جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ تیر ۱, جمعه

بشتاب، کسی بر در می‌کوبد!

لينك به منبع:

  • 1397/04/01
گردهمایی بزدگ ایرانیان
گردهمایی بزدگ ایرانیان
از همان روزهای اول بعد از انقلاب ضدسلطنتی که خمینی هنوز در «ماه» بود اما از قعر چاه قرون وسطی، تنوره صدایش علیه زنان ایران بلند شده بود که «یا روسری یا توسری»، از آن روزهایی که در تنور جنگ ضدمیهنی می‌دمید و می‌گفت «جنگ چیز خوبی است»، از آن روزهایی که جوانانی که عمرشان کمتر از بیست و یا ۱۵بهار بود، و در برابرش ایستاده و نه گفتند و با نثار خون پاک خود چهره ملکوکش را از ماه به چاه کشیدند، و تا آن روزهایی که خمینی دجال پرده ریایی آزادی‌خواهی برانداخت و نعره کشید که «بشکنید این قلمها را» و افسوس می‌خورد که چرا «از همان روزهای اول انقلاب سران اینها را به جوخه‌های اعدام» نسپرده است، تا آن‌ روزی که در وحشت از همان «جوانان ساده فریب‌خورده» در قامت ارتش آزادیبخش ملی ایران، زهر آتش‌بس را سرکشید، پیدا بود که دشمن، دجال و بسیار غدار و پرکینه است.
ناخدای استبداد در کرسی «سلطنت مطلقه فقیه» هر آنچه در چنته داشت برای سرکوب «خدای آزادی» به صحنه آورده بود. و هر چه را هم که نداشت و لازم داشت از «امدادهای غیبی» می‌خواست برایش فراهم کنند. و عجبا که پس از او هم جانشینش که ابتدا «ولی‌امر مسلمین خارج کشور» بود، وقتی چشمک مماشات‌چیان عالم را دریافت کرد، پشت‌گرم شد و بر یابوی «ولی‌امر مسلمین جهان» سوار شد و کشورهای منطقه را عرصه تاخت و تاز برای تحقق رویاهای خلیفه مسلمین شدن ساخت.
از آنچه خمینی کرد و جانشینش ادامه داد، روشن‌تر شد که چاه ویل باطل بسیار عمیق است. به عمق ارتجاع مذهبی قرون‌وسطایی و به پهنای عرصه مماشات که از ینگه‌دنیا تا شرق دور حاضرند حاصل رنج ملتی را به ثمن بخس به یغما برند تا بر حضور هیولای خون‌آشام ولایت چشم فروبندند.
اما از همان روز دستهایی بود که بر حلقه وجدانهای بیدار ایران و ایرانی و جهانیان کوبید، کوبید و کوبید تا صدای مردم ایران را، تا صدای سرکوب‌شدگان را و تا صدای مردم محروم منطقه را نمایندگی کند و بگوید حقیقت ایرانی این نیست. حقیقت ایرانی جنگ و ویرانی و توسعه‌طلبی و صدور ارتجاع و بنیادگرایی نیست. حقیقت ایرانی انحصارطلبی تحت پوش مذهب نیست.
مشتی که حلقه بر در وجدانهای بیدار می‌کوبید، از سوی دیگر بر فرق ارتجاع غدار فرود می‌آمد. ماشین جنگی‌اش را در هم شکست، شرنگ تلخ آتش‌بس را به کامش ریخت و مجبور شد از توسعه‌طلبی‌اش تحت عنوان «جنگ جنگ تا رفع فنته از عالم» عقب بنشیند. اما دشمن غدار بیکار نبود، تا توانست از آستین استکبار بمب و بلا و لیست و موشک و محاصره بر سر نسل انقلاب بارید. در این رزم نسل انقلاب بود و خلقی محروم در مقابل ارتجاع و جبهه جهانی مماشات.
اما همان‌طور که معلم این نسل آموخته بود چون نسل انقلاب در اشرف ایستاد، جهان نیز برخاست. شاخ مماشات و پرده توطئه‌ها علیه این نسل حلقه به حلقه شروع به شکستن کرد. برخاستن و رزمی که هنوز ادامه دارد و از قضا هر چه به دور پایانی خود نزدیک می‌شود نفس‌گیرتر، حساس‌تر و تعیین‌کننده‌تر می‌گردد.
الآن همان دست بر حلقه من و تو می‌کوبد که بپاخیز و برای حمایت از هزار اشرف و ارتش آزادی و کانونهای شورشی در دل میهن اسیر به کهکشان قیام در ویلپنت بشتاب.
آن که بر در من، بر در تو حلقه می‌کوبد، همان وجدان بیدار و همان جان شیفته‌یی است که نزدیک به ۴دهه ما را و نسل ما را و تاریخ ما را و حیثیت و شرف ما را از بسا کوره‌راهها عبور داده و از گزند ارتجاع و استعمار در امان نگه‌داشته است. او منادی شرف ایرانی است.
آری به فراخوانش برای کهکشان قیام در ۹تیر، آری به شرافت انسانی و ایرانی است و پاسخ به فریاد و خروش مردم محروم و بپاخاسته میهنمان. پس باید شتافت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر