قیام
مردم بپاخاسته ایران که مانند تیری که ازچله کمان رها شده، از جهاتی
بسیارقابل تامل وشایان بررسی می باشد، این نوشته نگاهی دارد تنها به چند
نکته.
نخست
این که، فارغ ازادعاهای رژیم و ایادی آن، حامیان بین المللی و کسانی که
برای حفظ و بخطر نیافتن زد و بندها و منافع اقتصادی و بالطبع سیاسی خود،
قیام را پایان یافته می انگارند، شعله های قیام، هرچند در ظاهر امر فروکش
کرده (عماد الدین باقی درگفت گویی با "وقایع اتفاقیه" شماره ۵۱۷ - پنجشنبه
۱۴ دی ۱۳۹۶، ص۱: من معتقدم فروکش کردن این حوادث، موقتی است) اما به یقین و
بدلایل عینی "خاموش نشده" و پس از این نیز چنین خواهد بود.
این امر که رژیم، بنا به ماهیت خود و بمانند سنوات گذشته حرکات اعتراضی مردم بجان آمده را با تمام قدرت و با کشتار و دستگیری بشدت سرکوب و ممنوعیت ها و محدودیت های همه جانبه را اعمال خواهد کرد، بسادگی قابل پیش بینی و هرگز دور از انتظار نبوده و پس از این نیز نخواهد بود، چرا که رژیم خود بهتراز هر کس خطر سرنگونی محتوم خود را در پس هر گونه اعتراضی که هر بار هم روند آن "شدیدتر و خطرناکتر"می شود (عماد الدین باقی)، بخوبی می بیند و به همین دلیل است که از خود عکس العمل نشان داده و به هر جنایتی دست می زند.
نکته بعدی در قیام اخیر را باید در"گستردگی" آن در۱۱۴ شهر وهمچنین طرح خواسته ها، مطالبات و شعارهای جدید، که بسا متفاوت تراز خیزش های پیش ازاین بود، دید.
اگر جنبش سال ۸۸ را بعنوان نقطه عطفی در حرکات اعتراضی مردم در سالهای تثبیت حکومت بدانیم که مطالبات صرفا مطالبات سیاسی، آن هم نه چندان فراگیر، و درقالب "رای من کو" فریاد می شد و به "مرگ بردیکتاتور" و همچنین "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" وغیره انجامید و یک سرفصل بسیار مهمی را رقم زد، اما درعین حال بدلیل همه گیرنبودن آن (بلحاظ کمی محدود به تهران و چند شهردیگر) و مطالبات حداقلی (بلحاظ کیفی) براحتی مورد سواستفاده بخشی از جانیان و قاتلان حکومتی که خود را رفرمیست و یا اصلاح طلب می نامند، قرار گرفت و زمانی که احساس خطر کردند با پائین کشیدن شعله های آن جنبش و عدم اراده و آمادگی برای پرداخت بها و در نهایت امر با تمکین به ولی فقیه ارتجاع و تائید و همسویی بیشرمانه با سیاستهای ضد میهنی، خطرناک و ایران سوز (محسن کدیور: "هم غزه هم لبنان، جانم فدای ایران) آن را از نیمه راه بازنگهداشتند و بدینسان خونهایی که بر زمین ریخته شد را می توان گفت که به نوعی (تاکنون) به هدر رفته و دادخواهی از جنایتهایی که در کهریزک انجام شد، تا کنون بی نتیجه مانده است.
نکته دیگر این که، قیام اخیر، که در ابتدا با شعار"نه به گرانی" شروع شد، اعتراضی بود به شرایط اسفناک اقتصادی و فقر، بدلیل رانت خواری دولتمردان و آقازاده های با ژن برتر، غارت و چپاول سرمایه های ملی و به یغما بردن سپرده ها و پس اندازهای مردم، بیکاری و یا عدم پرداخت حقوق های معوقه چندین ماهه، نابرابری، فساد دستگاه اداری و بیعدالتی دستگاه قضا و فراترازآن ناتوانی وهمچنین عدم اراده و توجه دولت شیخ بنفش به برآورده کردن نیازهای ابتدایی و جبران کمبودهای معیشتی مردم، بطور نمونه پیشنهاد افزایش بودجه های سرسام آورنظامی و بودجه کم سابقه ارگانهای تبلیغی رژیم در داخل و خارج از کشور، که بار دیگر فشاراقتصادی مضاعفی را بر قشر کم درآمد وارد خواهد کرد، بسرعت به مطالبات سیاسی و نارضایتی مردم از تمامیت نظام که در شعار"مرگ بردیکتاتور" و"سرنگونی" تجلی و نمود پیدا کرد، تبدیل شد.
"درایت و هشیاری" قیام کنندگان در قیاس با جنبش ۸۸ با شعار"مرگ بر روحانی" نکته بسیارمهمی بود که توانست با "عبوراز روحانی" بخوبی نقاب ازچهره اصلاح طلبان حکومتی برداشته و بدرستی راه خود را ازآنان جدا کنند وهمچنین خط بطلانی بود بر"توهم رفرم واصلاحات دردرون رژیم" و سیاست ریاکارانه اصلاح طلبان حکومتی، که حفظ نظام برای آنها از اهم واجبات بوده ومی باشد.
نکته مهم دیگر، حمایت بین المللی از قیام مردم ایران، بعنوان یک پارامتر بسیار مهم در تسریع فاز سرنگونی، در مقایسه با حرکات اعتراضی سال ۸۸، بود که "امید وایمان" آنان را برای رسیدن به خواستهای برحق خود (سرنگونی) صد چندان کرده و به عینه شاهدند که دیگر تنها نیستند و جامعه بین المللی و حتی مماشاتگران، خود را موظف به نظارت بر رفتار رژیم در نقض حقوق بشرمی بینند و در برابر سرکوب مردم بمانند گذشته نمی توانند از این پس بی تفاوت بمانند و در حد توان و امکانات و دوری و نزدیکی خود به رژیم عکس العمل نشان خواهند داد.
از این منظر نفس برگزاری جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل و مطرح کردن و به بحث گذاشتن نقض حقوق بشر معترضین توسط رژیم در بالاترین مجمع عمومی و بین المللی (حتی بدون تصویب قعطنامه ای الزام آو) و تصویب قعطنامه ۶۷۶ اخیرمجلس نمایندگان آمریکا در"حمایت از حق مردم ایران برای آزادی بیان" و محکومیت رژیم ملایان به خاط رسرکوبی اعتراضات مشروع با اکثریت قاطع (۴۱۵ رای مثبت در برابر۲ رای منفی) را باید بسیار مهم ارزیابی کرد که خود بینه ای است آشکار بر چرخش و تغییر سیاست سکوت در برابر افسارگسیختگی و جنایات رژیم در برابر مردم خود و گوشزدی است به تجاران خون که با پا گذاشتن بر فرش خون مردم ما همچنان در پی سود کلان خود می باشند و این امرممکن نمی بود مگربا قیام سراسری مردم.
نکته با اهمیت دیگر درباره قیام را همانا بایستی در باور و ایمان مردم به "قدرت نهفته" درخود دانست، قدرتی که بگفته خانم مریم رجوی قطعا می تواند استبداد مذهبی را سرنگون کند.
در شرایطی که رژیم آخوندی با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارد و ادعای تثبیت حکومت خود را دارد، این قیام چنان رعشه و لرزه ای برتمامی پیکر رژیم وارد کرده که همچنان برخود می لرزد و درپی آن است که با سرکوب وحشیانه خود را از مخمصه سرنگونی رها سازد اما غافل ازاین که شعار "می توان و باید" می رود تا که در سرتاسر میهنمان همه گیرشود.
اما مهمترین نکته قابل ذکر که وجه تمایز مهمی نسبت به جنبش ۸۸ می باشد همانا وجه رهبری کننده این قیام می باشد.
در جنبش ۸۸ کسانی ادعای رهبری جنبش را داشتند که خود جزیی ازنظام بوده و قاعدتا نه می خواستند و نه این که می توانستند با شعارهای ساختارشکنانه جنبش که سرنگونی نظام را نشانه رفته بود، همراه و همگام شوند، چرا که هدف آنان چیزی فراترازبرگشت به "دوران طلایی امام" نبود.
در قیام اخیر اما، به اعتراف آشکار رژیم، رهبری در دست کسانی بود که با خواستهای قلبی مردم "همزبان و هم رای" بوده وهستند.
رژیم به خیال خود و بمانند گذشته سعی وافر کرد تا با نسبت دادن این بقول خود "اغتشاش و تخریب" به عوامل خارجی و مجاهدین بهانه بیشتری برای سرکوب داشته باشد اما غافل ازاین که خود به بهترین وجه ممکن (با نشان دادن مکرر تصاویر خانم مریم رجوی و درج خبر در رسانه ها حتی بزعم خود برای تخریب ایشان) به رهبری این قیام توسط مقاومت مردمی اعترافی ناخواسته کرده و بدرستی براین امر صحه گذاشت که رهبری این مقاومت آقای مسعود رجوی و رئیس جمهور برگزیده آن خانم مریم رجوی بحق شایسته و بایسته رهبری بوده وهستند، هرچند عوامل و کارگزاران وطنی و مماشاتگران خارجی رژیم و اضداد مقاومت همراه با مزدوران تشنه بخون و مطبخ نشینان فسیل شده و منفعل از مبارزه به انکارآن برآیند و بابت سوزش خود از این حقیقت محض سر بردیوار بکوبند و جیغ بنفش سر دهند.
به این دلیل به رسمیت شناخته شدن شورای ملی مقاومت از سوی مجامع بین المللی بیش ازهر زمان دیگری مهمترین گام در حمایت از قیام مردم ایران می باشد.
نکاتی که به آنها اشاره شد، یک پیام هم برای مردم در ایران و هم برای جهانیان در خود دارد و این که عزم و جزم و اراده قیام کنندگان در سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی بلامنازع می باشد و قیام کنندگان توانستند که خواست برحق تعیین سرنوشتشان را بدست خود بخوبی در معرض دید جهانیان قراردهند.
قیام کنندگان نشان دادند که عزت و شرف هرملتی در گرو آزادی آن ملت می باشد و تا به این مهم دست نیابند از پای نخواهند نشست.
به امید بثمررسیدن جانفشانی ها و ازخود گذشتگی های قیام آفرینان که بار دیگر نام ایران را با افتخار بر سر زبان ها انداختند.
این امر که رژیم، بنا به ماهیت خود و بمانند سنوات گذشته حرکات اعتراضی مردم بجان آمده را با تمام قدرت و با کشتار و دستگیری بشدت سرکوب و ممنوعیت ها و محدودیت های همه جانبه را اعمال خواهد کرد، بسادگی قابل پیش بینی و هرگز دور از انتظار نبوده و پس از این نیز نخواهد بود، چرا که رژیم خود بهتراز هر کس خطر سرنگونی محتوم خود را در پس هر گونه اعتراضی که هر بار هم روند آن "شدیدتر و خطرناکتر"می شود (عماد الدین باقی)، بخوبی می بیند و به همین دلیل است که از خود عکس العمل نشان داده و به هر جنایتی دست می زند.
نکته بعدی در قیام اخیر را باید در"گستردگی" آن در۱۱۴ شهر وهمچنین طرح خواسته ها، مطالبات و شعارهای جدید، که بسا متفاوت تراز خیزش های پیش ازاین بود، دید.
اگر جنبش سال ۸۸ را بعنوان نقطه عطفی در حرکات اعتراضی مردم در سالهای تثبیت حکومت بدانیم که مطالبات صرفا مطالبات سیاسی، آن هم نه چندان فراگیر، و درقالب "رای من کو" فریاد می شد و به "مرگ بردیکتاتور" و همچنین "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" وغیره انجامید و یک سرفصل بسیار مهمی را رقم زد، اما درعین حال بدلیل همه گیرنبودن آن (بلحاظ کمی محدود به تهران و چند شهردیگر) و مطالبات حداقلی (بلحاظ کیفی) براحتی مورد سواستفاده بخشی از جانیان و قاتلان حکومتی که خود را رفرمیست و یا اصلاح طلب می نامند، قرار گرفت و زمانی که احساس خطر کردند با پائین کشیدن شعله های آن جنبش و عدم اراده و آمادگی برای پرداخت بها و در نهایت امر با تمکین به ولی فقیه ارتجاع و تائید و همسویی بیشرمانه با سیاستهای ضد میهنی، خطرناک و ایران سوز (محسن کدیور: "هم غزه هم لبنان، جانم فدای ایران) آن را از نیمه راه بازنگهداشتند و بدینسان خونهایی که بر زمین ریخته شد را می توان گفت که به نوعی (تاکنون) به هدر رفته و دادخواهی از جنایتهایی که در کهریزک انجام شد، تا کنون بی نتیجه مانده است.
نکته دیگر این که، قیام اخیر، که در ابتدا با شعار"نه به گرانی" شروع شد، اعتراضی بود به شرایط اسفناک اقتصادی و فقر، بدلیل رانت خواری دولتمردان و آقازاده های با ژن برتر، غارت و چپاول سرمایه های ملی و به یغما بردن سپرده ها و پس اندازهای مردم، بیکاری و یا عدم پرداخت حقوق های معوقه چندین ماهه، نابرابری، فساد دستگاه اداری و بیعدالتی دستگاه قضا و فراترازآن ناتوانی وهمچنین عدم اراده و توجه دولت شیخ بنفش به برآورده کردن نیازهای ابتدایی و جبران کمبودهای معیشتی مردم، بطور نمونه پیشنهاد افزایش بودجه های سرسام آورنظامی و بودجه کم سابقه ارگانهای تبلیغی رژیم در داخل و خارج از کشور، که بار دیگر فشاراقتصادی مضاعفی را بر قشر کم درآمد وارد خواهد کرد، بسرعت به مطالبات سیاسی و نارضایتی مردم از تمامیت نظام که در شعار"مرگ بردیکتاتور" و"سرنگونی" تجلی و نمود پیدا کرد، تبدیل شد.
"درایت و هشیاری" قیام کنندگان در قیاس با جنبش ۸۸ با شعار"مرگ بر روحانی" نکته بسیارمهمی بود که توانست با "عبوراز روحانی" بخوبی نقاب ازچهره اصلاح طلبان حکومتی برداشته و بدرستی راه خود را ازآنان جدا کنند وهمچنین خط بطلانی بود بر"توهم رفرم واصلاحات دردرون رژیم" و سیاست ریاکارانه اصلاح طلبان حکومتی، که حفظ نظام برای آنها از اهم واجبات بوده ومی باشد.
نکته مهم دیگر، حمایت بین المللی از قیام مردم ایران، بعنوان یک پارامتر بسیار مهم در تسریع فاز سرنگونی، در مقایسه با حرکات اعتراضی سال ۸۸، بود که "امید وایمان" آنان را برای رسیدن به خواستهای برحق خود (سرنگونی) صد چندان کرده و به عینه شاهدند که دیگر تنها نیستند و جامعه بین المللی و حتی مماشاتگران، خود را موظف به نظارت بر رفتار رژیم در نقض حقوق بشرمی بینند و در برابر سرکوب مردم بمانند گذشته نمی توانند از این پس بی تفاوت بمانند و در حد توان و امکانات و دوری و نزدیکی خود به رژیم عکس العمل نشان خواهند داد.
از این منظر نفس برگزاری جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل و مطرح کردن و به بحث گذاشتن نقض حقوق بشر معترضین توسط رژیم در بالاترین مجمع عمومی و بین المللی (حتی بدون تصویب قعطنامه ای الزام آو) و تصویب قعطنامه ۶۷۶ اخیرمجلس نمایندگان آمریکا در"حمایت از حق مردم ایران برای آزادی بیان" و محکومیت رژیم ملایان به خاط رسرکوبی اعتراضات مشروع با اکثریت قاطع (۴۱۵ رای مثبت در برابر۲ رای منفی) را باید بسیار مهم ارزیابی کرد که خود بینه ای است آشکار بر چرخش و تغییر سیاست سکوت در برابر افسارگسیختگی و جنایات رژیم در برابر مردم خود و گوشزدی است به تجاران خون که با پا گذاشتن بر فرش خون مردم ما همچنان در پی سود کلان خود می باشند و این امرممکن نمی بود مگربا قیام سراسری مردم.
نکته با اهمیت دیگر درباره قیام را همانا بایستی در باور و ایمان مردم به "قدرت نهفته" درخود دانست، قدرتی که بگفته خانم مریم رجوی قطعا می تواند استبداد مذهبی را سرنگون کند.
در شرایطی که رژیم آخوندی با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارد و ادعای تثبیت حکومت خود را دارد، این قیام چنان رعشه و لرزه ای برتمامی پیکر رژیم وارد کرده که همچنان برخود می لرزد و درپی آن است که با سرکوب وحشیانه خود را از مخمصه سرنگونی رها سازد اما غافل ازاین که شعار "می توان و باید" می رود تا که در سرتاسر میهنمان همه گیرشود.
اما مهمترین نکته قابل ذکر که وجه تمایز مهمی نسبت به جنبش ۸۸ می باشد همانا وجه رهبری کننده این قیام می باشد.
در جنبش ۸۸ کسانی ادعای رهبری جنبش را داشتند که خود جزیی ازنظام بوده و قاعدتا نه می خواستند و نه این که می توانستند با شعارهای ساختارشکنانه جنبش که سرنگونی نظام را نشانه رفته بود، همراه و همگام شوند، چرا که هدف آنان چیزی فراترازبرگشت به "دوران طلایی امام" نبود.
در قیام اخیر اما، به اعتراف آشکار رژیم، رهبری در دست کسانی بود که با خواستهای قلبی مردم "همزبان و هم رای" بوده وهستند.
رژیم به خیال خود و بمانند گذشته سعی وافر کرد تا با نسبت دادن این بقول خود "اغتشاش و تخریب" به عوامل خارجی و مجاهدین بهانه بیشتری برای سرکوب داشته باشد اما غافل ازاین که خود به بهترین وجه ممکن (با نشان دادن مکرر تصاویر خانم مریم رجوی و درج خبر در رسانه ها حتی بزعم خود برای تخریب ایشان) به رهبری این قیام توسط مقاومت مردمی اعترافی ناخواسته کرده و بدرستی براین امر صحه گذاشت که رهبری این مقاومت آقای مسعود رجوی و رئیس جمهور برگزیده آن خانم مریم رجوی بحق شایسته و بایسته رهبری بوده وهستند، هرچند عوامل و کارگزاران وطنی و مماشاتگران خارجی رژیم و اضداد مقاومت همراه با مزدوران تشنه بخون و مطبخ نشینان فسیل شده و منفعل از مبارزه به انکارآن برآیند و بابت سوزش خود از این حقیقت محض سر بردیوار بکوبند و جیغ بنفش سر دهند.
به این دلیل به رسمیت شناخته شدن شورای ملی مقاومت از سوی مجامع بین المللی بیش ازهر زمان دیگری مهمترین گام در حمایت از قیام مردم ایران می باشد.
نکاتی که به آنها اشاره شد، یک پیام هم برای مردم در ایران و هم برای جهانیان در خود دارد و این که عزم و جزم و اراده قیام کنندگان در سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی بلامنازع می باشد و قیام کنندگان توانستند که خواست برحق تعیین سرنوشتشان را بدست خود بخوبی در معرض دید جهانیان قراردهند.
قیام کنندگان نشان دادند که عزت و شرف هرملتی در گرو آزادی آن ملت می باشد و تا به این مهم دست نیابند از پای نخواهند نشست.
به امید بثمررسیدن جانفشانی ها و ازخود گذشتگی های قیام آفرینان که بار دیگر نام ایران را با افتخار بر سر زبان ها انداختند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر