لينك به منبع:
محمدعلی توحیدی
مجری: در صحبتهایی که خامنهای روز پنجشنبه با اعضای مجلس خبرگان ارتجاع داشت، هم به تصفیه حساب با روحانی پرداخت و هم نسبت به سخنرانی دونالد ترامپ در مجمع عمومی سازمان مللمتحد واکنش نشان داد.
قسمتی از صحبتهای خامنهای را ببینیم؛ بعد من سؤالم را میپرسم.
تلویزیون رژیم 30شهریور 96، خامنهای: «حرفهایی که زده شد، برای ملت آمریکا افتخارآمیز نبود. به نظر بنده، نخبگان آمریکایی باید احساس شرم کنند؛ و البته از داشتن چنین رئیسی و گفتن چنین حرفهایی شرم میکنند. حالا من کاری ندارم که چه گفته و چگونه گفته است. آنچه که میخواهم بگویم این است که چرا عصبانیاند؟ بحث، پیشرفت ما است. این مسأله عصبانیت، مسأله مهمی است. اشتباه نباید کرد که کسی خیال کند حالا یک قدرت چنین و چنانی در مقابل ایران قرار گرفته است! نخیر، آنچه که عکسالعمل نشان میدهند، نشانه ضعف است؛ نشانه عقبماندگی آنها است».
سؤال: خامنهای میگوید حرفهای رئیسجمهور آمریکا از روی عصبانیت است و این عصبانیتها هم ناشی از پبشرفتهای رژیم آخوندی و ضعف آمریکا میباشد. آیا خامنهای به این حرف باور دارد؟ یا اینکه فکر میکند مخاطبینش که در مجلس ارتجاع خزیدهاند، این حرفها را باور میکنند؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً خودش هیچ باوری به این حرفها ندارد؛ بهخاطر اینکه از روزی که سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در مجمع عمومی ایراد شده، سر تا پای دستگاه ولایت فقیه ، شخص خودش، رادیو و تلویزیون و مهرهها و مقاماتش و نماز جمعههایش در ترس و وحشت و لرز فرو رفته است.
علت هم خیلی روشن است؛ بهخاطر اینکه صحبتهای آقای ترامپ در مجمع عمومی در حضور سران همه کشورهای جهان، برای اولین بار ـ دستکم هر چقدر که در خاطره تاریخی جامعه امروز ایران است ـ پرده را از یک تاریخچه 60 ـ 70ساله برداشت. حرفهای او آنچه را که آمریکا با مردم ایران داشته، ورق میزند. از سرنگون کردن دولت مصدق به بعد، دولتهای آمریکا ـ به قول خامنهای که میگوید قدرت چنین و چنان است ـ همیشه در ایران در طرف دیکتاتورها بودهاند. هیچگاه قبول نکردند و به حق مردم ایران برای آزادیخواهی و مقاومت گواهی ندادند. داستان اوباما در قبال قیام مردم ایران خیلی عالمگیر شد. شعار «اوباما اوباما ـ با اونایی یا با ما» خیلی مشخص بود. از جمله در برجام و مذاکرات و با احمدینژاد و نامهنگاریهایش با خامنهای، با آنها، یعنی با دیکتاتورها و با همین ولیفقیه و دم و دستگاهش بود. دولتهای قبلی هم از بوش و کلینتون در کنار دیکتاتورها بودند. برای اولین بار رئیسجمهور بزرگترین قدرت دنیا و زمانه، گواهی میدهدکه مردم ایران خواهان تغییر یک رژیم فاسد دیکتاتور و سرکوبگر هستند که در منطقه هم کانون صدور تروریسم و بحران و جنگ است.
این پرده از جلوی چنین صفحهیی کنار میرود. حداقل خود رئیسجمهور آمریکا گفت امتیازات برجام برای آمریکا شرمآور است. چنین چیزی برای خامنهای بسیار ترسناک و جدی است. بزرگترین فرصت بقا را همین چشمپوشی بر جنایتها و ترورها ـ یک قلمش قتلعام 30هزار زندانی سیاسی ـ به این رژیم داده است. خود رژیمیها میگفتند ثمرات جنگ در عراق و افغانستان به جیب ما ریخت و باعث شد که حفظ شویم. وقتی پرده از روی اینها کنار میرود، برای آخوندها بسیار ترسناک است و برای خود خامنهای بیش از همه ترسناک میشوند؛ چون همیشه نان این مماشات را خورده است.
مخاطبین خامنهای، دایناسورهای بیشعوری مثل جنتی هستند ـ به قول مردم ایران: جنتی لعنتی ـ که اصلاً عقل و شعور درست و حسابی ندارند. من میگویم اینها هم میفهمند. حتی مثل حیوانات هم وقتی زلزلهای در حال وقوع است، فرار میکنند و میترسند. پس اینها هم فهمیدهاند موضوع جدی است. حتی خود خامنهای هم اشاره کرد که «حالا قدرت چنین و چنان دنیا در مقابل ما ایستاده است و این از ضعف است». حتماً اینرا باور نمیکنند.
یک نشانهی واضح این امر این است که خامنهای که به صراحت گفت: تمام دستگاه ولایت فقیه اصلاً جرأت ندارند بگویند که ترامپ چه گفت! البته بد و بیراه زیاد میگویند؛ اما جرأت ندارند بگویند که رئیسجمهور آمریکا چه گفت. نمیگویند که حرفش چه بود. نمیگویند که این رژیم سر برجام چه کلاهی میخواهد سر دنیا بگذارد و داخل ایران چه کار میکند. اقتصاد ایران و صادرات ایران را خالی کرده است. کشوری غنی و ثروتمند و تاریخی، شده است خشونت و ترور. خوب، این را بیان کن. خامنهای به صراحت گفت: «من کاری ندارم که چه گفت». بهسادگی دور زد. و کل دستگاهشان اینجوری است. یعنی کل مطبوعاتشان، رادیو و تلویزیونشان اینجوریاند. امروز در نماز جمعههایشان هم همینطور بود. حتی هشتگ هم درست کردهاند؛ هشتگهای آخوندی.
بوقهای استعماری و شرکای آخوندی، همگی به این نزدیک نمیشوند. فقط میگویند ترامپ خیلی بددهن و توئیتهایش بد است. بسیار خوب، حالا چه گفته است؟ در این زمینه مطلقاً سکوت است. من فکر میکنم از شدت وحشت است؛ بنابراین متوجهند. قطعاً خامنهای به حرف خودش باور ندارد.
مجری: اشاره کردید بهشدت وحشت رژیم و مهرههایش. در اخبار پنجشنبه سیمای آزادی، نمونهیی از این وحشتزدگی را دیدیم. دو نمونه کوتاه را با هم میبینیم.
تلویزیون رژیم، 29شهریور 96، محسن رضایی: «به نظر من اگر ایران بخواهد به این شیوهیی که تا الآن بوده، ادامه بدهد ـ مخصوصاً مقابل اقدام تند و یکجانبه آمریکا ـ این برای ما خطرات زیادی خواهد داشت. یکی اینکه دیپلوماسی ما را در جهان خنثی خواهدکرد.
یک کارشناس رژیم 28شهریور 96: «امنیت داخلی ایران را نشانه رفتهاند. این را با بحث تروریسم و نسبت دادن تروریسم به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران است».
محمدعلی توحیدی: جالب است. اشاره میکندکه امنیت داخل ایران را دارند بهم میزنند و بحث تروریسم سپاه پاسداران است. در لفافه اشارهیی کرد. ولی در حرفهای خودشان نمیگویند.
مجری: خامنهای در سخنرانی روز پنجشنبه، به روحانی هم حمله کرد. اجازه بدهید این قسمت را هم ببینیم.
تلویزیون رژیم، 30شهریور 96 خامنهای: «این حرف بارها تکرار شده که ما نمیخواهیم مردم را بهزور به بهشت ببریم. این به نظر ما یک تعبیر صحیحی نیست؛ یک تعبیر مغالطهآمیز است. هیچکس نمیخواهد کسی را بهزور به بهشت ببرد؛ اما ما باید راه بهشت را به روی مردم باز کنیم. باید تشویق کنیم. باید این کار را انجام بدهیم. مردم باید متدین بشوند. در این شکی نیست؛ البته از طریق درست. اینکه کسی بگوید در اسلام زور در این زمینه وجود ندارد، این هم حرف درستی نیست».
سؤال: تا بهحال چندبار بوده که هم خامنهای و هم روحانی بر سر بردن مردم به بهشت یا به جهنم، به هم پریدهاند. حرف و رفتار نفرتانگیزی که مردم خیلی از آن بیزارند. اما اینها تکرار میکنند. حتی خامنهای گفت زور هم مطرح است. چرا اینها را میگوید؟
محمدعلی توحیدی: حق با شما است. آدم باید تعجب کند که با این وقاحت و با بیآبرویی این حرفها را میزند و تکرار هم میکند. گفت کسی را نباید بهزور به بهشت ببرند؛ لابد منظورش این است که باید بهزور به جهنم ببرند! آخوندها که خودشان را مالک دوزخ میدانند، معلوم نیست چرا این چیزها را میگویند.
جنبه جدی قضیه تا آنجایی که به اسلام و قرآن برمیگردد، آیه بسیار صریح و مشهوری هست که «لا اکراه فیالدین». زور و اکراه، اصلاً در دین جایی ندارد. به نظر من علت اینکه این را بازی میکنند و ادامه میدهند و خود خامنهای این حرفهای فضاحتبار را میزند، قید بحث آبرو را زده است. دنبال بند زدن طلسم شکسته ولایت است. وقتی هم که جلو خبرگان مینشیند، فکر میکند خوب است این چیزها را به این دایناسورها بگوید.
یادمان هست که وقتی این روضهخوان را رفسنجانی یک شبه در خبرگان رهبر کرد، بعدها گفت ما مشکلمان این است که مجتهد یا مرجعی بعد که خمینی رفته نداریم. در واقع به خامنهای گوشه میزد. خامنهای شروع کرد فتوا داد که کراوات و پیراهن آستین کوتاه حرام است! از این فتواها صادر کرد که خودش را قاطی صاحبان فتوا کند.
به نظر من مصرف این، فقط برای تعمیر طلسمشکستگی ولایت خامنهای است. اخیراً هم یک جلسهیی با طلبهها داشت که خیلی فضیحت بهپا شد. الآن دیگر میان عصاره رذائل نظام و آخوندهای حکومتی هم بیاعتبار شده است. فقط به ضرب سرنیزه و اعدام مانده است و از این اداها درمیآورد که باید بهزور هم برد بهشت و این دعواها را راه میاندازد.
مجری: خامنهای در صحبتهایش، به برجام و مذاکرات اتمی هم اشاره کرد. قدری هم متناقض به نظر میرسید. همین قسمت را با هم میبینیم و بعد من سؤالم را میپرسم.
تلویزیون رژیم 30شهریور، خامنهای: «من میگویم اشکالی نداشت که ما مذاکره کنیم. منتها در این مذاکره بایستی دقت و مراقبت لازم انجام میگرفت تا اینجور نباشد که طرف مقابل هر غلطی خواست بکند، نقض برجام محسوب نشود و اگر ما یک مختصر تکانی بخوریم، نقض برجام حساب شود. این خطا است. این نباید اتفاق میافتاد. با دنیا باید کار بکنیم. حرفی نداریم. الزاماتی هم داریم. کار کردن با دنیا، قهراً الزاماتی دارد. این الزامات را هم قبول میکنیم و به دوش میگیریم؛ لیکن بدانیم که در مقابل ما یک نقطه دشمنی نیست، بلکه یک جبهه وسیع دشمنی است».
سؤال: خامنهای میگوید مذاکره اشکالی نداشت؛ ولی نبایستی به اینجا میرسید. اینجا دو نکته است. نکتة اول: مگر بدون اجازه او این مذاکرات انجام میشد؟ نکتة دوم: میگوید رابطه با دنیا الزاماتی دارد که ما به دوش میگیریم. اگر به دوش میگیرد، پس موضوع چیست؟
محمدعلی توحیدی: انتظار نبودن تناقض در حرفهای خامنهای ـ بهخصوص سر برجام ـ کار و انتظار خیلی بیجایی است. دنبال سراب گشتن است. وقتی پرونده مذاکرات شروع شد ـ به قول خامنهای که گفت از اواخر دولت احمدینژاد شروع کردیم ـ خیلی برو برو داشت و آخوندها مانور میدادند. خامنهای میخواست بریزد توی کیسه خودش و گفت من شروع کردم. تا الآن بنای کارش بر تناقضبافی و دروغگویی بوده است. مثلاً تلاش میکند خرابیهایش را گردن روحانی بیاندازد؛ از طرفی هم خودش در ریز و درشت قضایا ـ نه تنها در شروعش ـ در ژنو، در لوزان، در وین، در تماس مستقیم با صالحی و با ظریف بوده است. خودش گفت یک بار ظریف به من زنگ زد و پرسید چه کار کنم. همه اینها را خودش تأیید کرده است. بعد که خواست در مجلس تصویب شود، یک عدهیی که حرفهایش را گوش کرده بودند، یک چیزهای دیگری میگفتند. رئیس مجلس گفت از دفتر بیت خامنهای مدام زنگ میزنند و میگویند تصویب کنید. یعنی همه را خودش کرده است. الآن میگوید من نمیخواستم به اینجا بکشد!
بنابراین تناقض بیشتری باز هم خواهد گفت. کارش بر اساس تناقض است. همانطور که شما گفتید، در همین صحبتهایش، تناقضات جدیدی است. خودش میگفت آمریکا چون شکست خورده است، عصبانی است. گویا صورت مسأله، عصبانیت یک آدمی است. اگر شکست خورده است، پس چرا میگویی کار برجام به اینجا رسیده است؟ کار برجام که نباید به اینجا میرسید. اگر رسیده، پس سرت کلاه رفته است و شکست خوردهیی. پس چرا میگویی او عصبانی است؟ تو باید عصبانی باشی؛ کما اینکه روزنامهها و دم و دستگاهشان بهشدت عصبانیاند که چرا توی چنین هچلی افتادهاند؟ خودشان میگویند «هچل». یا میگویند ازهوک چپ و راست دارند به ما بکس میزنند. با این حال خامنهای میگوید «چون آمریکا شکست خورده، عصبانی است!».
این دعاوی را بسیار دارند. اینها باز هم باید تناقض بگویند.
سؤال: سؤال مشخص این است که چرا خامنهای این بحثها را کش میدهد؟ همین حرفها را ایادیاش در روزنامهها و رادیو و تلویزیون مطرح میکنند. نمونه جالبش همین هوک چپ و راست بود که کارشناس رژیم مطرح کرد، آیا بهخاطر جریان داشتن جنگ گرگها در درون رژیم است و خود خامنهای هم آمده که همین موضوع را کش بدهد؟
محمدعلی توحیدی: البته جنگ گرگها و اختلافاتی که در شرایط شکست و ضعف با هم دارند، خیلی دخیل است؛ ولی به نظر من مسأله فقط این نیست. اینها عمد دارند. تمام این بحثها و جدلهایی که بر سر برجام و مذاکره هست، تمام این حرفها گرد و خاکهای آخر راه است؛ برای اینکه اصل چالشی را که خامنهای با آن مواجه است، بپوشانند.
صورت مسأله پرونده اتمی ـ این شکست بزرگ و جامزهری که ولیفقیه ارتجاع سرکشیده ـ نه بهخاطر اوباما یا ترامپ یا غیرآمریکا، بلکه بهخاطر ملت ایران، بهخاطر مقاومت ایران، بهخاطر افشای این پروژه شوم، بهخاطر کارگرانی که سالهای پیش میگفتند حق مسلم ما کار و نان است و حق مسلم ما این بساط ضدایرانی و ضدانسانی و فاشیستی بمبسازی اتمی نیست، میباشد. الأن کشورهای پیشرفته دنیا ـ مثل آلمان و ژاپن ـ دارند تولید برق و انرژی را از طریق اتمی کنار میگذارند؛ اما رژیم مدعی این است؛ ولی در اصل دنبال بمب است. بارها گفتهاند که ما برای تضمین بقا ـ و به قول خودشان بازدارندگی ـ دنبال بمب هستیم.
این یک پرونده است. صورت مسألهاش هم از این به بعد هیچچیزی جز حسابرسی از خامنهای نیست. حسابرسی ملت ایران از یک دیکتاتور فاسدی که در پروندهیی به این صورت ـ پرونده اتمی ـ خساراتی به مردم و جامعه ایران، به تاریخ ایران و به محیطزیست ایران زده و به مردم ایران گرسنگیها داده است. چه پولهایی که در این زمینه به هدر داده است.
جهت اطلاع هموطنانمان، الآن در داخل رژیم ـ مثل ریزشیها و بعضی پاسداران ـ حتی میگویند با این خساراتی که خامنهای از موضع پرونده اتمی زده است، اگر دلیلی باشد که این فرد لیاقت رهبری را ـ بر طبق دستگاه خودشان ـ ندارد، کارنامه خامنهای در پرونده اتمی است. شریعتمداری همیشه مینویسد «خسارات محض». میگوید برجام خسارت محض است و قبل از برجام هم، خسارات محض بیشتر بود.
البته بعد از برجام هم خسارات محض است و مسئولش هم کسی نیست جز همین آخوند شیاد خامنهای. این یک پرونده ملی است و حسابرسی ملت ایران از خامنهای میباشد. پرونده ملی مثل تاراج نفت ایران است. مثل زمانی که نفت را دادند به «دارسی» و استعمار انگلیس. اینجا هم به همان فضاحت و به همان خیانت است. پرونده اتمی را خامنهای از زمانی که در رأس نظام بوده، ادامه داده است. چقدر پول خرج آن کرده و چقدر خسارت به مردم ایران زده است. در جریان برجام هم چه فضاحتهایی بهبار آورده است. همه خسارتها هم از کیسه ملت ایران بوده است.
این پرونده، یک صورت مسأله دارد: حسابرسی از خامنهای بهخاطر یک خیانت بزرگ و خسارتهای محض به ملت ایران که الآن در کوچه و خیابان شهرهای ایران شاهدیم که بهخاطر پس گرفتن پولهای چپاولشدهشان، میگویند «سوریه را رها کن!». این بمب اتم را، این جنایت و فاجعه ملی علیه ملت ایران را رها کن. اینها محیطزیست را داغان کردهاند. چه پولهایی خرج بمب و چه خسارتهایی ایجادکردند. بعد هم خیلیهایش را زیر بتُن کردند. به ضرب این مقاومت و اعتراض ملت، اینها مجبور شدند زهر بخورند؛ والا که بدتر از این، برای خودشان تدارک جنگ جهانی را دیده بودند.
بنابراین صورت مسأله عبارت است: حسابرسی از خامنهای در این فاجعه اتمی و در این پرونده ملی. برای اینکه این پوشیده بماند، دود و دم و بحث و فحص میکنند که باید اینجوری و آنجوری مذاکره میکردیم! نخیر، اصل موضوع این چیزها نیست.
قسمتی از صحبتهای خامنهای را ببینیم؛ بعد من سؤالم را میپرسم.
تلویزیون رژیم 30شهریور 96، خامنهای: «حرفهایی که زده شد، برای ملت آمریکا افتخارآمیز نبود. به نظر بنده، نخبگان آمریکایی باید احساس شرم کنند؛ و البته از داشتن چنین رئیسی و گفتن چنین حرفهایی شرم میکنند. حالا من کاری ندارم که چه گفته و چگونه گفته است. آنچه که میخواهم بگویم این است که چرا عصبانیاند؟ بحث، پیشرفت ما است. این مسأله عصبانیت، مسأله مهمی است. اشتباه نباید کرد که کسی خیال کند حالا یک قدرت چنین و چنانی در مقابل ایران قرار گرفته است! نخیر، آنچه که عکسالعمل نشان میدهند، نشانه ضعف است؛ نشانه عقبماندگی آنها است».
سؤال: خامنهای میگوید حرفهای رئیسجمهور آمریکا از روی عصبانیت است و این عصبانیتها هم ناشی از پبشرفتهای رژیم آخوندی و ضعف آمریکا میباشد. آیا خامنهای به این حرف باور دارد؟ یا اینکه فکر میکند مخاطبینش که در مجلس ارتجاع خزیدهاند، این حرفها را باور میکنند؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً خودش هیچ باوری به این حرفها ندارد؛ بهخاطر اینکه از روزی که سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در مجمع عمومی ایراد شده، سر تا پای دستگاه ولایت فقیه ، شخص خودش، رادیو و تلویزیون و مهرهها و مقاماتش و نماز جمعههایش در ترس و وحشت و لرز فرو رفته است.
علت هم خیلی روشن است؛ بهخاطر اینکه صحبتهای آقای ترامپ در مجمع عمومی در حضور سران همه کشورهای جهان، برای اولین بار ـ دستکم هر چقدر که در خاطره تاریخی جامعه امروز ایران است ـ پرده را از یک تاریخچه 60 ـ 70ساله برداشت. حرفهای او آنچه را که آمریکا با مردم ایران داشته، ورق میزند. از سرنگون کردن دولت مصدق به بعد، دولتهای آمریکا ـ به قول خامنهای که میگوید قدرت چنین و چنان است ـ همیشه در ایران در طرف دیکتاتورها بودهاند. هیچگاه قبول نکردند و به حق مردم ایران برای آزادیخواهی و مقاومت گواهی ندادند. داستان اوباما در قبال قیام مردم ایران خیلی عالمگیر شد. شعار «اوباما اوباما ـ با اونایی یا با ما» خیلی مشخص بود. از جمله در برجام و مذاکرات و با احمدینژاد و نامهنگاریهایش با خامنهای، با آنها، یعنی با دیکتاتورها و با همین ولیفقیه و دم و دستگاهش بود. دولتهای قبلی هم از بوش و کلینتون در کنار دیکتاتورها بودند. برای اولین بار رئیسجمهور بزرگترین قدرت دنیا و زمانه، گواهی میدهدکه مردم ایران خواهان تغییر یک رژیم فاسد دیکتاتور و سرکوبگر هستند که در منطقه هم کانون صدور تروریسم و بحران و جنگ است.
این پرده از جلوی چنین صفحهیی کنار میرود. حداقل خود رئیسجمهور آمریکا گفت امتیازات برجام برای آمریکا شرمآور است. چنین چیزی برای خامنهای بسیار ترسناک و جدی است. بزرگترین فرصت بقا را همین چشمپوشی بر جنایتها و ترورها ـ یک قلمش قتلعام 30هزار زندانی سیاسی ـ به این رژیم داده است. خود رژیمیها میگفتند ثمرات جنگ در عراق و افغانستان به جیب ما ریخت و باعث شد که حفظ شویم. وقتی پرده از روی اینها کنار میرود، برای آخوندها بسیار ترسناک است و برای خود خامنهای بیش از همه ترسناک میشوند؛ چون همیشه نان این مماشات را خورده است.
مخاطبین خامنهای، دایناسورهای بیشعوری مثل جنتی هستند ـ به قول مردم ایران: جنتی لعنتی ـ که اصلاً عقل و شعور درست و حسابی ندارند. من میگویم اینها هم میفهمند. حتی مثل حیوانات هم وقتی زلزلهای در حال وقوع است، فرار میکنند و میترسند. پس اینها هم فهمیدهاند موضوع جدی است. حتی خود خامنهای هم اشاره کرد که «حالا قدرت چنین و چنان دنیا در مقابل ما ایستاده است و این از ضعف است». حتماً اینرا باور نمیکنند.
یک نشانهی واضح این امر این است که خامنهای که به صراحت گفت: تمام دستگاه ولایت فقیه اصلاً جرأت ندارند بگویند که ترامپ چه گفت! البته بد و بیراه زیاد میگویند؛ اما جرأت ندارند بگویند که رئیسجمهور آمریکا چه گفت. نمیگویند که حرفش چه بود. نمیگویند که این رژیم سر برجام چه کلاهی میخواهد سر دنیا بگذارد و داخل ایران چه کار میکند. اقتصاد ایران و صادرات ایران را خالی کرده است. کشوری غنی و ثروتمند و تاریخی، شده است خشونت و ترور. خوب، این را بیان کن. خامنهای به صراحت گفت: «من کاری ندارم که چه گفت». بهسادگی دور زد. و کل دستگاهشان اینجوری است. یعنی کل مطبوعاتشان، رادیو و تلویزیونشان اینجوریاند. امروز در نماز جمعههایشان هم همینطور بود. حتی هشتگ هم درست کردهاند؛ هشتگهای آخوندی.
بوقهای استعماری و شرکای آخوندی، همگی به این نزدیک نمیشوند. فقط میگویند ترامپ خیلی بددهن و توئیتهایش بد است. بسیار خوب، حالا چه گفته است؟ در این زمینه مطلقاً سکوت است. من فکر میکنم از شدت وحشت است؛ بنابراین متوجهند. قطعاً خامنهای به حرف خودش باور ندارد.
مجری: اشاره کردید بهشدت وحشت رژیم و مهرههایش. در اخبار پنجشنبه سیمای آزادی، نمونهیی از این وحشتزدگی را دیدیم. دو نمونه کوتاه را با هم میبینیم.
تلویزیون رژیم، 29شهریور 96، محسن رضایی: «به نظر من اگر ایران بخواهد به این شیوهیی که تا الآن بوده، ادامه بدهد ـ مخصوصاً مقابل اقدام تند و یکجانبه آمریکا ـ این برای ما خطرات زیادی خواهد داشت. یکی اینکه دیپلوماسی ما را در جهان خنثی خواهدکرد.
یک کارشناس رژیم 28شهریور 96: «امنیت داخلی ایران را نشانه رفتهاند. این را با بحث تروریسم و نسبت دادن تروریسم به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران است».
محمدعلی توحیدی: جالب است. اشاره میکندکه امنیت داخل ایران را دارند بهم میزنند و بحث تروریسم سپاه پاسداران است. در لفافه اشارهیی کرد. ولی در حرفهای خودشان نمیگویند.
مجری: خامنهای در سخنرانی روز پنجشنبه، به روحانی هم حمله کرد. اجازه بدهید این قسمت را هم ببینیم.
تلویزیون رژیم، 30شهریور 96 خامنهای: «این حرف بارها تکرار شده که ما نمیخواهیم مردم را بهزور به بهشت ببریم. این به نظر ما یک تعبیر صحیحی نیست؛ یک تعبیر مغالطهآمیز است. هیچکس نمیخواهد کسی را بهزور به بهشت ببرد؛ اما ما باید راه بهشت را به روی مردم باز کنیم. باید تشویق کنیم. باید این کار را انجام بدهیم. مردم باید متدین بشوند. در این شکی نیست؛ البته از طریق درست. اینکه کسی بگوید در اسلام زور در این زمینه وجود ندارد، این هم حرف درستی نیست».
سؤال: تا بهحال چندبار بوده که هم خامنهای و هم روحانی بر سر بردن مردم به بهشت یا به جهنم، به هم پریدهاند. حرف و رفتار نفرتانگیزی که مردم خیلی از آن بیزارند. اما اینها تکرار میکنند. حتی خامنهای گفت زور هم مطرح است. چرا اینها را میگوید؟
محمدعلی توحیدی: حق با شما است. آدم باید تعجب کند که با این وقاحت و با بیآبرویی این حرفها را میزند و تکرار هم میکند. گفت کسی را نباید بهزور به بهشت ببرند؛ لابد منظورش این است که باید بهزور به جهنم ببرند! آخوندها که خودشان را مالک دوزخ میدانند، معلوم نیست چرا این چیزها را میگویند.
جنبه جدی قضیه تا آنجایی که به اسلام و قرآن برمیگردد، آیه بسیار صریح و مشهوری هست که «لا اکراه فیالدین». زور و اکراه، اصلاً در دین جایی ندارد. به نظر من علت اینکه این را بازی میکنند و ادامه میدهند و خود خامنهای این حرفهای فضاحتبار را میزند، قید بحث آبرو را زده است. دنبال بند زدن طلسم شکسته ولایت است. وقتی هم که جلو خبرگان مینشیند، فکر میکند خوب است این چیزها را به این دایناسورها بگوید.
یادمان هست که وقتی این روضهخوان را رفسنجانی یک شبه در خبرگان رهبر کرد، بعدها گفت ما مشکلمان این است که مجتهد یا مرجعی بعد که خمینی رفته نداریم. در واقع به خامنهای گوشه میزد. خامنهای شروع کرد فتوا داد که کراوات و پیراهن آستین کوتاه حرام است! از این فتواها صادر کرد که خودش را قاطی صاحبان فتوا کند.
به نظر من مصرف این، فقط برای تعمیر طلسمشکستگی ولایت خامنهای است. اخیراً هم یک جلسهیی با طلبهها داشت که خیلی فضیحت بهپا شد. الآن دیگر میان عصاره رذائل نظام و آخوندهای حکومتی هم بیاعتبار شده است. فقط به ضرب سرنیزه و اعدام مانده است و از این اداها درمیآورد که باید بهزور هم برد بهشت و این دعواها را راه میاندازد.
مجری: خامنهای در صحبتهایش، به برجام و مذاکرات اتمی هم اشاره کرد. قدری هم متناقض به نظر میرسید. همین قسمت را با هم میبینیم و بعد من سؤالم را میپرسم.
تلویزیون رژیم 30شهریور، خامنهای: «من میگویم اشکالی نداشت که ما مذاکره کنیم. منتها در این مذاکره بایستی دقت و مراقبت لازم انجام میگرفت تا اینجور نباشد که طرف مقابل هر غلطی خواست بکند، نقض برجام محسوب نشود و اگر ما یک مختصر تکانی بخوریم، نقض برجام حساب شود. این خطا است. این نباید اتفاق میافتاد. با دنیا باید کار بکنیم. حرفی نداریم. الزاماتی هم داریم. کار کردن با دنیا، قهراً الزاماتی دارد. این الزامات را هم قبول میکنیم و به دوش میگیریم؛ لیکن بدانیم که در مقابل ما یک نقطه دشمنی نیست، بلکه یک جبهه وسیع دشمنی است».
سؤال: خامنهای میگوید مذاکره اشکالی نداشت؛ ولی نبایستی به اینجا میرسید. اینجا دو نکته است. نکتة اول: مگر بدون اجازه او این مذاکرات انجام میشد؟ نکتة دوم: میگوید رابطه با دنیا الزاماتی دارد که ما به دوش میگیریم. اگر به دوش میگیرد، پس موضوع چیست؟
محمدعلی توحیدی: انتظار نبودن تناقض در حرفهای خامنهای ـ بهخصوص سر برجام ـ کار و انتظار خیلی بیجایی است. دنبال سراب گشتن است. وقتی پرونده مذاکرات شروع شد ـ به قول خامنهای که گفت از اواخر دولت احمدینژاد شروع کردیم ـ خیلی برو برو داشت و آخوندها مانور میدادند. خامنهای میخواست بریزد توی کیسه خودش و گفت من شروع کردم. تا الآن بنای کارش بر تناقضبافی و دروغگویی بوده است. مثلاً تلاش میکند خرابیهایش را گردن روحانی بیاندازد؛ از طرفی هم خودش در ریز و درشت قضایا ـ نه تنها در شروعش ـ در ژنو، در لوزان، در وین، در تماس مستقیم با صالحی و با ظریف بوده است. خودش گفت یک بار ظریف به من زنگ زد و پرسید چه کار کنم. همه اینها را خودش تأیید کرده است. بعد که خواست در مجلس تصویب شود، یک عدهیی که حرفهایش را گوش کرده بودند، یک چیزهای دیگری میگفتند. رئیس مجلس گفت از دفتر بیت خامنهای مدام زنگ میزنند و میگویند تصویب کنید. یعنی همه را خودش کرده است. الآن میگوید من نمیخواستم به اینجا بکشد!
بنابراین تناقض بیشتری باز هم خواهد گفت. کارش بر اساس تناقض است. همانطور که شما گفتید، در همین صحبتهایش، تناقضات جدیدی است. خودش میگفت آمریکا چون شکست خورده است، عصبانی است. گویا صورت مسأله، عصبانیت یک آدمی است. اگر شکست خورده است، پس چرا میگویی کار برجام به اینجا رسیده است؟ کار برجام که نباید به اینجا میرسید. اگر رسیده، پس سرت کلاه رفته است و شکست خوردهیی. پس چرا میگویی او عصبانی است؟ تو باید عصبانی باشی؛ کما اینکه روزنامهها و دم و دستگاهشان بهشدت عصبانیاند که چرا توی چنین هچلی افتادهاند؟ خودشان میگویند «هچل». یا میگویند ازهوک چپ و راست دارند به ما بکس میزنند. با این حال خامنهای میگوید «چون آمریکا شکست خورده، عصبانی است!».
این دعاوی را بسیار دارند. اینها باز هم باید تناقض بگویند.
سؤال: سؤال مشخص این است که چرا خامنهای این بحثها را کش میدهد؟ همین حرفها را ایادیاش در روزنامهها و رادیو و تلویزیون مطرح میکنند. نمونه جالبش همین هوک چپ و راست بود که کارشناس رژیم مطرح کرد، آیا بهخاطر جریان داشتن جنگ گرگها در درون رژیم است و خود خامنهای هم آمده که همین موضوع را کش بدهد؟
محمدعلی توحیدی: البته جنگ گرگها و اختلافاتی که در شرایط شکست و ضعف با هم دارند، خیلی دخیل است؛ ولی به نظر من مسأله فقط این نیست. اینها عمد دارند. تمام این بحثها و جدلهایی که بر سر برجام و مذاکره هست، تمام این حرفها گرد و خاکهای آخر راه است؛ برای اینکه اصل چالشی را که خامنهای با آن مواجه است، بپوشانند.
صورت مسأله پرونده اتمی ـ این شکست بزرگ و جامزهری که ولیفقیه ارتجاع سرکشیده ـ نه بهخاطر اوباما یا ترامپ یا غیرآمریکا، بلکه بهخاطر ملت ایران، بهخاطر مقاومت ایران، بهخاطر افشای این پروژه شوم، بهخاطر کارگرانی که سالهای پیش میگفتند حق مسلم ما کار و نان است و حق مسلم ما این بساط ضدایرانی و ضدانسانی و فاشیستی بمبسازی اتمی نیست، میباشد. الأن کشورهای پیشرفته دنیا ـ مثل آلمان و ژاپن ـ دارند تولید برق و انرژی را از طریق اتمی کنار میگذارند؛ اما رژیم مدعی این است؛ ولی در اصل دنبال بمب است. بارها گفتهاند که ما برای تضمین بقا ـ و به قول خودشان بازدارندگی ـ دنبال بمب هستیم.
این یک پرونده است. صورت مسألهاش هم از این به بعد هیچچیزی جز حسابرسی از خامنهای نیست. حسابرسی ملت ایران از یک دیکتاتور فاسدی که در پروندهیی به این صورت ـ پرونده اتمی ـ خساراتی به مردم و جامعه ایران، به تاریخ ایران و به محیطزیست ایران زده و به مردم ایران گرسنگیها داده است. چه پولهایی که در این زمینه به هدر داده است.
جهت اطلاع هموطنانمان، الآن در داخل رژیم ـ مثل ریزشیها و بعضی پاسداران ـ حتی میگویند با این خساراتی که خامنهای از موضع پرونده اتمی زده است، اگر دلیلی باشد که این فرد لیاقت رهبری را ـ بر طبق دستگاه خودشان ـ ندارد، کارنامه خامنهای در پرونده اتمی است. شریعتمداری همیشه مینویسد «خسارات محض». میگوید برجام خسارت محض است و قبل از برجام هم، خسارات محض بیشتر بود.
البته بعد از برجام هم خسارات محض است و مسئولش هم کسی نیست جز همین آخوند شیاد خامنهای. این یک پرونده ملی است و حسابرسی ملت ایران از خامنهای میباشد. پرونده ملی مثل تاراج نفت ایران است. مثل زمانی که نفت را دادند به «دارسی» و استعمار انگلیس. اینجا هم به همان فضاحت و به همان خیانت است. پرونده اتمی را خامنهای از زمانی که در رأس نظام بوده، ادامه داده است. چقدر پول خرج آن کرده و چقدر خسارت به مردم ایران زده است. در جریان برجام هم چه فضاحتهایی بهبار آورده است. همه خسارتها هم از کیسه ملت ایران بوده است.
این پرونده، یک صورت مسأله دارد: حسابرسی از خامنهای بهخاطر یک خیانت بزرگ و خسارتهای محض به ملت ایران که الآن در کوچه و خیابان شهرهای ایران شاهدیم که بهخاطر پس گرفتن پولهای چپاولشدهشان، میگویند «سوریه را رها کن!». این بمب اتم را، این جنایت و فاجعه ملی علیه ملت ایران را رها کن. اینها محیطزیست را داغان کردهاند. چه پولهایی خرج بمب و چه خسارتهایی ایجادکردند. بعد هم خیلیهایش را زیر بتُن کردند. به ضرب این مقاومت و اعتراض ملت، اینها مجبور شدند زهر بخورند؛ والا که بدتر از این، برای خودشان تدارک جنگ جهانی را دیده بودند.
بنابراین صورت مسأله عبارت است: حسابرسی از خامنهای در این فاجعه اتمی و در این پرونده ملی. برای اینکه این پوشیده بماند، دود و دم و بحث و فحص میکنند که باید اینجوری و آنجوری مذاکره میکردیم! نخیر، اصل موضوع این چیزها نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر