جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آبان ۲۰, پنجشنبه

مأموران جنایتکار رژیم آخوندی مدارس حاشیه نشین قلعه حسنخان را به آتش کشیدند

لينك به منبع:
کجای دنیا مدرسه را می-سوزانند

کجای دنیا مدرسه را می-سوزانند


روز سه‌شنبه 18 آبان مأموران جنایتکار نیروی انتظامی به بهانه مقابله با حاشیه نشینی در قلعه حسنخان، چادرهای مردم و کودکان بی‌سرپناه را به آتش کشیدند و سوزاندند و در آستانه زمستان این خانواده‌ها و کودکانی که مدرسه آ‌نها هم یک چادر بود را آواره بیابانها ساختند.

خبرگزاری حکومتی ایلنا روز چهارشنبه 19 آبان در گزارشی، به گوشه‌یی از اقدامات سرکوبگرانه رژیم آخوندی علیه مردم محروم و بی‌سرپناه در حاشیه تهران اعتراف کرد.

در این گزارش با عنوان “کجای دنیا مدرسه‌ها را می‌سوزانند؟! “ آمده است: «بچه‌ها بی‌قرارند، ترسیده‌اند، مأموران باز هم آمده‌اند و چادرها را آتش می‌زنند. بچه‌ها با نگرانی می‌گویند مدرسه هم در آتش گر گرفت.

قلعه حسن خان؛ پشت معادن شن و ماسه، چند سالی است که حاشیه‌نشینهای بلوچ و سیستانی را در خود جای داده است. اکثراً شناسنامه و اوراق هویت ندارند، در چادرها زندگی می‌کنند، چادرهایی که مأموران هر از گاهی به بهانه تخریب اسکان غیرمجاز برای جمع کردنشان می‌آیند و هراس از بی‌خانمانی بیشتر و رها شدن در سرمای زمستان؛ سال به سال تکرار می‌شود.

گزارشگـر این رسانه حکومتی که شاهد صحنه بوده می‌نویسد: سه‌شنبه؛ هجدهم آبان ماه هزار و سیصد و نود و پنج- 'رفته بودم بهزیستی شهریار که برای همین بچه‌ها، امکانات و فرصت بگیرم. بچه‌ها که تلفن زدند فوری به محل رفتم. مامورها آمده بودند، از فرمانداری و دهیاری، پلیس‌ها هم بودند، پیت‌های بنزین برای آتش زدن چادرها همراهشان بود. بچه‌ها فوق‌العاده ترسیده بودند. پدرها و مادرها گوشه و کنار ایستاده بودند و کاری از دستشان برنمی‌آمد، حرف زدیم، توضیح دادیم، آخر سر خواهش کردیم که فرصت بدهند که ندادند...'.

روز گذشته برای چندمین بار در این چند سال، مأموران معذورند از ویران کردن چادرهای حاشیه‌نشینانی که حتی در همین حاشیه‌ها هم جایی ندارند. از قرار معلوم، اکنون در این محل، حدود سی چادر باقیمانده است که در آنها حدود بیست کودک زیر 18 سال هم هست. کودکانی که شناسنامه ندارند و از حق تحصیل محرومند، اما چند وقتی است به کمک همین فعالان، یکی از همین چادرها را تبدیل به مدرسه کرده‌اند، این مدرسه هجدهم آبان ماه در آتش مأموران سوخت...

بچه‌ها هم مثل بزرگترها زباله گردند یا گاهی نوازنده دوره‌گرد می‌شوند، ولی هرچه هستند و از هرکجا آمده‌اند، شناسنامه هم که نداشته باشند، باز هم کودکند، ایرانی هستند و ایران، پیمان‌نامه حقوق کودک را پذیرفته.

انگار کسی حقی برای این کودکان قائل نیست. گرسنگی و اعتیاد و چادرنشینی سهم اینها شده است. تقریباً هر یک سال و نیم یک بار هم همین سرپناه محقر و مندرس را از آنها می‌گیرند، می‌گویند غیرمجازید؛ باید بروید...

پیش از این، تعداد کودکان بی‌روزی پشت معادن شن بیشتر بود؛ … حالا همین حدود بیست کودک هیچ جایی برای رفتن ندارند. بین زمین و هوا در سرآغاز این فصل سرد رها شده‌اند... گویا دو تا از چادرها را باقی گذاشته‌اند، یکی برای زن‌ها و یکی هم برای مردها؛ این دو چادر را آتش نزده‌اند تا این حاشیه‌نشین‌ها از سرما در همان اولین شب یخ نزنند. اما گفته‌اند که تا فردا جایی پیدا کنید. فردا می‌آییم و همین دو چادر را هم جمع می‌کنیم.

امروز چهارشنبه 19 آبان هنوز برای جمع‌آوری آن دو چادر نیامده‌اند. اما سی خانوار بخت برگشته، هم‌چنان ویلان و سرگردانند و نمی‌دانند امشب کجا قرار است سر بر بالین بگذارند.

وقتی که قرار نیست شغلی برای این کارگران بی‌روزی و جویندگان نان در سطل‌های زباله، در کار باشد، آتش زدن خانمان مندرسشان آخرین فرصت را هم از آنها می‌گیرد؛ فرصت به سختی نفس کشیدن».

آری، این گوشه‌یی از اعترافهای ناگزیر رسانه‌های حکومتی از جنایات نظام قرون‌وسطایی رژیم آخوندی است. پدیده شوم حاشیه نشینی مثل تمام پدیده‌های شوم دیگری که در حاکمیت ولایت‌فقیه به مردم ایران تحمیل شده است، محصول نظامی است فاسد، غارتگر و سرکوبگر که حرث و نسل یک ملت بزرگ را به باد داده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر