانه ـ که از خمینی به ارث مانده است ـ مخاطب آمریکا در موضوع برجام
را مردم ایران معرفی میکند و نه نظام آخوندی: «آمریکا با خروج یکطرفه از
برجام و در پی آن ارائه فهرستی از بایدها و نبایدها که از زبان وزیر
خارجهاش ارایه شد، گمان کرد که ملت شریف ما را با پدیدهیی تازه روبهرو
کرده است... همچنین از یاد نبردهایم که رئیسجمهور جدید و تازهکار آمریکا
چگونه به جمهوری اسلامی و مردم عزیز ایران توهین کرد و یک ملت بزرگ را
تروریست خواند». (خبرگزاری ایسنا، ۷خرداد ۹۷)
منظور
صادق لاریجانی از «ملت شریف» و «مردم عزیز ایران» همان اسم مستعار حکومت
آخوندی است. اکنون در صحنه داخلی و جهانی همگان شاهدند که «ملت شریف» و
«مردم عزیز ایران» در تمام شهرها و خیابانها با انواع اعتصابات و اعتراضات و
قیامها، دمار از نظام آخوندی درآوردهاند و این حکومت را به بنبست سرکوب
و بحران سرنگونی گرفتار نمودهاند. از طرفی متن سخنرانی دونالد ترامپ
و پمپئو موجود است و جهان هم خبر دارد که با صراحت از آزادی و قیام و
خواستههای مردم ایران حمایت کردهاند. تأکید هم کردهاند که هدف از خروج
از برجام، وادار کردن «حکومت ایران» به تغییر رفتارش میباشد.
مخاطب مردم ایران در قیامهای سراسری کیست؟
در
نکات بعدی صادق لاریجانی کمکم ـ البته با حفظ ادبیات دجالگرانه حوزوی و
وارونه جلوهدادن ـ به اصل موضوع نزدیک میشود: «آمریکا با زورگویی و قلدری
بایدها و نبایدهایی را ترسیم میکند که در تلاش برای برهمزدن وضع اقتصادی
کشور هستند... چنین هیأت حاکمه فاسدی میخواهد تمام توانش را برای به زانو
درآوردن ملت بزرگ ایران بکار بگیرد».
از
صادق لاریجانی باید پرسید که «آمریکا در تلاش برای برهمزدن وضع اقتصادی
کشور» است یا سرداران نظام آخوندی با اختلاس و غارت و دزدی میلیارد میلیارد
سرمایه و دارایی و پسانداز ملت با مجوز صدور انقلاب مصرح در قانون اساسی
نظام آخوندی؟ مگر خود خامنهای زیر فشار قیامها و اعتصابات مردم، به
«اختاپوس فساد» در نظام آخوندی اعتراف نکرد؟ مگر جمهوری اسلامی چیزی به نام
«اقتصاد» برای ایران و مردمش باقی گذاشته است؟ مگر چند سال نیست که
گرسنگان ایرانزمین در کف خیابانهایند و فریاد دادخواهی سرمیدهند؟ آمریکا
که از زمان کارتر تا پایان اوباما ـ ۳۸سال ـ در معاشرت و مغازله و مماشات
با جمهوری اسلامی بود و چشمانش در پی اصلاحطلبان درون نظام دو دو میزد!
یک ادبیات لو رفته و لطیفه شده!
صادق
لاریجانی ـ صادرکننده فتوای مرگ ـ مدعی است که آمریکا «تمام توانش را
برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران بکار میگیرد»! این هم از همان ادبیات
عوامفریبی و خاص تمامیت نظام آخوندی است که سالیان متمادی از جانب مردم
ایران با تمسخر و از قضا از طرف سیاستمداران آمریکا با شوخی برگزار میشود.
چرا که «پینهدوز داند که در انبان چیست»! اینجا هم «ملت بزرگ ایران» با
پیشتازان آزادی و قیامکنندگانش در رصدخانه آزادی، همواره مترصد شکار فرصت
برای کنار زدن تمامیت نظام آخوندی بوده و خواهند بود و باید به این هوشیاری
ملی و میهنی افتخار کرده و میبالد. جهان و بهطور خاص آخوندها میدانند
که آمریکا هرگز درصدد سرنگونی و به زانو درآوردن نظام جمهوری اسلامی نبوده
است. تکرار این ترفند از جانب صادق لاریجانی، یکی از بزرگترین دروغها و
ریاکارانهترین دستاویزها از ۲۳بهمن ۵۷ تاکنون بوده است. نخستوزیر خمینی
هم در همان سالهای اولیه، اعتراف کرد که «شعار مرگ بر آمریکا» کاراترین
سلاح برای تصفیه مخالفان جمهوری اسلامی بوده و میباشد. هیاتهای حاکمه
مختلف در آمریکا برای چند دهه از بزرگترین حامیان جهانی حفظ نظام آخوندی و
مماشات با سیاستهای این نظام در سوریه و عراق و یمن و لبنان بودهاند.
بنابراین منظور سرسلسله فتوادهندگان مرگ در نظام آخوندی این است که خروج
آمریکا از برجام و پایان مماشات آمریکا با آنها و ۱۲محور سخنرانی وزیر
خارجه، با قیامهای سراسری «ملت بزرگ ایران» گره خورده و کلیت نظام را به
بنبست لاعلاج و بحران سرنگونی نشانده است.
آخوند
لاریجانی از یک بحران دیگر هم تحت عنوان «جریان تحریف راه و گفتار» خمینی
اسم برد: «جریانی درصدد تحریف راه و گفتار امام است در حالی که باید در
صورت وجود ابهام نیز به محکمات رجوع شود. از جمله محکمات کلام امام(ره)،
توجه و رسیدگی به محرومان، مقابله با اشرافی گری، خودباوری و استقامت و
رسیدن به ندای مظلومان در منطقه بود... از جمله دیگر محکمات کلام و نظر
حضرت امام(ره) بود رفتار ایشان با برخی جریانها که درصدد زیر سؤال بردن
موضوعاتی نظیر حدود و قصاص بودند».
و
ضمن سوزوگداز از زیر سؤال رفتن خود خمینی گفت: «اینکه عدهیی برخی مسائل
نظیر کمک ایران به مردم منطقه را زیر سؤال میبرند ناشی از وادادگی آنهاست
زیرا رسیدگی به محرومان منطقه و پاسخ به ندای مظلومیت آنها، عمق راهبردی
ایران است که مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز قرار دارد».
اعتراف صادق لاریجانی به وحشت از مجاهدین
وقتی
تردیدها در صفوف نیروهای از نفس افتاده حکومت آخوندی، آنچنان است که
مطابق گفته لاریجانی راه به زیر سؤال رفتن احکام خمینی میبرد و پایههای
رژیم را به لرزه در میآورد، دیگر باید با وارد کردن مجاهدین که برای رژیم
سرخترین مرز سرخ است، نیروها را آببندی کرد و به آنها یادآوری نمود که
اولاً اینها حرف دشمن یعنی مجاهدین است و ثانیا باید بدانید که مجاهدین در
حال پیشروی هستند و پرچم سرنگونی حکومت آخوندی را که آنها برافراشته نگاه
داشتند، اکنون جهان دانسته است که خواست عموم مردم ایران است. پس باید مرز
را اینجا کشید تا نیروهایش وارد این حیطه نشوند. از همین رو لاریجانی
میگوید: «مشاوران دولت آمریکا امروز متصل به بدنامترین و خبیثترین
تروریستهای دنیا هستند و منافقین با امیدوارکردن هیأت حاکمه آمریکا به
فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، نشانی اشتباه به دولت ایالات متحده میدهند».
وحشت از شکست برجام و بازی نرد با تمدن ایران!
اما
اوج دست خالی داشتن صادق لاریجانی که هیچ بویی از تمدن و اصالت فرهنگ و
ادبیات نبرده و هیچ سنخیت ایدئولوژیکی با این مقولات ندارد، در اظهاراتی
است که نشان از استیصال مطلق و چنگ زدن به این مقولات برای سفیدسازی و
فریبکاری و به در بردن نظام از بحران مشروعیت است. صادق لاریجانی تلاش
میکند نظام آخوندی و قوانین قرونوسطایی قصاص و بربریت آن را که در سخنان
مقامات آمریکا بود، رو به مردم ایران نشان دهد.
صادق
لاریجانی میگوید: «متأسفانه کسانی ملتی با چندهزار سال تمدن عظیم و
تأثیرگذار را بربر میخوانند. بزرگترین تمدنها در این سرزمین پدید آمده
است»؛ در حالی که:
هیچ
مقام سیاسی در جهان نبوده است که مردم ایران را بربر معرفی کرده باشد.
همواره در تمامی بیانیهها و متون سازمانها و نهادهای حقوقبشری و اظهارات
مقامات سیاسی دنیا، این حکومت آخوندی بوده است که با صفاتی چون بربر،
سرکوبگر، متجاوز، اعدامکننده و سانسورچی معرفی شده است.
در حالی که:
بزرگترین
ستم و ظلم و سرکوبگری نسبت به تمدن ایران و آثار آن، توسط همین حکومت صورت
گرفته است. از تخریب آرامگاه کوروش تا ممانعت از برگزاری مراسم در آنجا؛
از خراب کردن آثار بازمانده تخت جمشید تا حذف و یا سانسور مطالب مربوط به
تاریخ کهن و تمدن ایران از کتابهای درسی. هر چه هم که ادعا کنند، تلاششان
برای وصل این تمدن به تمدن اسلامی مورد ادعای حوزه علمیه قم و آنچه که بشود از این تمدن برای عوامفریبی جهت حفظ نظام ـ بدون ذرهیی اعتقاد به آن ـ سود برد.
خنجر بر گلوی ادیب و هنرمند، سنگر در پشت ادب و هنر!
نمونه
دیگر از به ته دیگ خوردن کفگیر نظام آخوندی در مواجهه با بحران قیام
سراسری و برجام و بنبست، توسلجستن صادق لاریجانی به پیشتازان فرهنگ و
ادبیات و شعر ایران و سپر کردن آنها مقابل فشار خوردکننده بر نظام تا از
اعتبار تاریخی و ادبی و روشنفکری آنان چیزی عاید نظام، جهت جلوهگری در محراب و منبر کند.
لاریجانی
میگوید: «کسانی که به این ملت توهین میکنند، چه زمانی در تاریخ خود
امثال مولانا، عطار، حافظ، سعدی، ابن سینا، شیخ طوسی و امثال چنین حکما و
دانشمندان بزرگی داشتهاند؟». اولین سؤال از لاریجانی این است که این اسامی
چه ربطی به خروج آمریکا از برجام و سخنرانی وزیر خارجه آن دارند؟ خرج کردن
این اسامی از جیب فرهنگ و هنر و تاریخ ادبیات ایران، به چه مقصود است؟
نظام
آخوندی میداند که این حرفها را هیچ سیاستمداری در حول و حوش برجام و
سخنرانی وزیر خارجه آمریکا، جز به رطب و یابسبافیهای یک حکومت وحشتزده
تلقی نخواهد کرد. هر ایرانی هم خوب میفهمد که اینها نشاندهنده حال نزار
نظام در فرجام برجام است و فقط هم مصرف داخلی دارد و بس. علت خیلی واضح
است؛ آنچه در این نظام هیچ
حرمت و جایگاهی جز مصرف تبلیغاتی ندارد، موضوعاتی چون علم، فرهنگ، هنر و
ادبیات است. هر چه هم که در ایران کنونی یافت میشود، تلاش و رنج و مصیبت و
خون دل خوردن و ایثارهای جامعه فرهنگی و علمی و هنری ایرانیان خارج از
دستگاه حکومتی بوده است. باقی در پرونده نظام و اساساً قضاییه این رژیم،
سرکوب، زندان، سانسور، قتل و آوارگی نویسندگان و شاعران و هنرمندان و فرار
هزارهزار مغزهای این کشور بوده و میباشد.
این
بیان حافظ که «واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند» تعبیر دقیق زمانه
حکومت آخوندها بهطور عام و حرفهای صادق لاریجانی بهطور خاص است. جنابش
در محراب و منبر نظام در حال جلوهگری با ویترین هنر
و ادبیات ایران است که هیچ ربطی به هیچ حکومتی در دوره خودشان نداشتند. و
جنابش «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند» که مصداقش در زمره
اصلیترین قربانیان سرکوب و قتلهای زنجیرهیی علیه نویسندگان و هنرمندان و
دگراندیشان در نظام ولایت فقیه بوده و میباشد.
اعتراف صادق لاریجانی ـ پاسخ مردم ایران در کف خیابانها و رایتهای قیام
اسامی
شاعران و دانشمندانی که صادق لاریجانی فریبکارانه و دجالگرانه ـ بدون
ذرهیی اعتقاد به اصالت کار هنری آنان ـ برای نظام خرج میکند، همانانی
هستند که در کلیه آثارشان ترویج فرهنگ آزادی و برابری، دوست داشتن، عشق
ورزیدن، از جبر گسیختن و به اختیار گراییدن تا انسان شدن موج میزند.
اینها همان ارزشهایی هستند که دارندگان و نمایندگانشان بهتمامی در نظام
ولایت فقیه سرکوب، منکوب، سنگسار، قتلعام، دچار تنگدستی، آوارگی و محروم
از حق حیات و تعیین سرنوشت خویش شدهاند. هیچ دولتی در جهان و حتی مهاجمی
غیرایرانی، بلاها و اختناق و سرکوب و مصیبتی که نظام ولایت فقیه و قوه
قضاییه آن بر جامعه فرهنگ و هنر ایران اعمال داشته و مجاز شمرده، مرتکب
نشده است.
بنابراین آنچه صادق
لاریجانی در این مصاحبه کنار هم چیده و به هم بافته است، تلفیقی از
ناگزیریهایی هستند که برای برونرفت از بنبست برجام و قیام مردم همراه با
پایان مماشات بینالمللی، گریبان تمامیت نظام آخوندی را فراگرفته است.
اینها ترفندها و بازیها و عبارتهای دستچین شده حکومتی هستند که یک جا از
دهان صادق لاریجانی تراوش میکند و یکجا از بیانیهخوانی دختری دانشجو در
انتقاد به نظام جمهوری اسلامی ـ نه یک کلام بیشتر و نه یک کلام کمتر ـ در
شو افطار رمضان رهبری. اینها همه توسط مردم ایران در کف خیابانها و در
رایت قیامها پاسخ داده شدهاند. اینها از نشانههای پایان دیکتاتوریها
هستند. دریای عمر بشر زمینی پر است از این ضدموجها، اما همان دریای عمر
بشری تجربه و اثبات کرده است که تختهپارههای بالا و پایین شونده بر دریای
متلاطم رو به دگرگونی، هرگز نمیتوانند جلو موج نویی را که زمان خیز و
خرامش فرارسیده است، بگیرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر