وقتى در خرداد ١٣٦٧ نیروهاى ارتش آزادیبخش ملى ایران شهر مرزى مهران را آزاد کردند و لشکر زرهى قزوین را از دور خارج کردند، کمتر کسى تصور میکرد که کمى بیشتر از یک ماه بعد، رژیم در هراس از سرنگونى جام زهر آتش‌بس را سر بکشد.
رزمندگان قهرمان ارتش آزادیبخش ملى ایران شعارى را سر میدادند بدین مضمون که "امروز مهران، فردا تهران". الان با نگاه در آیینه زمان میشود فهمید که درک رژیم از این عملیات اگر بیشتر از خود مجاهدین نبود اما کمتر هم نبود، رژیم و در رأس آن خمینى فهمید که بایستى در تنور جنگ هشت ساله را گل بگیرد و با معامله کردن "آبروى" ناداشته ى خود، ازمهلکه یک عملیات بزرگ و برنامه ریزى شده، که هدفى جز سرنگونى رژیم در تهران نداشت، فرار کند. عملیات کبیر فروغ جاویدان البته که در کآکل تاریخ مبارزات مجاهدین میدرخشد، اما همانطور که آقاى منوچهر هزارخانى در مقاله ى نوشت، فروغ بیشتر از هر چیز یک عملیات سیاسى بود.
پارامترهاى بسیارى از آن زمان تغییر کرده است، در طرف رژیم خمینى مرده و پوسیده، منتظرى از رژیم حذف شد و با آبروى ناشى از اعتراض جنایت ضد بشرى قتل عام زندانیان سیاسى فاتحه و دعاى خیر ملتى را براى خود کسب کرد، رفسنجانى نَفَر دوم رژیم هم با جناح خودش غرق شد و از بین رفت، هیبت خامنه اى در قیام ٨٨ درهم شکست، پروژه ى اتمى رژیم افشاء شد و به برجام نافرجام رسید، سیاست مهلک مماشات بعد از وارد کردن سنگین ترین ضربات به مردم و مقاومت و مجاهدین ایران، از نفس افتاده است، رژیم البته به ضرب سرکوب و زیر سایه مماشات میلیاردها دلار به جیب زد و حکومت نامیمون خود را بیش از سى سال ادامه داد، و بر کشور ما صدمات بعضا غیر قابل جبران هم زده است، در آن طرف هم ارتش آزادیبخش که توان سرنگونى رژیم را در شرایط بسیار دشوار منطقه، کسب کرده بود، در وانفساى غیر قابل تصور اشغال عراق توسط امریکا که بیشتر یادآور دوران قرن هیجدهم و جنگ هاى استعمارى ان عهد بود، خلع سلاح شد و عمده توان آتش خود را از دست داد، واز مرز مستقیم کشور هم دور شد، اما مهم تر از هر چیزى و در سطح یک معجزه، هجرت بزرگ مجاهدین به اروپا، به طور عمده آلبانى، با حفظ تشکیلات سازمان اصلى مقاومت بود.
اما با توجه به همه ى این تغییرات چگونه میشود مهران و کازرون را با هم مقایسه کرد؟
در مهران واحدهاى سازمانى یک ارتش با اهداف از پیش تعیین شده و در زمانبندى خاص یک عملیات نظامى موفق انجام دادند اما در کازرون قیام مردم در اعتراض به یک موضوع تقسیم شهرستان بود و چند روز هم به طول کشید و هنوز هم معلوم نیست رژیم تا کجا به خواست مردم تن داده باشد!
اما نکته این است که در هر دو مورد، شکنندگى خطوط رژیم چه به لحاظ نظامى و چه از منظر اجتماعى آشکارشده است. اگرچه قیام دى ماه صحنه را کاملا تغییر داده ولى قیام کارزون نشان داد که توده ها در موضع تهاجمى و رژیم کاملا در موضع تدافعى قرار دارد. شرایط بیرونى هم شباهتهاى با دوران آخر جنگ ایران و عراق دارد. در ان دوران هم کشورهاى منطقه و امریکا روى رژیم فشار محدودى وارد کردند تا رژیم جنگ را خاتمه دهد، اما الان به نظر میرسد (حالا صبر بیاد کرد تا در صحنه ى عمل خودش را نشان بدهد) که دولت جدید امریکا قصد کنار آمدن با رژیم به هر قیمت را کنار گذاشته و خواستار تغییر رفتار رژیم بر اساس موارد مشخص و ملموس و تعریف شده اى هست.
ترکیب فشار از بیرون و قیام از درون، بحرانى نیست که به سادگى براى رژیم قابل حل باشد، خامنه اى با مطرح کردن شش محور درخواست از اروپا به طور جدى پایان مذاکرات را اعلام کرد و بنظر میرسد رژیم خواستار نزدیکى بیشتر به کشورهاى مثل چین و هند است تا مفر حیاتى از بلاى تحریمها ى در راه براى خود تهیه کند.
اما عنصر تعیین کننده، عنصر داخلى، عنصر سازمان یافته و برانداز، منتظر مذاکرات حسن روحانى با نخست وزیر هند و نپال و... نخواهد ماند. حرکات اعتراضى مردم بسیار با جدیت و گستردگى خود را نمایان کرده است، اعتصاب گسترده ى رانندگان کامیون بیانگر تایید شدن موضع تهاجمى مردم در مقابل با رژیم است.
البته حکومت هنوز ظرفیت سرکوب دارد ولى ایا میشود مطمئن بود که در ظرف یکماه و یا چند ماه آینده رژیم موفق به جمع کردن بساط قیام ها و اعتراضات میشود؟ آیا این هم محتمل است که رژیم چنان نرمش قهرمانانه ى از خودش نشان بدهد که گردن ولى فقیه را خرد بکند؟ و آیا متصور هست که رژیم به مقابله با امریکا بپردازد؟
هر سه تابلو را میشود متصور کرد ولى وجه مشترک انها در این نقطه هست که اوضاع فعلى به مراتب غیر قابل تحمل براى هم مردم و هم آخوندهاست.
در پیام شماره هشت آقاى مسعود رجوى به نقش مستقل مقاومت و وظائف هواداران مقاومت و آزادیخواهان ایران بسیار روشن پرداخته و توضیح داده اند.
محور مقاومت در حدود یک ماه از امروز به عملیات بزرگ کهکشان اقدام خواهد کرد.
به راحتى میتوان صداى خرد شدن بند بند دستگاه شیطان سازى رژیم را در فرداى این مراسم احساس کرد، به سادگى میشود فهمید که نبردى که زمانى با آتش توپخانه و مسلسل در کوه و بیابان انجام میشد، الان در وجه اجتماعى، در مدار بسیار گسترده تر و نوینى الان در صحنه ى سیاسى در حال گسترش هست.
جنس مشترک مهران و کازرون در این منظر شاید ملموس تر شود.