جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آبان ۲۰, پنجشنبه

کو خریدار؟ حراج است حراج! ـ نسیم شمال

کو خریدار؟ حراج است حراج!
کو خریدار؟ حراج است حراج! ـ نسیم شمال
«حاجی، بازار رواج است رواج
 کو خریدار؟ حراج است حراج
می‌فروشم همۀ ایران را
 عِرض و ناموس مسلمانان را
رشت و قزوین و قم و کاشان را
 بخرید این وطن ارزان را!
یزد و خوانسار، حراج است حراج
 کو خریدار؟ حراج است حراج
دشمن فرقۀ اَحرار منم
 قاتل زمرۀ ابرار منم
شیخ‌ فضل‌ الله سمسار منم
 دین فروشنده به بازار منم
مال مُردار، حراج است حراج
 کو خریدار؟ حراج است حراج
با همه خلق، عَداوت (=دشمنی) دارم
 دشمنی با همه ملت دارم

از خودِ شاه (=محمدعلی شاه قاجار) وکالت دارم
 به حراج از همه دعوت دارم
وقت افطار، حراج است حراج
 کو خریدار؟ حراج است حراج
طبل و شیپور و عَلَم (=پرچم) را کی می‌خاد؟
 شیرِ خورشید رَقَم (=خورشیدنشان) را کی می‌خاد؟
تخت‌جمشیدِ عَجَم (=ایران) را کی می‌خاد؟
 تاج کی (=پادشاه کیانی)، مَسند (=تخت) جَم (=جمشید) را کی می‌خاد؟
اسب و افسار، حراج است حراج
 کو خریدار؟ حراج است حراج
در همه مَکر و فن (=حیله گری) استادم من
 مُفتی (=فتوادهنده) بصره و بغدادم من
قاضی «سلطنت آباد» (=از کاخهای زمان قاجار)م من
 آی، عجب در تله افتادم من
گرگ و کفتار، حراج است حراج
 کو خریدار؟ حراج است حراج»
 این شعر از سیداشرف‌ الدّین گیلانی (نسیم شمال) از شاعران معروف دورۀ مشروطه است. او این شعر را در همان روزی در روزنامه ‌اش ـ‌ نسیم شمال ‌ـ به ‌چاپ رساند که سپهدار تنکابنی و نیروهای مجاهد گیلان به تهران حمله کردند و سه روز بعد، در 25تیرماه 1288شمسی، شهر را به‌ تصرف درآوردند و محمدعلی‌شاه را از سلطنت برداشتند.
 این شعر در وصف شیخ ‌فضل ‌الله نوری، از همدستان محمدعلی‌ شاه و مخالف سرسخت مشروطه‌ خواهان است که پس از پیروزی انقلاب مشروطه در میدان توپخانۀ تهران به‌دار آویخته شد.
 شیخ‌ فضل ‌الله از آغاز جنبش مشروطه تا فتح تهران به‌دست مشروطه‌ خواهان، در کنار عملۀ دربار محمدعلی‌شاه و قزّاقهای روس تزاری، با مشروطه‌خواهان در جدال و ستیز بود و آنها را «بَهیمه (=حیوان چهارپا) و خِنزیر (=خوک)»، «لامذهب» (=بی مذهب ـ کافر) و «بابی» (=طرفدار علیمحمد باب) می‌خواند و عوام را علیه آنها بسیج می‌کرد و مریدان سختدل او از شکم دریدن، چشم درآوردن و کشتن، هیچ اِبایی نداشتند.
 گردانندگان رژیم آخوندی، هر ساله در سالروز اعدام شیخ فضل الله نوری از او و جریان «مشروعه خواهی»اش که برای دشمنی با مشروطه خواهان در همدستی با محمدعلی شاه قاجار برپاکرده بود، تجلیل می کنند و دشمنی شان را با جنبش مشروطه به نحو بارزی نشان می دهند. از جمله موارد زیر:
روزنامۀ اطلاعات (11مرداد74) در مقالۀ «پاسدارِ شریعت رضوی» به ‌قلم محمد ترکمان ضمن یاد کردن از «ارتباط حسنۀ عین‌ الدّوله»، نخست ‌وزیر محمدعلی‌شاه و فرمانده قوای دولتی در حمله به مجاهدان تبریز، با شیخ‌فضل‌الله، از این که او با سران جنبش مشروطه همراهی نداشته با افتخار نام می‌برد و مشروطه را جنبشی انگلیس‌ساخته می‌نامد و رهبران آن را یا فراماسون می‌داند یا فریب‌خوردگان ساده‌اندیش آبرو به‌باد داده.
 روزنامۀ «سلام»، 12مرداد74 نیز در مقالۀ «مروری بر واقعۀ شهادت شیخ ‌فضل‌ الله نوری» انقلاب مشروطه را انگلیس فرموده و «چاه نظامهای لیبرالی غربی» توصیف می‌کند و همصدا با شیخ‌نوری می‌نویسد: «…مؤسّسین این نهضت، لامذهبین هستند که مردم را فریب داده‌ اند و این اساس مخالف اسلام است» و قانون اساسی آنها نیز «ضَلالَت‌ (=گمراهی) نامه» یی بیش نیست و تدوین‌ کنندگان آن «بابی» و «آنارشیست» هستند.
 البته در شمارۀ 29مرداد74 همین روزنامه یکی از همکاران روزنامه پاسخی داد که می خوانید:
 نویسنده در مقالۀ «نقدی بر مقالۀ "مروری بر واقعۀ شهادت شیخ فضل الله نوری"»، «طرح تز مشروطۀ مشروعۀ شهید شیخ‌ فضل ‌الله نوری» را «یکی از اشتباهات تاریخی» او می ‌داند و می ‌نویسد: ‌«طبق اسناد تاریخی، آن‌چه مسلم است روسیۀ تزاری، استعمارگر آن دوران، به‌ شدت با جریان انقلاب مشروطۀ ایران مخالف بود و محمدعلی‌شاه هم مخالف انقلاب مشروطه بود… در چنین اوضاع و احوال متلاطم و به‌ هم‌ ریخته و در شرایطی که پایه‌ های انقلاب هنوز استحکام لازم را پیدا نکرده است، طرح کردن شعار "مشروطۀ مشروعه" به منزلۀ هماهنگی با روسیه تزاری و محمدعلی‌شاه ضدمشروطه به شمار می‌رود».
 نویسنده در ادامۀ مقاله، بمباران مجلس را ناشی از تفرقه ‌یی می‌داند که شیخ‌ فضل ‌الله دامن زده است و همان تفرقه را زمینه‌ ساز کودتای سیاه رضاشاه می‌ بیند و می‌ نویسد: در اثر «تفرقه و تشتّت» بین علما «که پرچمدار انقلاب مشروطه بودند… مجلس دورۀ اول، که هدفی جز مبارزه با استبداد و [برقراری] حاکمیت ملت نداشت، به‌ توپ بسته شد و دوره‌ یی پرآشوب و استبداد و ظلم و… معروف به "استبداد صغیر" پدید آمد و به دنبال آن، بعد از طی مراحل و تغییر و تحولات خسارتباری منجر به حاکمیت "استبداد رضاخانی"و "نفوذ استعماری انگلستان" در ایران گشت».


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر