جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ شهریور ۲۷, شنبه

داستان یک وزارتی تحت تاثیر واژه وحشت‌آورِ «سرنگونی!»

لينك به منبع:

برادر مجاهد میثم ناهید
نامه سرگشاده به «انجمن نویسندگان جنایی‌نویس انگلیس»:
با سلام.
چندی پیش انجمن شما با شرکت ۶۰۰ نویسنده، داستان «مرگ راجر آکروید»، نوشته خانم «آگاتا کریستی» را، به عنوان بهترین داستانِ جنایی تاریخ معرفی کرد. نویسنده‌ای که لقب «ملکه جنایت» را دارد. ضمن احترام به انجمن شما و رای آن ۶۰۰ نویسنده، اعتراضی داشتم که خواستم به عرض برسانم:
احتمالا شما در بررسی داستانهای مختلف جنایی، داستانی را از قلم انداخته‌اید! به عنوان کسی که دستی در قلم دارم، شک ندارم اگر داستانی را که روز ۱۳شهریور۹۵- ۳سپتامبر۲۰۱۶ در سایت موسوم به «ایران اینترلینک» چاپ شد را خوانده بودید، آن را به عنوان تخیلیترین داستان تاریخ جنایی، بر می‌گزیدید! منظورم داستان نقشه فرار زندانیان در سال۶۷ از زندانهای نظام ولایت است. باز هم شک ندارم با خواندن این داستان جناییِ هیجان‌انگیز، لقب «ملکه جنایت» را از خانم آگاتا گریستی گرفته، آنرا به مقام عظما می‌دادید. اما پیش از بازگو کردن خود داستان، باید تاکید کنم این داستان شگفتِ جنایی، در بستری از رخدادهای واقعی نگاشته شده که باز هم آنرا بیشتر شایسته بهترین داستان جنایی تاریخ می‌کند. چرا که مگر یکی از شاخص‌های گزینش «بهترین‌ها»، زمینه موضوع داستان نیست؟ خب، لطفا شما بستری که این داستان بر پایه آن نگاشته شده، یعنی موضوع «مجاهدین» را بنگرید که تا کجا در سراپای نظام بازتاب داشته و دارد (تنها چند نمونه):
«این روزها…تلاش‌هایی در جهت تطهیر مجاهدین انجام می شود». (بوشهری- نمایش‌جمعه قم-۱۳شهریور۹۵)
«تطهیر مجاهدین از سوی عده‌ای فریب خورده در داخل کشور!» (نمایش‌جمعه خلخال-۱۳شهریور۹۵)
«حتی بیت منتظری نیز فکر نمی‌کردند که انتشار یک فایل صوتی، این‌گونه پس لرزه‌هایی داشته باشد». (سایت پاسدار رضایی-۹شهریور۹۵)
«موضوع اعدام‌های سال ۶۷ بسیار حساس است» (سایت حکومتی انتخاب خبر-۹شهریور۹۵)
«نه سکوت در مورد اعدام‌ها و نه به راه انداختن سروصدا پیرامون… مجاهدین، نه باعث فراموش‌شدن اعدام‌ها می‌شود و نه آن‌ها را می‌توان به‌عنوان دفاع از نظام و انقلاب توجیه نمود». (نامه سرگشاده زیباکلام به رفسنجانی-۸شهریور۹۵)
«روی سخن با کسانی است که در داخل به دنبال تطهیر کردن مجاهدین هستند… [باید] به نیات پشت‌پرده صحنه‌گردانان پروژه تطهیر مجاهدین پی برد» (سَرپاسدار صادق کوشکی-۲۸مرداد۹۵)
البته اینها تنها چند نمونه بود. چرا که سوژه اصلی داستان، اهداف خطرناکی را دنبال می‌کند. یعنی «به خطر انداختن امنیت» نظام، که مجاهدین برای آن واژه وحشت‌آورِ «سرنگونی!» را بکار می‌برند. به ویژه اینکه «در عرصه داخلی هم متاسفانه مجاهدین بی‌کار ننشسته‌اند و… از نفوذ در دستگاههای مختلف [نظام] غافل نبوده‌اند» و چنان چه «مقام معظم رهبری» وحشتزده گفت: «[نظام] در زمینه تحرکات مرموز مجاهدین، غفلت کرده است». (هاشمی‌نژاد- ۲۸مرداد۹۵)
البته، هرچه از این داستان واقعی و سوژه خطرآ‌فرینش بگویم، کم گفته‌ام. چرا که این سوژه، یعنی مجاهدین «هدفشان تضعیف روحیه جوانان ایران است» و جوانان نباید «فریب [مجاهدین] را بخورند» و باید «از [آنان] دوری کنند»؛ آخر مجاهدین همواره «در بین مردم شبهه‌ فراکنی» کرده و می‌خواهند با این کار «وجود نظام را متزلزل کنند!». (آخوند مظفری-۹شهریور۹۵) به ویژه در شرایطی که باید «در سالهای ۹۶-۹۸ منتظر اتفاقات مهمی در زمینه نفوذ» مجاهدین باشیم؛ همان «سازمان مجاهدین خلق» که ۳۵ سال است در برابر نظام ولایت «اسلحه برداشت و اعلام جنگ کرد». (پاسدار ده‌نمکی-۹شهریور۹۵) حال در چنین شرایطی، یکباره یک نوار صوتی هم افشا شده که دست بالاترین مقامات نظام را در قتل‌عامی در ۲۸سال پیش رو می‌کند. سندی که همین مجاهدین خطرناک که سوژه اصلی داستان جنایی هستند، دنیا را بسیج کرده‌اند، آنهم با این«هدف… [که] قداست… امام را» تخریب کرده و او را «شخصیتی خون‌ریز معرفی نمایند که در یک روز، فرمان اعدام» هزاران «زندانی را صادر کرده است»؛ البته هدف اصلی آنها جدی‌تر است، چرا که «پروژه تطهیر… مجاهدین، به خطر انداختنِ امنیتِ» نظام ولایت و «فراهم نمودن مقدمات حمله آنان به کیان نظام» است! (سَرپاسدار صادق کوشکی-۲۸مرداد۹۵)
در چنین شرایطی، قلم‌زن رسوای وزارت اطلاعات، داستان خود را درباره «علت رو آوردن نظام رئوف ولایت، به قتل‌عام ۶۷» می‌نگارد. داستانی که به جای انتشار آن،  ۲۸ سال در نهانخانه سیاه وزارت محفوظ مانده بود و به طور اتفاقی با افشای همان سند صوتی، همزمان گشت.
اما داستان:
«(مجاهدین) در درجه اول، خود باید (به خاطر اعدامهای ۶۷) محاکمه شوند… (چرا؟) قبل از عملیات فروغ جاویدان، برنامه رهبری مجاهدین اعلام توابیت… بود تا بدینوسیله در نهادهای مربوط به زندان نفوذ کنند…  این مسئله… با بدست گرفتن فروشگاه مرکزی زندان بود… مسئولین زندان متوجه شدند کمپوت‌های آورده شده به این فروشگاه، توسط مجاهدین خریداری و بجای مصرف، انبار می‌شوند. با بررسی کمپوت‌ها معلوم می‌گردد داخل آنها مواد منفجره جاسازی شده است! روشن شد که بدنبال انفجار زندان، قرار بوده زندانیان مجاهد… هر پاسداری… را کشته و با ضبط سلاح مامورین، شورش عمومی در داخل شهر برپا سازند… (همچنین) توسط این عوامل نفوذی… یک رادیوی قوی وارد زندان شده… بود. این رادیو بر روی موج صدای مجاهد تنظیم و… توسط سیم‌هایی ظریف به زیر بالشت گروهی از معتمدین مجاهدین وصل بود!  این کارها… کمک بزرگی می‌توانست به اعدام‌های سال ۶۷ کند…(پس) هیچ انسان شرافتمندی حق ندارد همه گناهان را برگردن… جمهوری اسلامی بگذارد!» (سایت وزارت‌اطلاعات، موسوم به اینترلینک-۱۳شهریور۹۵)
شک ندارم شما هم به شدت تحت‌تاثیر این قلم زن ولایت، قرار گرفتید! تحت تاثیر این میزان دریده خویی و وقاحت و بیشرمی که چطور یک نفر میتواند همه آنرا به صورت یکجا با هم داشته باشد!! این هم هنری است که فقط در نظام ولایت و عمله و عکره اش پیدا میشود.

با احترام – میثم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر