لينك به منبع:
خامنهای ولی فقیه ارتجاع
چنته نظام چنان خالی شده که صدای کفگیر از همه جای دیگ نظام بلند شده است.
از خود «مقام عظمای ولایت» بگیرید که او را تشبیه کردهاند به «خود باور افراطی» که «خود را دردانه خدا» و «مستغنی از شنیدن انتقادها» دانسته و کسی است که «در نتیجه رسیدن به اعتماد بهنفس کاذب» منافع ملی را بر باد داده و «موجب از دست رفتن فرصتها و افزایش فشارها» و در نتیجه «استیصال» شده است (روزنامه حکومتی آرمان-۲دی). البته همزمان با این روزنامه همسو با حسن روحانی، آخوند علمالهدی گماشته خود «مقام عظما» در مشهد در روز دوم دی به «استیصال» اشاره کرده بود. منتهی به سبک آخوندی شیپور را از سر گشادش زده و گفته بود: «وضعیت مردم» از نقطه فقر و ناداری گذشته و «به نقطه استیصال» رسیده است. یعنی اینکه مردم نسبت به هر راهحلی از درون این نظام برای بهبود وضعیتشان به «استیصال» رسیدهاند. و هر کس نداند همین آخوند بهخاطر «دست بگیر» ش خوب میفهمد که این نقطه معنی بلافصل نقطه «سرنگونی» نظام است. منتها برای حفظ روحیه ریزشیها و سایر «مصلحت» های نظام بهصورت سربسته اینطور گفته است در حالی که یک روز قبلش یعنی در روز اول دیماه، خبرگزاری حکومتی ایرنا همین مفهوم «سرنگونی» را «شفافسازی» کرده و صریحتر گفته بود: «با تضعیف دولت و القای ناکامی، آتش زیر خاکستر در جامعه شعله خواهد کشید». همین معنی را یک روزنامه حکومتی دیگر به بنبست سیاسی تعبیر کرده و اذعان میکند کرباس پوسیده نظام سر و تهش یکی است. چون «مسأله این است که دو جریان یا جناح عمده سیاسی که در طول سه دهه بر کشور مدیریت کردهاند دیگر تفاوتهای معنادارِ چندانی با هم ندارند». چون در سیاست خارجی «تابع استراتژی کلی نظام» (یعنی خط مقام عظما) هستند و در اقتصاد هم هر دو باند «تنها راه کسری بودجه را در کاستن از خدمات و افزایش قیمت حاملهای انرژی میدانند». بعد هم اذعان کرده است که ناکارآمدی وجه مشترک هر دو باند است چرا که «هیچکدام کار چندانی برای اصلاح نظام مالیاتگیری انجام ندادهاند، برنامهیی برای مبارزه با فساد ندارند و اگر هم بخواهند، توان قطع بودجه برخی نهادها را ندارند؛ نهادهایی که واقعاً معلوم نیست چه میکنند». (روزنامه حکومتی جهان صنعت- 4دی).
این که مدعی شده آن «نهادها» معلوم نیست چه میکنند، کمی از «حجب ذاتی» در حفظ آبروی «برادران قاچاقچی» و مال اندوزان قرارگاه موسوم به خاتم آب میخورد. چون «تفنگ و پول و قدرت و روزنامه» هم به قول آخوند روحانی دارند و چندان نمیشود دم پر شاخشان شکلک «حسابرسی بیت المال» درآورد. از آن «نهادها» که بگذریم کفگیر نظام در نهادهای مالی نظام هم تقش درآمده و به ته دیگ خورده است. حساب مؤسسات مالی که با تظاهرات روزانه مالباختگان در جلوی نهادهای دولتی و حکومتی روشن است. مردم میگویند حقوق و اموالشان «زیر عباست». در مورد بانکها هم همین بس که نوشتهاند: «به نظر میرسد دولت روحانی نیز به هر دلیل چشم بر روی واقعیت تلخ بانکهای ایرانی و ترازنامه سرتاپا سمی شده آنها بسته و به امیدهای واهی کار امروز را به فردا میاندازد» (روزنامه حکومتی ابتکار-4دی).
به نظر میرسد بیش و پیش از هر کس خود سید علی خامنهای دالاندار نظام حساب دستش است که چه خبر است و بهتر است فعلاً «دم» نزند چون هرچه بگوید بدتر میشود.
از خود «مقام عظمای ولایت» بگیرید که او را تشبیه کردهاند به «خود باور افراطی» که «خود را دردانه خدا» و «مستغنی از شنیدن انتقادها» دانسته و کسی است که «در نتیجه رسیدن به اعتماد بهنفس کاذب» منافع ملی را بر باد داده و «موجب از دست رفتن فرصتها و افزایش فشارها» و در نتیجه «استیصال» شده است (روزنامه حکومتی آرمان-۲دی). البته همزمان با این روزنامه همسو با حسن روحانی، آخوند علمالهدی گماشته خود «مقام عظما» در مشهد در روز دوم دی به «استیصال» اشاره کرده بود. منتهی به سبک آخوندی شیپور را از سر گشادش زده و گفته بود: «وضعیت مردم» از نقطه فقر و ناداری گذشته و «به نقطه استیصال» رسیده است. یعنی اینکه مردم نسبت به هر راهحلی از درون این نظام برای بهبود وضعیتشان به «استیصال» رسیدهاند. و هر کس نداند همین آخوند بهخاطر «دست بگیر» ش خوب میفهمد که این نقطه معنی بلافصل نقطه «سرنگونی» نظام است. منتها برای حفظ روحیه ریزشیها و سایر «مصلحت» های نظام بهصورت سربسته اینطور گفته است در حالی که یک روز قبلش یعنی در روز اول دیماه، خبرگزاری حکومتی ایرنا همین مفهوم «سرنگونی» را «شفافسازی» کرده و صریحتر گفته بود: «با تضعیف دولت و القای ناکامی، آتش زیر خاکستر در جامعه شعله خواهد کشید». همین معنی را یک روزنامه حکومتی دیگر به بنبست سیاسی تعبیر کرده و اذعان میکند کرباس پوسیده نظام سر و تهش یکی است. چون «مسأله این است که دو جریان یا جناح عمده سیاسی که در طول سه دهه بر کشور مدیریت کردهاند دیگر تفاوتهای معنادارِ چندانی با هم ندارند». چون در سیاست خارجی «تابع استراتژی کلی نظام» (یعنی خط مقام عظما) هستند و در اقتصاد هم هر دو باند «تنها راه کسری بودجه را در کاستن از خدمات و افزایش قیمت حاملهای انرژی میدانند». بعد هم اذعان کرده است که ناکارآمدی وجه مشترک هر دو باند است چرا که «هیچکدام کار چندانی برای اصلاح نظام مالیاتگیری انجام ندادهاند، برنامهیی برای مبارزه با فساد ندارند و اگر هم بخواهند، توان قطع بودجه برخی نهادها را ندارند؛ نهادهایی که واقعاً معلوم نیست چه میکنند». (روزنامه حکومتی جهان صنعت- 4دی).
این که مدعی شده آن «نهادها» معلوم نیست چه میکنند، کمی از «حجب ذاتی» در حفظ آبروی «برادران قاچاقچی» و مال اندوزان قرارگاه موسوم به خاتم آب میخورد. چون «تفنگ و پول و قدرت و روزنامه» هم به قول آخوند روحانی دارند و چندان نمیشود دم پر شاخشان شکلک «حسابرسی بیت المال» درآورد. از آن «نهادها» که بگذریم کفگیر نظام در نهادهای مالی نظام هم تقش درآمده و به ته دیگ خورده است. حساب مؤسسات مالی که با تظاهرات روزانه مالباختگان در جلوی نهادهای دولتی و حکومتی روشن است. مردم میگویند حقوق و اموالشان «زیر عباست». در مورد بانکها هم همین بس که نوشتهاند: «به نظر میرسد دولت روحانی نیز به هر دلیل چشم بر روی واقعیت تلخ بانکهای ایرانی و ترازنامه سرتاپا سمی شده آنها بسته و به امیدهای واهی کار امروز را به فردا میاندازد» (روزنامه حکومتی ابتکار-4دی).
به نظر میرسد بیش و پیش از هر کس خود سید علی خامنهای دالاندار نظام حساب دستش است که چه خبر است و بهتر است فعلاً «دم» نزند چون هرچه بگوید بدتر میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر