جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ بهمن ۲۵, دوشنبه

گفته‌ها و ناگفته‌ها از میان روزنامه‌های حکومتی روز ۲۵بهمن ۹۵

لينك به منبع:
نگاهی به روزنامه‌های حکومتی

نگاهی به روزنامه‌های حکومتی


مهم‌ترین عنوانهای روزنامه‌های حکومتی به رویارویی باندهای حاکم در زمینه بحرانهای داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی نظام ولایت‌فقیه اختصاص یافته است:
آرمان: ظریف: شرایط تحریم ایجاد فساد عظیم می‌کرد

آرمان: فرشاد مومنی: شوخی خطرناک جریانهای سیاسی، دولت باید فشار بر زندگی مردم را کاهش دهد

ابرار: یک نماینده: نگذارید فاجعه پلاسکو به سرنوشت املاک نجومی دچار شود

ایران: همزمان با مخالفت برخی طیفهای تندرو رخ داد؛ استقبال اصول‌گرایان از آشتی ملی

جمهوری اسلامی: سخنگوی قوه قضاییه خبر داد: بازداشت دو نفر در رابطه با حادثه پلاسکو

جوان: حرفهای همیشگی بی‌اثر در 2همایش اقتصادی دولتی، مردان بدون عمل پشت تریبونهای پرشور اقتصادی

رسالت: باهنر: برخی مسؤلان عمق اقتصاد مقاومتی را نفهمیده‌اند

اظهارات روحانی در یک همایش حکومتی که توأم با حمله به باند روحانی و سهم‌خواهی قدرت است موضوع تک و پاتک روزنامه‌های هر دو باند حاکم شده است:
 
ابتکار: روحانی با ذکر مثال‌های از تاثیر تبیین‌ فرهنگی در بخش‌هایی مثل حل مشکلات سلامت، رسیدگی به موضوع مدیریت آب و تحول در الگوی کشت با اشاره به مشکلات محیط‌زیستی مردم در غرب، جنوب و شرق کشور و مشکلات آنان در مواجهه با ریزگردها، آلودگی خاک و آب، گفت: راه‌حل علمی برای این مشکلات وجود دارد.
با تبیین اهمیت مسأله محیط‌زیست، مراقبت مردم، سبک زندگی درست و استفاده حداکثری از وسایل نقلیه عمومی، می‌توان مشکلات محیط‌زیستی را حل کرد. رئیس‌جمهوری با تأکید بر این‌که ثروتی بالاتر از سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی وجود ندارد، گفت: همه این سرمایه‌های مادی که در جامعه می‌شماریم، اگر در جامعه مردم به یکدیگر و حکومت اعتماد نداشته باشند و چنان‌چه رابطه درست بین مردم، مردم و حکومت و حکومت و مردم نباشد و اگر سرمایه اجتماعی نباشد، آیا به قول معروف سنگ روی سنگ بند می‌شود؟ می‌توان جامعه را اداره کرد؟ و آیا در چنین جامعه‌ای مردم احساس امنیت و آرامش می‌کنند؟ روحانی افزود: اگر شما صبح به سرکار می‌روید، به این دلیل است که اعتماد به سرمایه اجتماعی دارید یعنی به این اعتماد دارید که دیشب و وقتی شما خواب بودید، قانون عوض نشده و حاکمان جامعه خواب‌نما نشده‌اند و به عبارتی اعتماد دارید که حاکمان جامعه شما، متکی به علم، خرد و مشورت هستند و شبانگاه تصمیم فردی نمی‌گیرند. نمی‌توان بدون اخلاق و مراعات قاعده‌ها بازی در پای صندوق انتخابات حاضر شد.
حال سؤال این است که مسئولیت آسیب دیدن و تقویت این سرمایه اجتماعی بر دوش چه کسی است؟ روحانی با طرح این پرسش که تبیین و تشریح قاعده‌ها بازی سیاست و اقناع مردم بر دوش چه کسانی است؟ ادامه داد: عالمان علوم انسانی و اسلامی این وظیفه مهم را بر دوش دارند و اگر بناست در جامعه قاعده‌ها بازی رعایت نشود و فرهیختگان نتوانند افکار صحیح را به جامعه منتقل و مردم را قانع کنند، همان وضعی پیش می‌آید که اکنون در آمریکا شاهد آن هستیم.
امروز در آمریکا سؤال بزرگی پیش روی دانشمندان، فرهیختگان و نخبگان آن جامعه است که چگونه امکان دارد با وجود ابزار تبلیغات، دانشگاهها، ارتباطات و فرهخیتگان، موفق نشوند، افکار عمومی مردم را قانع کنند.
رئیس‌جمهوری تصریح کرد: مگر امکان‌پذیر است که بدون اخلاق و مراعات قاعده‌ها بازی در پای صندوق انتخابات حاضر شد که تبیین این امر بر دوش عالمان، فرهیختگان و اندیشمندان علوم اسلامی و انسانی است.

کیهان: سؤال رئیس‌جمهور در ماه‌های پایانی دولت: مشکلات اقتصادی را چه کسانی باید حل کنند!
حسن روحانی رئیس‌جمهور کشورمان صبح دیروز با حضور در هشتمین جشنواره بین‌المللی فارابی که در سالن اجلاس سران برگزار شد، در جمع اندیشمندان و دانشمندان حوزه علوم انسانی سخنرانی کرد.
وی پس از سخنانی در باب اهمیت و ارزش علوم انسانی و یادآوری ارزش آن در حل معضلات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بدون در نظر گرفتن این‌که در ماه‌های پایانی عمر دولت یازدهم قرار دارد و با فراموشی رفتار خود و زیر مجموعه‌اش با نهادهای علمی و دانشمندان منتقد افزود: مشکل اقتصاد جامعه را چه کسانی باید حل کنند، چه کسانی باید شرایط اقتصادی جامعه را تبیین کنند؟
روحانی که گویا فراموش کرده بود قبلاً در چند مرحله اعلام کرده بود از رکود عبور کرده‌ایم و به رشد هفت درصدی و... رسیده‌ایم، با ابراز نگرانی از مشکلات اقتصادی، اندیشمندان علوم انسانی را مخاطب قرار داد و پرسید: مگر امروز یکی از مشکلات بزرگ ما مسأله اقتصاد نیست، مسأله رشد و رونق اقتصادی نیست، خروج از رکود نیست، علم مدیریت بر دوش کدام رشته‌ها است.
او البته توضیح نداد که در طول دولت یازدهم، به کدام یک از منتقدان ناسزا نگفته و آنها را به جهنم حواله نداده است که امروز، از آنها برای رفع مشکلی که او و دولتش به وجود آورده کمک می‌خواهد!
روحانی افزود: حتی اگر از اقتصاد و تحول اداری و تحول در سیستم بانکی که امروز یک مشکل بزرگ در جامعه ما است بگذریم و به مسائلی نگاه کنیم که به ظاهر صرفاً با دیگر علوم آنها قابل حل و فصل است باز هم باید به این نکته توجه کنیم که علوم انسانی نقش بسیار تأثیرگذاری خواهد داشت.
رئیس‌جمهور در بخش دیگری از سخنانش اضافه کرد: اگر ما مشکل آب داریم و باید این معضل را حل و فصل کنیم، و منابع آبی را درست مدیریت کنیم و شیوه‌های جدید آبیاری را بیاموزیم که همه این‌ها درست است، همچنین از ذخیره آبی درست استفاده کنیم، از منابع جدید آبی باید برای رفاه مردم بهره بجوییم اما بدون فرهنگ صحیح برای مصرف آب و مدیریت آب ما می‌توانیم مشکل آب را حل کنیم؟
پیش از این روحانی در مدح و منقبت برجام و ضرورت توافق هرچه زودتر (!) با آمریکا، حل همه معضلات از جمله مشکل آب و منابع آبی را هم به برجام منوط و مشروط کرده بود... روحانی بدون ذکری از مشکلات مردم مظلوم خوزستان و در حالی‌که مردم آن خطه در آتش بی‌تدبیری و بی‌هنری دولتمردان و دولت زنان کابینه، به سختی روزگار می‌گذرانند، ناگهان یاد محیط‌زیست افتاد و اعلام کرد که این مشکلات راه‌حل علمی هم دارد!
وی البته توضیح نداد این «ما» یی که باید به آن مشکلات بپردازد کیست!؟ و چرا در این چهارسال کمترین قدمی برای حل آن مشکلات برنداشته... !؟
وی به سیاق اغلب سخنرانی‌هایش با طرح مسأله‌ای که از اساس وجود خارجی ندارد و موضوع و مشکل مردم نیست، و با فراموش کردن این نکته بدیهی که وی رئیس‌جمهور است و مسئول پاسخ گویی به سؤالات و مشکلات مردم، باز هم بر کرسی انتقاد و پرسش نشست و تصریح کرد: در این وضعیت مگر می‌شود جامعه را اداره کرد؟ مگر می‌شود مردم احساس امنیت کنند؟. روحانی سپس بدون یادآوری همه خلف وعده‌های دولتش از ماجرای گشایش صد روزه تا آفتاب تابان برجام که آسیب‌های جبران ناپذیری به سرمایه اجتماعی دولت می‌زند، به بحث سرمایه اجتماعی پرداخت و با بیان این‌که اساس زندگی ما بر مبنای سرمایه اجتماعی است، گفت: اگر این سرمایه اجتماعی آسیب ببیند چه کسی مسئول است و اگر بخواهد تقویت شود بار سنگین آن بر دوش کیست؟
رئیس‌جمهور در ادامه نتوانست ناراحتی و ناخرسندی خود از رأی نیاوردن هیلاری کلینتون را پنهان کند و در تعبیری عجیب و خلاف منطق دموکراسی، اظهار داشت: اگر بنا باشد در جامعه، قاعده‌ها بازی مراعات نشود و اگر فرهیختگان نتوانند افکار صحیح را به مردم منتقل و آنان را قانع کنند، همین وضعی پیش می‌آید که شما امروز در آمریکا می‌بینید.
به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور با فراموش کردن همه وعده‌های متعدد و رنگارنگ انتخاباتی، در واپسین ماه‌های دولتش، می‌کوشد شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند و پس از سه سال و نیم توهین به همه دانشمندان و متخصصان منتقد، از آنها برای برون‌رفت از معضلاتی که خود به وجود آورده است راه‌کار می‌طلبد!

روزنامه‌های باند رفسنجانی و حسن روحانی ضمن هشدار به باند رقیب بر «آشتی ملی» تأکید کرده‌اند:
 
آرمان: آشتی ملی الزاماتی دارد که بر اساس آن باید به سازماندهی رفتاری پرداخت، چرا که در غیراین صورت، بعید است این پروژه به نتیجه برسد. از جمله مهم‌ترین الزامات آشتی ملی، تمایل تمامی جریانهای سیاسی به آغاز گفت و گو‌های ملی است. تا زمانی که اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان نپذیرند که بر اساس حفظ منافع ملی به گفتگو بپردازند، تلاش برای به نتیجه رسیدن آشتی ملی بی‌نتیجه خواهد ماند. دو جریان سیاسی حاضر در معادلات سیاسی باید از تندروی بپرهیزند و با ادبیاتی اعتدالی این گفت و گو‌ها را آغازکنند... باید در ابتدا به سمت تنش‌زدایی حرکت کرد، زیرا در جامعه‌ای که تنش سیاسی در آن، وجود دارد، گفتگوهای ملی صورت نمی‌گیرد و یا اگر گفت‌وگویی انجام شود، به آشتی ملی ختم نخواهد شد.

آرمان: فصل فراموشی اختلافات
در کنار مشکلاتی که در حوزه‌های داخلی درگیر آن هستیم، تهدیدات بین‌المللی، شرایط آمریکا، رشد افراط‌گرایی و راست اندیشی به‌صورت شبه‌فاشیسم در اروپا و همچنین روی کارآمدن ترامپ و استراتژی عربستان و اسراییل هم می‌تواند تهدید برای ما تلقی شود. با تأکید بر این‌کهگفتگو در چند سطح قابل انجام است نیرو‌های عاقل اصول‌گرا و اصلاح‌طلب باید این گفتمان را آغاز کنند؛ بخشی از دشواری این آغاز برمی‌گردد به این‌که ما با هم نمی‌توانیم حرف بزنیم... کشور نیازمند تفاهم در حوزه‌های گسترده است که این سطح از توافق و تفاهم می‌تواند میان اصلاح‌طلبان و حاکمیت در سطوح بالا صورت بگیرد. این در حالی است که رحلت آیت‌ا... هاشمی باعث ایجاد خلأ دربین نیروهای اصلاح‌طلب و حاکمیت شده است و این طرح باعث می‌شود تا اصلاح‌طلبان نقطه نظرات خود را مستقیماً به گوش حاکمیت برسانند. اگر کشور نیازمند آن است که با عذرخواهی اصلاح‌طلبان از خطر نجات یابد ما حاضریم این کار را انجام دهیم. جریان اصلاحات بر آمده از دل جریان انقلاب و خط امام است که در انقلاب سهم اصلی را داشته و در دوران جنگ تحمیلی هم نقش به‌سزایی را در اداره کشور ایفا کرده است، بنابراین هیچ ابایی ندارد از این‌که برای نجات کشور طرح آشتی ملی را دنبال کند.

روزنامه‌های باند ولی‌فقیه ارتجاع باند رقیب و جناح مغلوب را در خصوص آشتی ملی مورد حمله قرار داده‌اند و غلط کردم گویی را پیش‌شرط هر گونه اقدامی دانسته اند:
 
جوان: سرمقاله: حل تعارضات درون جریانی به‌مثابه آشتی ملی
مسأله‌ای به نام «آشتی ملی» را چند سال پیش کرباسچی طرح کرد، سپس خاتمی و روحانی در آن دمیدند و تعداد دیگری از اصلاح‌طلبان یا آن را تأیید کردند یا با فرار به جلو شروطی را برای آنچه خود طرح کرده بودند گذاشتند. طبیعتاً طرح این مسأله بر اساس یک «نیاز» عنوان می‌شود، اما باید دید بین این نیاز و «مسأله» و «گره» موجود چه نسبتی وجود دارد؟ توقع «شتر دیدی، ندیدی» یا «نه خانی آمد و نه خانی رفت» واقعاً ساده‌اندیشانه است؛ چرا که گره و مسأله به‌عنوان یک واقعیت وجود دارد و هیچ گامی جهت باز کردن یا عبور از مسائل پیشین دیده نمی‌شود و استخوان لای زخم هم‌چنان باقی است.
طرح آشتی ملی از آن جهت بحث انحرافی است که نه مسأله آنان با نظام «ملی» است و نه کل جناح را در برمی‌گیرد. بسیاری از اصلاح‌طلبان در دولت و نظام و مجلس حضور دارند، لذا نه تراز، تراز ملی است و نه مسأله گفتگوی جناح‌هاست. اصلاح‌طلبان ناب تلاش می‌کنند مسائل خود با نظام را به جناح مقابل ارجاع تا منازعه را سیاسی و یا سطح آن را تقلیل دهند. لذا اول باید بپذیرند که مسأله آنان با نظام است، دوم این‌که شرط هر گذشت و تبرئه‌ای تشکیل دادگاه است. دادگاه پیش‌نیاز تبرئه است. حال که نظام هیچ دادگاهی تشکیل نداده است با «خوداظهاری» به‌صورت رسمی و علنی دو مسأله را حل کنید. شجاعت گفتن عدم تقلب را داشته باشید، همان‌گونه که جسارت اتهام آن را داشتید. از ضدانقلاب و ساختارشکنان ابراز برائت کنید و شعارهای طرح شده علیه اصل انقلاب و نظام را محکوم کنید.
این خواسته مشخص نظام از شماست که نه نامش توبه است و نه محاکمه. توقع نظام از شما زدودن آنچه در سال 1388 بر ذهن‌ها نشانده‌اید و بازگرداندن سرمایه اجتماعی نظام که به کام دشمن ریخته‌اید، است. آیا زدودن این ظلم مهم‌تر از طرح آشتی ملی نیست؟ نمی‌شود غائله بیافرینیم و پس از عدم توفیق، مدعی آشتی شویم و پوستین صلح و صفا بر تن کنیم... شمایی که با شعار مرگ بر آمریکا وارد مجلس سوم شدید، دیگر به آن اعتقاد ندارید. انقلاب امام را نه یک پروسه که یک پروژه تمام شده می‌دانید و به همین دلیل غرب از شما حمایت علنی و رسانه‌یی می‌کند و حاضر نشدید این تعارض را حتی با ابراز برائت حل کنید. اکنون که ترامپ آمده زیر سایه او آشتی ملی را طرح و از آمریکا دو چهره ارائه می‌کنید. حال آن‌که آمریکا همان آمریکاست.

روزنامه‌های باند علی خامنه‌ای با «اقتصاد مقاومتی» و «برجام» به حملات خود به باند رقیب ادامه داده و بحران اجتماعی – اقتصاد موجود را معلول سیاستهای باند هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی توصیف کرده‌اند:
 
کیهان: آنجا که پیاده‌نظام منهزم، آدرس تحریم‌های فلج‌کننده را به دشمن دادند و بر اساس آن، تسلیم‌طلبی در پوشش مذاکره و سپس توسعه این رونده به حوزه‌های غیرهسته‌یی را تبدیل به «اضطرار ملی»! کردند. کوبنده‌تر و فراگیرتر شدن شعار «مرگ بر آمریکا» در راهپیمایی حماسی 22بهمن، زدن یک تیر دقیق به دو هدف (تهدیدهای آمریکا و عملیات فریب فتنه‌گران و بزک‌کاران در داخل) بود... یک سؤال مهم این است:‌ کسانی چگونه می‌توانند آن قدر دقیق در نقشه مثلث صهیونیسم مسیحی ایفای نقش کنند که پیاده‌نظام و سرمایه بزرگ اسراییل لقب گیرند و علناً مورد حمایت دولتهای بوش و اوباما باشند (چنان که از بوش تا اوباما و کاندولیزا رایس و کالین پاول تا جان کری و رابرت گیتس و جان برنان بارها گفتند) و در عین‌حال به بهانه دعوت به حضور در راهپیمایی 22بهمن که خود جرأت آفتابی شدن میان مردم را پیدا نکردند، مدعی «آشتی ملی» شوند؟! چگونه می‌توانند شیطان بزرگ را به‌ویژه ظرف چند سال اخیر بزک کرده باشند و حالا ناگهان دعوت به تظاهراتی کنند که جان مایه آن شعار «مرگ بر آمریکا» است؟! آیا اگر ملت ایران مثلاً برجام را برد- برد تلقی می‌کردند، با آن انزجار کم‌سابقه در روز 22بهمن «مرگ بر آمریکا» می‌گفتند؟! عنایت دارید که مرگ بر آمریکا می‌گفتند و نه مثلاً مرگ بر ترامپ؛ چرا که ترامپ هنوز تازه از راه رسیده و عمده این اعلام انزجارها نسبت به دغلبازی و خباثت‌های دولت اوباما به‌ویژه در یک ساله پس از اجرای برجام است... می‌گویند اگر برجام نبود، با چه مصائبی مواجه می‌شدیم اما صداقت ندارند که بگویند چه کسانی گرای تحریم‌ها را پس از سرشکستگی در فتنه سبز به دشمن دادند تا بعداً بتوانند ضرورت مذاکره و امتیاز دادن را توجیه کنند. می‌گویند «آشتی ملی» اما نمی‌گویند مگر چه اتفاقی افتاده که باعث جدایی آنها با «جمهوری اسلامی» (آمیزه حاکمیت و مردم) - و نه شکاف میان ملت- شده است؟

حمایت: برخی که نام کارشناس و مشاور اقتصادی را یدک می‌کشیدند، به‌جای عبرت گرفتن از نمونه‌های منطقه‌یی و جهانی، بر این توهم دامن زدند که مشکل غرب با جمهوری اسلامی و مسأله تحریم‌ها، بر سر مسأله هسته‌یی است و این‌طور استدلال کردند که حل شدن این موضوع به گشایش اقتصادی و معیشتی می‌انجامد. این در حالی است که اکثر قریب به‌اتفاق اساتید و کارشناسان اقتصادی کشور معتقدند مشکلات و بحرانهای فعلی اقتصاد کشور مربوط به تحریم‌ها نیست بلکه مشکل اصلی، در ساختار بیمار اقتصاد داخلی کشور نهفته است و مذاکره و تعامل با غرب نه‌تنها راه نجات اقتصاد کشور نیست بلکه موانع را دوچندان کرده و درنتیجه لازم است به مسأله اقتصاد بر اساس مدل جمهوری اسلامی عمل شود.

وطن امروز: رصد تحولات در فضای پسابرجام حکایت از آن دارد که یک لابی سیاسی به شکلی کاملاً آگاهانه در حوزه‌هایی هم‌چون ارتباطات، فناوری، نفت، منابع طبیعی و محیط‌زیست و صنایع، دلالی برای شرکتهای چندملیتی را در پیش گرفته تا به واسطه پیشکش حق شراکت در اعمال حاکمیت بر بازار ملی ایران، دوام برجام و حیات سیاسی غربگرایان را بیمه کند. این خطرناک‌ترین نقشه سیاسی است که وزارت خزانه‌داری آمریکا پس از «بی‌اعتباری نظام تحریم‌ها» در دوره خودکفایی، علیه بدنه مستقل، فناور و کارآفرین اقتصاد ایرانی طراحی کرد. هدف ورشکسته کردن اقتصاد ایران با نفوذ در داخل کشور و کنار زدن مردان و زنان ایرانی در میانه رقابتی نابرابر با غول‌های وارداتی تحت حمایت دولت است.

تخاصمات باندی حول جنگ انتخابات در روزنامه‌های هر دو باند در جریان است. گاه از یک پدیده دو تفسیر مختلف ارائه داده‌اند:
 
جهان صنعت: محمود احمدی‌نژاد روز گذشته با انتشار بیانه‌ای اعلام کرد که در انتخابات پیش رو ریاست‌جمهوری 1396 از هیچ کاندیدای حمایت نمی‌کند. آن‌گونه که او بیان کرده است این موضع قطعی اوست، لذا اجتناب‌ناپذیر و غیرقابل تغییر است.
قطع به یقین انتشار این بیانیه بی‌دلیل نیست و در بطن خود پیام‌هایی دارد. در این ارتباط شفاف‌ترین پیامی که در روح این بیانیه وجود دارد قبل از هر چیز متوجه مخالفانی است که منع و نهی حضورش در عرصه انتخابات را به‌معنای پایان احمدی‌نژاد دانسته‌اند. مزید بر آن احمدی‌نژاد تلاش دارد که با انتشار این بیانیه نشان دهد که اگر ‌چه او غایب بزرگ کاندیدای ریاست‌جمهور‌ است اما اعلام مواضع او و مشخصاً سمت‌ و سوی‌های حمایتی او از جناحی خاص خواهد توانست معادلات و موازنه را در بزنگاههای خاص به ضرر جریان رقیب بر هم بزند.
بخشی از پیام‌های بیانیه احمدی‌نژاد بیشتر برای اقناع خود اوست که بی‌ارتباط با روانشناسی شخصیتش نیست. به این ترتیب این کنش او به‌معنای آن است که از تصمیمی که برایش گرفته شده راضی نیست و قصد عقب‌نشینی ندارد.

سیاست روز: سرمقاله: یک نامه به ظاهر ساده اما حساب‌شده
انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده می‌رفت تا در فضای دوقطبی برگزار شود که رهبر معظم انقلاب اسلامی مهر ماه امسال با تدبیر جلوی آن را گرفتند... اصول‌گرایان شدند هم‌چون مثَل آش نخورده و دهان سوخته! هر چند اقدامات احمدی‌نژاد با منش و روش اصول‌گرایی فاصله یافت به‌ویژه آن موضوع خانه نشینی و تمکین نکردن به حکم حکومتی درباره منع انتصاب مشایی به‌عنوان معاون اول خود، با انتقاد شدید اصول‌گرایان روبه‌رو شد که البته به حق هم بود.
اما ارتباط احمدی‌نژاد به‌خاطر اعلام حمایت نکردن از نامزدی و وابسته نبودن به جریان سیاسی با اصول‌گرایان در چیست؟
اصولگرایان تصور می‌کردند که احمدی‌نژاد از یک نامزد که اصول‌گرا هم خواهد بود حمایت خواهد کرد. حمایت او آراء رئیس دولت دهم را به سبد نامزد اصول‌گرا سرازیر می‌کرد... اما در واقع احمدی‌نژاد با اقدام خود چندین هدف را نشانه رفته است. نخستین و شاید مهمترین هدف او انتقام‌گیری از اصول‌گرایانی است که به گمان احمدی‌نژاد پشت او را خالی کردند

روزنامه‌های باند ولی‌فقیه ارتجاع به‌خاطر چگونگی عقد قرار داد با هیأت سوئدی که به ایران آمده بودند به دولت حسن روحانی حمله کرده‌اند:
 
کیهان: در اقدامی غیرمنتظره و سؤال‌برانگیز، مراسم امضای قراردادهای تجاری میان ایران و سوئد به جای مراکز رسمی کشورمان در منزل سفیر سوئد برگزار شد.
بر اساس یک اصل شناخته شده دیپلوماتیک، قراردادها و مقاوله‌نامه‌ها و... در مراکز رسمی کشور میزبان امضاء می‌شود و انتقال آن به منزل سفیر کشور مهمان نه فقط با روال جاری و تعریف شده سیاسی مغایرت دارد، بلکه تحقیر کشور میزبان را نیز به‌دنبال دارد.
عکس‌های منتشر شده از مراسم مورد اشاره، نشان می‌دهد که خانم‌های عضو هیأت همراه نخست‌وزیر سوئد بدون حجاب در مراسم حضور یافته‌اند و گفته می‌شود نخست‌وزیر و سفیر سوئد برای حضور بدون حجاب این خانم‌ها اصرار داشته‌اند که مراسم در منزل سفیر سوئد انجام بپذیرد! این استدلال صرفنظر از صحت‌وسقم آن به یک بهانه شبیه است و نمی‌تواند توجیه کننده مراسم مزبور باشد چرا که خانم‌های حاضر در مراسم می‌توانستند مراسم یاد شده را که بیشتر به یک «کولتل پارتی» شبیه است بدون حضور وزرا و دولتمردان کشورمان در منزل سفیر برگزار کنند... امضای قرارداد تجاری در منزل سفیر سوئد، این تردید را پیش می‌کشد که -خدای نخواسته و با عرض پوزش- مبادا برخی از دولتمردان کشورمان حرف‌های در گوشی! و محرمانه‌ای! داشته‌اند که نمی‌خواسته‌اند به گوش برخی دیگر از مسئولان نظام برسد و آنان را ملزم به پاسخگویی و توضیح کند! ان‌شاءالله که اینگونه نباشد!
دولت یازدهم و دستگاه دیپلوماسی آن، با اقداماتی نظیر امضای قرارداد در منزل سفیر، ارسال پیام دیپلوماتیک از طریق ایمیل و توئیت و مذاکره در حال قدم زدن و... به این تردید جدی دامن زده است که قصد دارد روابط دیپلوماتیک را از میدان و عرصه قابل کنترل و نظارت به عرصه‌های غیرقابل نظارت و بیرون از میدان دید مسئولان عالی‌رتبه‌تر بکشاند! ایمیل و توئیت و قدم زدن و برپایی مراسم رسمی حوزه‌های دولتی در منزل سفیر و... از همین دست روابط دیپلوماتیک غیرقابل ارزیابی و نظارت است. نیست؟ اگر هست- که هست- چه کسی و یا کدام قانون چنین اجازه‌ای را به آنها داده است؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر