زندانی سیاسی حسن صادقی در زندان گوهردشت
شورای حقوقبشر سازمان ملل
اینجانب حسن صادقی که اکنون زندانی سیاسی زندان گوهردشت هستم. در سالهای شصت تا شصت و شش در زندان اوین
زندانی سیاسی بودم، در سال شصت هنگام بازجویی زیر فشار کتک و ضربات کابل
به سرو کف پایم؛ چشم راستم دچار بیماری آب مروارید (کاترکت) شد. در آن زمان
کسی به فریاد من نمیرسید تا اینکه در سال شصت و شش از زندان اوین آزاد
شدم و خود برای معالجه چشم اقدام کردم، اما دیگر دیر شده بود. با اینحال
در بیمارستان رویال تهران (سید خندان) عمل کردم، توسط دکتر جهرمی.
از این قضایا گذشت تا در سال شصت و یک دوباره گرفتار وزارت اطلاعات شدم و در بند دویست و چهل انفرادی در بازجوییها توسط بازجویان وزارت چندین بار از ناحیه سر مورد ضرب و شتم قرار گرفتم، تا اینکه یکبار بیهوش شدم و بعد از اینکه بهوش آمدم متوجه شدم که چشم راستم پنجاه درصد دید خود را از دست داده است.
زمانی که با قرار وثیقه از زندان بیرون رفتم و به بیمارستان لبافینژاد که متخصص چشم پزشکی است مراجعه کردم دکترها گفتند چشمت آب سیاه (گلوکوما) آورده و باید تحت نظر متخصص باشد. اکنون در زندان گوهردشت هستم و ناحق به پانزده سال محکوم شدهام. چندین بار درخواست پزشک کردهام اما نماینده دادستان رژیم (حاجی لو) مجوز پزشک یا اعزام به بیمارستان نمیدهد. در حالی که چشم راست من بینایی خود را دارد از دست میدهد. اینها را نوشتم تا تنها یک نمونه از محرومیت از اولیهترین حقوق (درمان) در زندانهای ایران را گواهی کرده باشم. چون ساختار فاسد این سیستم اصلاح پذیر نیست. و حتی اگر به فرض محال قانوناً هم با اعزام من به بیمارستان موافقت شود، رئیس زندان خودسرانه میتواند جلوی آن را بگیرد. چون از مأموران شنیدم که چنین است.
از این قضایا گذشت تا در سال شصت و یک دوباره گرفتار وزارت اطلاعات شدم و در بند دویست و چهل انفرادی در بازجوییها توسط بازجویان وزارت چندین بار از ناحیه سر مورد ضرب و شتم قرار گرفتم، تا اینکه یکبار بیهوش شدم و بعد از اینکه بهوش آمدم متوجه شدم که چشم راستم پنجاه درصد دید خود را از دست داده است.
زمانی که با قرار وثیقه از زندان بیرون رفتم و به بیمارستان لبافینژاد که متخصص چشم پزشکی است مراجعه کردم دکترها گفتند چشمت آب سیاه (گلوکوما) آورده و باید تحت نظر متخصص باشد. اکنون در زندان گوهردشت هستم و ناحق به پانزده سال محکوم شدهام. چندین بار درخواست پزشک کردهام اما نماینده دادستان رژیم (حاجی لو) مجوز پزشک یا اعزام به بیمارستان نمیدهد. در حالی که چشم راست من بینایی خود را دارد از دست میدهد. اینها را نوشتم تا تنها یک نمونه از محرومیت از اولیهترین حقوق (درمان) در زندانهای ایران را گواهی کرده باشم. چون ساختار فاسد این سیستم اصلاح پذیر نیست. و حتی اگر به فرض محال قانوناً هم با اعزام من به بیمارستان موافقت شود، رئیس زندان خودسرانه میتواند جلوی آن را بگیرد. چون از مأموران شنیدم که چنین است.
حسن صادقی زندانی سیاسی
زندان گوهر دشت
رو نوشت: پزشکان بدون مرز.
زندان گوهر دشت
رو نوشت: پزشکان بدون مرز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر