سیامک نادری تخم دو زرده جدید وزارت اطلاعات است.کمکی فرق
دارد با بقیه. یاد گرفته که ” دراماتیک” با چاشنی “رمانتیک” بنویسد.بد هم
نیست البته. خوب جدید است . نو آوری است. مثل این مداح های جدید این دوره .
شعر هایده را میخوانند و البته لحنش تعزیه ای است. مگر چه عیبی دارد
.اینطوری هممیشود نوشت و خواند . مهم جمع کردن پا منبری است. اگر خیلی هم
“پاچه ورمالیدگی اش” تابلو باشد اشکالی ندارد همین که یک کم “سوز” داشته
باشد مسئله حل است .
گفتم” پاچه ورمالیدگی ” چون واقعا مصداق عینی دارد.
آقای دوزرده در ابتدا روضه اش را با شرح کشافی از کابل های تک رشته ای و دو رشته ای و سه رشته ای پاسداران و اطلاعاتی های دهه ۶۰ ، و شکنجه هایی که بر او وارد کرده اند ،آغاز کرده و سپس با گریزی بی محل به شکنجه های ” زنانی که سمبل های وفاداری وعشق بودند،ودربرابرشکنجه، بازجوها وشکنجه گران را درهم شکستند. … زنان ومردانی ازآن دست که شکنجه وصد رجاله وشکنجه گررابزانودرآوردند” یکدفعه طلبکار شده که “من چه بگویم ”
انگار که آنهمه جانهای شیفته ای که بدست قاتلان و جانیان آن سالها و سالهای بعد و همین سال و ماه وروز و لحظه کنونی مجاهدین و مبارزین، در زیر شکنجه و شلاق و بر سر دار تکه تکه و مثله در خاک شدند، هیچ خونخواه همچنان پای در راه دیگری ندارند که یک بریده از مقاومت دیروز ، و وامانده آلوده به پاسدار وشکنجه گر امروز ، خونخواه آنها باشد!
ولی اشتباه نشود . دو زرده حواسش خوب جمع است اینها را نوشته تا یکدفعه چند سطر دورتر ، بزند به صحرای کربلای مهوش سپهری و مدعی شود که او گفته است که” ماهم زندان داریم …خوبش راهم داریم، هرکسی حرف بزند می اندازیمش هلفدونی…. ما هم سلول انفرادی داریم! ما هم شکنجه داریم! ما هم زیرشکنجه می کشیم ماهم مثل سال ۶۸ به بعد آنچنان که رژیم خمینی می کرد زندانیان راسربه نیست می کنیم!…کسی که می خواهد ازمجاهدین جدا شود ابتدا دوسال می رود زندان وسپس تحویل صدام می دهیم و۸ سال هم بدلیل ورود غیرقانونی به عراق…می روید زندان ابوغریب، واگرزنده ماندید، دولت عراق شما رابا اسیران یا زندانیان عراقی معاوضه می کند”.
پاچه ور مالیده که میگویم یعنی این. یعنی اینکه خون وشکنج آن بیشمار زنان که وصفش رفت را یکدفعه بر گردن مهوش سپهری ، ومهوش سپهری های جان بدر برده از آن سالهای سیاه( والبته همچنان مجاهد مقاوم پای در راه ) بیندازی ، تا ثابت کنی که اگر تو بریده ای و خیانت کرده ای گناه آن هاست.
البته امروز بجز نقل قول دروغین چیزی در چنته ندارد . نمی تواند مانند مزدوران پیشین بعنوان ” سند” نام جدیدی از این ” شکنجه شدگان و سربه نیست شدگان خیالی در زندان های واهی ” تولید کند ،چون میداند که عراق ۱۷ سال است که دست آخوندهاست و صدام ۱۱ سال است که مرده است.
ولی باید گفت که پاچه ورمالیده تر از این” دو زرده” آن اسماعیل رمال و شرکای پلیدش بی عاطفه بی اقبال و تواب کهنه کار ، است که کارشان رله کردن استفراغات ذهنی این خائن در هم شکسته است.
خوب که بنگری ، میبینی که آن کابل های سه رشته ای ، ” امروز در قلم این شکنجه گران و پاسداران جهل و تباهی رژیم بر پیکر خونبار و البته سرفراز این مقاومت فرود میایند و صد البته که باز ماندگان و جان بدر بردگان همان نسل ، همچنان بر تخت های آ هنی دندان میسایند و راه پر رنج یاران شهید را ادامه میدهند.
این سقوط ، ادامه طبیعی حیات ذلیلانه و خفت بار کسانی است که به مردم و سرزمینشان خیانت کرده وهیزم کش غول بیابان شده اند واز نظر من قانونمند ترین مجازات نیز، برای آنهاست. جهنم درونتان سزاوارتان باد ای قلم بدستان شلاق کش
گفتم” پاچه ورمالیدگی ” چون واقعا مصداق عینی دارد.
آقای دوزرده در ابتدا روضه اش را با شرح کشافی از کابل های تک رشته ای و دو رشته ای و سه رشته ای پاسداران و اطلاعاتی های دهه ۶۰ ، و شکنجه هایی که بر او وارد کرده اند ،آغاز کرده و سپس با گریزی بی محل به شکنجه های ” زنانی که سمبل های وفاداری وعشق بودند،ودربرابرشکنجه، بازجوها وشکنجه گران را درهم شکستند. … زنان ومردانی ازآن دست که شکنجه وصد رجاله وشکنجه گررابزانودرآوردند” یکدفعه طلبکار شده که “من چه بگویم ”
انگار که آنهمه جانهای شیفته ای که بدست قاتلان و جانیان آن سالها و سالهای بعد و همین سال و ماه وروز و لحظه کنونی مجاهدین و مبارزین، در زیر شکنجه و شلاق و بر سر دار تکه تکه و مثله در خاک شدند، هیچ خونخواه همچنان پای در راه دیگری ندارند که یک بریده از مقاومت دیروز ، و وامانده آلوده به پاسدار وشکنجه گر امروز ، خونخواه آنها باشد!
ولی اشتباه نشود . دو زرده حواسش خوب جمع است اینها را نوشته تا یکدفعه چند سطر دورتر ، بزند به صحرای کربلای مهوش سپهری و مدعی شود که او گفته است که” ماهم زندان داریم …خوبش راهم داریم، هرکسی حرف بزند می اندازیمش هلفدونی…. ما هم سلول انفرادی داریم! ما هم شکنجه داریم! ما هم زیرشکنجه می کشیم ماهم مثل سال ۶۸ به بعد آنچنان که رژیم خمینی می کرد زندانیان راسربه نیست می کنیم!…کسی که می خواهد ازمجاهدین جدا شود ابتدا دوسال می رود زندان وسپس تحویل صدام می دهیم و۸ سال هم بدلیل ورود غیرقانونی به عراق…می روید زندان ابوغریب، واگرزنده ماندید، دولت عراق شما رابا اسیران یا زندانیان عراقی معاوضه می کند”.
پاچه ور مالیده که میگویم یعنی این. یعنی اینکه خون وشکنج آن بیشمار زنان که وصفش رفت را یکدفعه بر گردن مهوش سپهری ، ومهوش سپهری های جان بدر برده از آن سالهای سیاه( والبته همچنان مجاهد مقاوم پای در راه ) بیندازی ، تا ثابت کنی که اگر تو بریده ای و خیانت کرده ای گناه آن هاست.
البته امروز بجز نقل قول دروغین چیزی در چنته ندارد . نمی تواند مانند مزدوران پیشین بعنوان ” سند” نام جدیدی از این ” شکنجه شدگان و سربه نیست شدگان خیالی در زندان های واهی ” تولید کند ،چون میداند که عراق ۱۷ سال است که دست آخوندهاست و صدام ۱۱ سال است که مرده است.
ولی باید گفت که پاچه ورمالیده تر از این” دو زرده” آن اسماعیل رمال و شرکای پلیدش بی عاطفه بی اقبال و تواب کهنه کار ، است که کارشان رله کردن استفراغات ذهنی این خائن در هم شکسته است.
خوب که بنگری ، میبینی که آن کابل های سه رشته ای ، ” امروز در قلم این شکنجه گران و پاسداران جهل و تباهی رژیم بر پیکر خونبار و البته سرفراز این مقاومت فرود میایند و صد البته که باز ماندگان و جان بدر بردگان همان نسل ، همچنان بر تخت های آ هنی دندان میسایند و راه پر رنج یاران شهید را ادامه میدهند.
این سقوط ، ادامه طبیعی حیات ذلیلانه و خفت بار کسانی است که به مردم و سرزمینشان خیانت کرده وهیزم کش غول بیابان شده اند واز نظر من قانونمند ترین مجازات نیز، برای آنهاست. جهنم درونتان سزاوارتان باد ای قلم بدستان شلاق کش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر