جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آذر ۵, جمعه

«خداییش آخر دیکتاتوریه»

لينك به منبع:
آخوند موحدی کرمانی

آخوند موحدی کرمانی


ماجرای بستن دهانها و باز شدن زبانها
بیچاره موحدی کرمانی دو کلام گفت باید دهانها رو به‌خاطر آقا ببندیم... چنان قشقرقی به ‌پاشد که نگو! هر کی شنید یه چیزی گفت؛ تو فضای مجازی که قیامته! هر کی خوند یه کامنت گذاشت:
باید هر چه زودتر یک کارخانه دهان بند سازی به ظرفیت 70 میلیون منهای یک ساخته شود!

دیگه دارن رودربایستی با ملت رو می‌زارن کنار.
این آقا در جایگاه نماز که جایگاه بندگی خالصانه‌ی خداست، دارد سفارش به شرک و کفر و الحاد می‌کند.

آخه بیسواد، مقام معظم شما فقط بفکر منافع شخصی خودش هست چه ربطی به رضایت خدا دارد بستن دهان در مقابل همچین شخصی! در ضمن ما مثل تو جیره‌خوار این حکومت از طریق غارت بیت المال نیستیم و دینی هم به این حکومت نداریم حکومت تاکنون برای ما پابرهنگان هیچ قدمی برنداشته تا انتظار خاصی از ما مردم داشته باشه.

حدیثی از رسول‌الله هست که می‌فرماید: أفضل الجهاد کلمه عدل عند سلطان جائر یعنی بزرگترین جهاد گفتن کلمه‌ی حقی است در برابر سلطانی ستمکار. و باید اضافه کنم اگر گفتن کلمه‌ی حق در برابر سلطان ستمکار جهاد باشد، سلطان عادل اساساً شایسته هست که حرف حق بشنود. حال خامنه‌ای چه ستمکار باشد چه عادل در هر دو صورت سزاوار آنست که حرف حق را بشنود و بستن دهان در این مواقع شرک هست.

ببین دیگه کار به اینجا رسیده که ملا علی روضه خون ادعای خدایی بکنه

اگر قرار بود مقابل دیکتاتور، دهانها بسته باشد، مردم برای چه سال پنجاه وهفت انقلاب کردند؟

(نفر اول): حالات انسان در پیشگاه مقام معظم رهبری و مقام خداوند چگونه باید باشد؟

(نفر دوم): «باید در برابر مقام معظم رهبری و مقام خداوند دهانها را ببندیم».

(نفر اول): پس چگونه با ایشانها صحبت کنیم؟
(نفر دوم): ایشانها از همه چیز آگاه هستند؛ اما برای این‌که خودتان بفهمید به ملائک دستور می‌دهند که بر دهانتان مهر زنند و سپس اعضا و جوارح تان شهادت می‌دهند!

بطور ساده مفهوم حرفش اینه ک تو یه مملکت 70 و اندی ملیونی، حرفی مخالف نظر یک نفر (رهبر) نباشه. خداییش حرفاش آخر دیکتاتوریه.

درست میگه! خداییش آخر دیکتاتوریه. چون از یه طرف 38ساله تمام قد زور میزنن دهنها رو ببندن و روز به روز زبون مردم در برابر خیمه و خلیفه و خمینی و خامنه‌ای درازتر میشه و از طرفی حتی تحمل شنیدن حرف اونهایی که یه عمر دهن ملت رو بستن هم ندارن.

میگی نه! بفرما! اینم حرف خمینی تو همون روهای اول: «قلمها را بشکنید و...»

19اسفند ـ کیهان: « ”جمهوری اسلامی“ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم» ما اسلام را می‌خواهیم. ملت ما اسلام را می‌خواهند... ملت ما یک‌پارچه خواهان جمهوری اسلامی است... کمونیستها هم باید ”جمهوری اسلامی“ بخواهند... همه باید جمهوری اسلامی بخواهند... قلمها را بشکنید و به اسلام پناه بیاورید.

27مرداد 58 _ کیهان: «... اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم به‌طور انقلابی عمل کرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بودیم... و چوبه‌های دار در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم این زحمتها پیش نمی‌آمد. من از پیشگاه خدای متعال و ملت عزیز عذر می‌خواهم... اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی‌دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می‌کردیم، تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام می‌کردیم و یک حزب و آن حزب‌الله، حزب مستضعفین تشکیل می‌دادیم و من توبه می‌کنم از این اشتباهی که کردم...»

19خرداد 1360 ـ کیهان: «... با اشخاصی که در مقابل مجلس و دادستانی صف‌آرایی کنند آن خواهم کرد که با شاه کردیم...»

خمینی تو همون روزهای اول میگه از این‌که همه قلمهارو نشکستم توبه می‌کنم... یعنی رحم نکنین؛ بشکنین قلمهارو؛ ببندین دهنهارو، ببرید زبونهارو... رفسنجانی هم یکی دو سال بعد گفت: اگه همون روزهای اول _یعنی اسفند 57_200تاشونو می‌گرفتیم اعدام می‌کردیم آن‌قدر زیاد نمی‌شدن...

یعنی سنت بستن دهانها ربطی به موحدی کرمانی و اکبر رفسنجانی و... نداره؛ یه رسم و ریتم و آیین اعتقادیه رژیم ولایت فقیه که از روز اول خمینی میخشو کوبید؛ تا اونجایی هم که تونستن اجرا کردن.

مخاطب خمینی همین رفسنجانی و روحانی و جماعتی بودن که تا دیروز دهانهارو می‌بستن و زبونهارو می‌بریدن، اما امروز دارن جلو خامنه‌ای زبون درازی میکنن.

حتی روحانی هم که این روزها متهم به زبون درازی شده، همون آخوندیه که از سال 68 به مدت 25سال نماینده خامنه‌ای و دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت اصلیش بستن دهانها بود و می‌گفت آزادی زبان و بیان واسه مردم ما هنوز خیلی زوده.

«دعوت به تضارب آراء و دعوت به گفتگو برای جامعه ما زود است و مثل این است که بچه 12 و 13 را شما بفرستید کلاس دکتری.» (آخوند حسن روحانی _ خبرگزاری بسیج: 17آبان 1394)

میگن وقتی می‌خواین موضوعی رو بررسی کنین یا پدیده‌یی رو بشناسین خوبه از یه پله بالاتر نیگاه کنین تا همه ابعادشو بتونین ببینین. به موضوع سخنرانی مطهری و تهاجم موحدی و دفاع لاریجانی و ناله سپاه و اشک و اندوه روحانی و ماجرای بستن دهنها هم وقتی از بالا _ در کنار هم _ نگاه کنیم واضح و روشن و ساده میشه.

یعنی اون که به نظام و مرام ولی‌فقیه برمی‌گرده _بستن و دوختن و بریدن دست و دهان و زبانها_ از روز اول معلوم بوده و هیچ کدوم هم شبهه و تردیدی ندارن، اما واقعیت صحنه اینه که امروز بیش از هر زمان زهوار ولایت در رفته و تمام کلک و پرش ریخته. خمینی می‌گفت با کسانی که در مقابل مجلس و دادستانی جمع می‌شن همان می‌کنم که با شاه کردیم (19خرداد 60) اما امروز می‌بینیم که شعار مرگ بر خامنه‌ای نه فقط در برابر مجلس ارتجاع و دادستانی که از داخل سیاهچال و زندان اوین و گوهردشت بلند میشه و هیچ غلطی نمی‌تونن بکن.

«ولایت» ی که از هر طرف کشیده و تیکه پاره شده دیگه تحمل نیش و کنایه خودی رو نداره. اگه خودی عظما رو دراز کنه وای به‌حال نخودی و دشمنای نظام؛ اگه علی مطهری هم بیاد یه سیخ به پهلوی ولایتش بزنه دیگه چیزی ازش نمی‌مونه. به همین دلیله که نه میتونن جلوشو بگیرن، نه می‌تونن تحمل کنن؛ نه می‌تونن بگن سخنرانیش غیرقانونیه و نه میتونن بگن قانونیه. آره، بن‌بست بن‌بسته. به همین علت سر یه موضوع ساده که قبلاً سریع حل و فصل می‌شد سران سه قوه نظام به هم پیچیدن. بازم حل نشد مجبور شدن یکی از دایناسورهای نظام‌ رو بفرستن جلو و یه طور ماست مالی کنه:
آخوند موحدی کرمانی امام جمعه موقت خامنه‌ای:
«متأسفانه مطهری مراعات نمی‌کند... باید در برابر مقام معظم رهبری و برای رضای خدا دهانها را ببندیم».

علی مطهری باید ابتدا نظراتش را با رهبر جمهوری اسلامی «تطبیق» دهد و پیش او برود و «بگوید که من قصد دارم این حرف را بزنم».

بی‌چاره! این را گفت و بلا گفت.
چرا؟
چون نه امامش امام سال شصته، و نه مردم اون مردم هستند. در نتیجه هر حرف و توضیح و ماست مالی و توجیهی به ضد خودش تبدیل میشه. سکوت کنه بلوا میشه. نکنه نمی‌شه. تأیید کنه، دعوا میشه، نکنه نمی‌شه...

نتیجه: وقتی پرده بازی و جوسازی و پوشالهای خبر رو کنار می‌زنیم و از بالا به صحنه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که اصلاً بحث علی مطهری و دادستان مشهد و موحدی کرمانی نیست. بحث ولایت لرزون و ناپایدار فقیه و پایان عمر دیکتاتوره. بحث نگرانی از اراده مقاومت و پایداری مردمیه که دیگه نمی‌خوان تن به‌زور و تزویر و ستم و ریا و دزدیهای نجومی رژیم بدن. بحث اینه که «خداییش آخر دیکتاتوریه».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر