لينك به منبع:
کودکان حلب سخن میگویند
کودکان
معصوم و رنجدیده شهر حلب که تحت محاصره و بمبارانها و جنایات مستمر رژیم
اسد و عوامل اعزامی خامنهای دوران سختی را پشت سر گذاشتند، پس از خروج از
این منطقه، از درد و رنجهایشان سخن میگویند.
بخشی از صحبتهای یکی از این کودکان در گزارشی از تلویزیون العربیه الیوم:
سنا ابراهیم: نام من سنا ابراهیم است و 9ساله و در کلاس سوم هستم. ما در
حلب زندگی میکردیم و راحت بودیم که ناگهان دیدیم همهچیز منهدم و نابود شد
و هیچچیز در حلب باقی نماند، همهچیز هدف قرار گرفت، بشار همین را
میخواهد، بشار فقط میخواهد بزند؛ ما شما را نمیخواهیم، نمیخواهیم،
نمیخواهیم و نزد شما باز نخواهیم نگشت، باز نخواهیم گشت و خدا شما را موفق
نکند و خدا شما را موفق نکند و انشالله خدا با شما کاری بکند، همانند آن
کاری که با مردم کردید. خدا شما را موفق نکند و همه عذابی را که مردم
کشیدند انشالله شما آنرا بچشید و رنج و محنتی را که مردم کشیدند شما
بچشید. خدا شما را موفق نکند ما کودکیم، کوچک هستیم، ما جان داریم مثل تو،
چرا ما را میزنید و چرا ما را اینطور میزنید؛ ما با تو چهکار کردیم، ما
تو را دوست نداریم و اینجا میمانیم و فقط به خدای یکتا تکیه میکنیم و
جز خدا هیچکس را نمیخواهیم و خدای جهان با ماست و دیگر غیر از آن چیزی
نمیخواهیم.
نشسته
بودم که یکدفعه دیدم هواپیما حمله کرد و مستمر بمباران میکرد و بمباران
میکرد و خانةمان بهطور کامل خراب شد. در حلب هیچ باقی نماند حتی یک نقطه
سالم باقی نماند، چرا؟ هر روز فقط نان میخوردیم و این تنها غذای هر روزمان
بود،
بچههای
کوچک کشته شدند، گناه آنها چیست؟ برادر من بیست روزه بود که بر اثر پرتاب
بشکه انفجاری کشته شد، به من بگویید گناه او چه بود؟ گناه برادر من چه بود؟
به من بفهمانید که گناه او چه بود؟ گناه برادر من چه بود؟ گناه برادر من
چه بود؟.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر