لينك به منبع:
ارژنگ داوودی
زندانی سیاسی
زندان زابل.
زندانی سیاسی ارژنگ داوودی
ارژنگ
داوودی زندانی سیاسی تبعید شده به زندان زابل، طی نامهیی به ولیفقیه
ارتجاع، ضمن اعتراض به رفتار مأموران سرکوبگر رژیم در جریان انتقالش به
زندان زابل، خامنهای را ظالم زمان خوانده است. وی از جمله در این نامه
آورده است:
«روز پنجشنبه، یکم مهر ماه هزار و سیصد و نود پنج ساعت ده صبح پس از بازرسی وسایل ضروری همراه به اتفاق دو مأمور بدرقه به نامهای خزایی و مجتبیحسینی به مقصد زندان زابل از زندان رجایی شهر که خارج شدیم چون حاضر به پرداخت باج؟! تحت عنوان هزینه انتقال اجباری خود به شهرستان زابل بهمنظور تحمل پنج سال حبس در تبعید نشدم، به جای حرکت به سوی مقصد مرا به یکی از مراکز فرماندهی نیروی انتظامی کرج موسوم به قرارگاه استاندارد واقع در میدان سپاه بردند.
در آنجا لاشخواران شعبه اعزام در همدستی با یکدیگر دندان طمع بر اخاذی از من تیزتر کردند و چون حاضر به باج دهی نشدم، بهطور علنی به غارت و دستبرد به وسایل من پرداختند».
این زندانی سیاسی در قسمت دیگری از نامهاش آورده است: «ای ظالم زمان، خود شما دوران شاه را تجربه کرده و ظاهراً مدتی را در استان محروم سیستان و بلوچستان در حالت تبعید بهسر بردهای، هر چند که از فرهنگ دوران شاهنشاهی، کشیدهای نوش جان بیمقدار کردید ولی خوب میدانید که در رژیم فاسد شاه، سرهنگها آنقدر شان و منزلت برای خود قائل بودند که به بضاعت زندانیان چشم طمع نورزند. اما در دوران حاضر که مقدرات مردم در دستان بیکفایت باندی پانصد نفره به سرکردگی گدایی چون تو افتاده، فرمانده قرارگاه انتظامی مذکور با نام و عنوان پوشالی سرهنگ پاسدار شکیبا، چنان حقارتی از خود بروز داد و برای زورگیری و رشوه خواری از من چندان به دنائت و دریوزگی افتاد که ژاندارمهای زمان شاه را هم به رقت و ترحم وامیداشت.»
ارژنگ داوودی در پایان نامهاش اینطور نوشته است «گفتهاند که زمستان بهسر میرود و روسیاهی به ذغال میماند.
بدان که این بار هم مثل دفعات قبل در زندانهای اوین، رجایی شهرو بندرعباس، چند هفته را به سختی خواهم گذراند.
اما دیر یا زود دوباره لباس، دارو و سایر بضاعت غارت شده خود را به کوری چشم ظالمی چون تو مجددا تأمین خواهم کرد ولی داغ ننگ این رفتارهای گدا مآبانه و کفتار صفتانه که سر منشأ آن شخص شما هستید در تاریخ مبارزات و ضد مبارزات سیاسی در ایران باقی خواهد ماند.»
«روز پنجشنبه، یکم مهر ماه هزار و سیصد و نود پنج ساعت ده صبح پس از بازرسی وسایل ضروری همراه به اتفاق دو مأمور بدرقه به نامهای خزایی و مجتبیحسینی به مقصد زندان زابل از زندان رجایی شهر که خارج شدیم چون حاضر به پرداخت باج؟! تحت عنوان هزینه انتقال اجباری خود به شهرستان زابل بهمنظور تحمل پنج سال حبس در تبعید نشدم، به جای حرکت به سوی مقصد مرا به یکی از مراکز فرماندهی نیروی انتظامی کرج موسوم به قرارگاه استاندارد واقع در میدان سپاه بردند.
در آنجا لاشخواران شعبه اعزام در همدستی با یکدیگر دندان طمع بر اخاذی از من تیزتر کردند و چون حاضر به باج دهی نشدم، بهطور علنی به غارت و دستبرد به وسایل من پرداختند».
این زندانی سیاسی در قسمت دیگری از نامهاش آورده است: «ای ظالم زمان، خود شما دوران شاه را تجربه کرده و ظاهراً مدتی را در استان محروم سیستان و بلوچستان در حالت تبعید بهسر بردهای، هر چند که از فرهنگ دوران شاهنشاهی، کشیدهای نوش جان بیمقدار کردید ولی خوب میدانید که در رژیم فاسد شاه، سرهنگها آنقدر شان و منزلت برای خود قائل بودند که به بضاعت زندانیان چشم طمع نورزند. اما در دوران حاضر که مقدرات مردم در دستان بیکفایت باندی پانصد نفره به سرکردگی گدایی چون تو افتاده، فرمانده قرارگاه انتظامی مذکور با نام و عنوان پوشالی سرهنگ پاسدار شکیبا، چنان حقارتی از خود بروز داد و برای زورگیری و رشوه خواری از من چندان به دنائت و دریوزگی افتاد که ژاندارمهای زمان شاه را هم به رقت و ترحم وامیداشت.»
ارژنگ داوودی در پایان نامهاش اینطور نوشته است «گفتهاند که زمستان بهسر میرود و روسیاهی به ذغال میماند.
بدان که این بار هم مثل دفعات قبل در زندانهای اوین، رجایی شهرو بندرعباس، چند هفته را به سختی خواهم گذراند.
اما دیر یا زود دوباره لباس، دارو و سایر بضاعت غارت شده خود را به کوری چشم ظالمی چون تو مجددا تأمین خواهم کرد ولی داغ ننگ این رفتارهای گدا مآبانه و کفتار صفتانه که سر منشأ آن شخص شما هستید در تاریخ مبارزات و ضد مبارزات سیاسی در ایران باقی خواهد ماند.»
ارژنگ داوودی
زندانی سیاسی
زندان زابل.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر