لينك به منبع:
(به نقل از «وبگاه» مجله «بخارا» ـ شب سعید نفیسی، ۲۷ اردیبهشت۱۳۹۶).
به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب
بخشی از سخنرانی ذکتر عبدالحسین زرّین کوب دربارۀ استاد سعید نفیسی در «انجمن دوستی ایران و شوروی»، آذرماه ۱۳۵۱:
«... آنچه بحث دربارۀ سعید نفیسی و ارزیابی آثار او را مخصوصاً دشوار میکند بیشتر شخصیت ادبی چندبعدی اوست که از وجود وی، هم مورّخ ساخته است و هم ادیب، هم منتقد ساخته است و هم نویسنده. این چندبعدی بودن شخصیت ادبی وی سبب شده است که نفیسی نه ادیب و منتقد ساده یی باشد نه مورّخ و نویسنده یی معمولی. تاریخ نویسی او رنگ ادیبی و نقّادی دارد و نویسندگی او از چاشنی مورّخی و ادیبی خالی نیست و البته در هیچیک از این ابعاد نمیتوان او را با مقیاس معمولی سنجید.
«... آنچه بحث دربارۀ سعید نفیسی و ارزیابی آثار او را مخصوصاً دشوار میکند بیشتر شخصیت ادبی چندبعدی اوست که از وجود وی، هم مورّخ ساخته است و هم ادیب، هم منتقد ساخته است و هم نویسنده. این چندبعدی بودن شخصیت ادبی وی سبب شده است که نفیسی نه ادیب و منتقد ساده یی باشد نه مورّخ و نویسنده یی معمولی. تاریخ نویسی او رنگ ادیبی و نقّادی دارد و نویسندگی او از چاشنی مورّخی و ادیبی خالی نیست و البته در هیچیک از این ابعاد نمیتوان او را با مقیاس معمولی سنجید.
نکتۀ دیگر که نیز کار ارزیابی
آثار نفیسی را دشوار میکند وسعت حوزۀ فعالیت اوست در هر رشته. چنان که
وی، به عنوان نویسنده، هم داستان کوتاه مینویسد هم رمان، هم نمایشنامه و
هم شعر؛ به عنوان منتقد، هم از ادبیات فارسی صحبت میکند، هم از ادبیات
روسیه و فرانسه. در تاریخ نویسی هم، نه گذشته های باستانی و حتی روزگاران
پیش از تاریخ از قلمرو علاقه او بیرون میماند نه تاریخ معاصر ایران و
دنیا. به علاوه نفیسی در عین حال لغتنویس، زبانشناس، مترجم، محقّق و
روزنامه نویس هم هست...».
آثار او «به قدری گونه گون،
متعدّد و پراکنده است که تنها فهرست آنها رساله یی مستقل خواهد شد و از آن
میان آنچه به صورت مقالات در روزنامه ها و مجله های مختلف نشر یافته است
برای کسانی که آنها را به موقع و در هنگام انتشار نخوانده اند
دسترسنیافتنی خواهد بود و در اینجا باید آرزو کرد که کاش مجموعۀ تمام یا
حتی گزیده یی از مقالات وی که انتشار آن از آرزوهای نفیسی بود و حتی طبع
قسمتی از آن را خود وی در آخرین سالهای عمر آغاز کرده بود، به همّت خانم
نفیسی یا به پایمردی دوستان او هرچه زودتر انتشار یابد.
چیزی که در تمام این آثار ـ به
رغم تنوّع و پراکندگی آنها ـ مشترک است و هیچیک از آثار نفیسی از آن خالی
نیست، شیوایی و دلاویزی انشاء است که حتی فنّی ترین و پیچیده ترین
تحقیقات وی نیز با لطافت بیان همراه است و اینجاست که چاشنی ادیبی و شاعری
وی در تحقیق و تاریخش نیز آشکار میگردد...
ظرفیّت ذوق او برای التذاذ از
تمام آنچه به قریحۀ انسانی مربوط است چنان وسعتی داشت که تمام ادبیات
جهان؛ از ادبیات یونانی تا ادبیات فرانسوی برای وی منبع لذّت و خرسندی
میشد. اگر در سالهای آخر، حماسۀ بزرگ هومِرِ یونانیان ـ ایلیاد و اودیسه ـ
را به فارسی ترجمه کرد، پاره یی از سالهای جوانی را نیز وقف گردآوری،
نقد، بررسی احوال و اشعار رودکی کرد که در قلمرو ادبیات ایران تقریباً مقام
هومر را داشت در ادب یونان.
با این ظرفیت ذوقی که او را در
مسیر جریانهای ادبی و فکری آسیا و اروپا قرارداد و از هومر تا ماکسیم گورکی
با تمام نویسندگان مشهور مربوط میکرد، نفیسی حوصله و پشتکار بی نظیر
عاری از ملالی را توأم کرده بود که به او اجازه میداد در هر رشته یی وارد
شود، کارهایی عظیم را بر عهده گیرد که قدرت و همّت یک پهلوان را طلب
میکند. به همین سبب بود که در سالهای جوانی نه فقط تدوین اثری عظیم مثل
احوال و اشعار رودکی را بر عهده گرفت بلکه سالهای درازی را نیز در همان
ایام صرف جمع آوری، تدوین، و ترجمه کتاب لغت فرانسه به فارسی کرد.
در سال ۱۳۰۸ شمسی که تألیف این
اثر ارزندۀ وی در دو جلد و متجاوز از دو هزار صفحه تمام شد، نفیسی فقط سی و
چهار سال داشت و در آنچه به ادب و لغت فارسی مربوط بود نیز کارهای سنگین
بر عهده گرفته بود.
درواقع فرهنگ و ادب فارسی از همان ایام جوانی، نفیسی را محصور کرده بود و اولین عشق او به شمار میآمد...
در وجود او چیزی بود که
میخواست بین شرق و غرب پل بسازد تا شرق ما، بی آن که از سیل تمدن غرب
ویران شود بتواند از برکت هدیۀ آن بهره یابد. به همین سبب بود که وی از یک
طرف، دست به ترجمۀ ادبیات اروپایی زد، و از سوی دیگر، به تدوین و احیاء
متون قدیم همّت گماشت، از یکسو، شیوۀ اروپایی را در تاریخ نویسی، داستان
نویسی، لغت نویسی پیروی کرد و از سوی دیگر، به تحقیق در سنّتهای ادبی و در
احوال و آثار شاعران و نویسندگان قدیم ایران پرداخت.
اگر نفیسی توانست در عین اشتغال
به تحقیق و مطالعه در متون ادبیات قدیم ایران همیشه عنوان یک ادیب پیشرو
را نیز برای خود حفظ کند به همین جهت بود که نمیخواست ثروت و غنای فرهنگ
ایران به همان ذخایر سنتها محدود بماند. لازم میدید که سودی هم از سرمایۀ
غرب عایدش نماید و آن را از آنچه هست افزون تر و پرمایه تر کند. از این
رو بود که وی پا به پای تحقیقات فراوانی که در باب رودکی، در باب فردوسی،
دربارۀ احوال و آثار عطّار، دربارۀ احوال و اشعار خواجوی کرمانی، مجدالدین
هَمگر، رباعیات باباافضل، حافظ، احوال و اشعار شیخ بهائی، همراه با متون
قابوسنامه، شاهنامه، دیوان لامعی، دیوان انوری، دیوان رشیدالدین وَطواط،
نظامی گنجوی، کلیات فخرالدّین عراقی، کلیات شاه قاسم انوار، دیوان ابن
یمین و امثال آنها میکرد، مقالات، رسالات و ترجمه هایی نیز مربوط به آثار
هومر، برناردَن دوسَن پیِر [نویسندۀ فرانسوی در قرن هیجدهم]، بالزاک،
پوشکین، ماکسیم گورکی و دیگران نیز نشر میکرد که مایه مزید آشنایی
ایرانیان با ادبیات جهانی میشد.
تحقیقات راجع به تاریخ ایران
نیز که نفیسی در تتبّعات جانکاه درازآهنگ آن جاذبه و حَلاوتی خاص مییافت،
سالهای دراز مایه اشتغال خاطر وی بود و قسمت عمده یی از حاصل عمر او
مصروف این کارها میشد. در این زمینه غیر از مقالات فراوان ... رسالاتی
مستقل هم در باب رجال یا مسائل مخصوص تاریخی به وجود آورد که از آنجمله بود
رسالۀ پورسینا، کتاب بابک خرّمدین، رساله یی راجع به بحرین، کتاب در
پیرامون تاریخ بیهقی که از آنها مخصوصاً وسعت حوصله و کثرت تتبّعات او را
میتوان دریافت، به علاوه، مسائل مربوط به تاریخ خاندانها، تاریخ اجتماعی
ادوار مختلف، و حتی تاریخ عمومی نیز از حوزه وسیع علائق وی دور نمیماند و
در این زمینه نیز آثاری چون تاریخ ایران در دوره پیش از تاریخ، تاریخ تمدّن
ایران ساسانی، تاریخ اجتماعی ایران در دورۀ معاصر، تاریخ خاندان طاهری، و
تاریخ عمومی قرون معاصر را به وجود آورد که غالب آنها در مسائل مورد بحث
شامل معلومات تازه و بیسابقه نیز میشد.
از اینها گذشته، تصحیح و احیاء
متون مربوط به تاریخ هم از کارهایی بود که نفیسی به آنها علاقه داشت. در
این رشته نیز آثار ارزنده یی نشر کرد که از آنجمله تاریخ ابوالفضل بیهقی،
مواهب الهی در تاریخ آل مظفر، دستور الوزراء میرخواند، تاریخ گیتی گشای
میرزا صادق نامی را ... میتوان نام برد. بعضی از این متون با تعلیقات و
یادداشتهای مفصل همراه بود که گه گاه بیش از حد طولانی و غالباً
فوقالعاده گرانبها میشد. از جمله، تعلیقات تاریخ بیهقی را میتوان ذکرکرد
که چندین کتاب جداگانه را میتوان از آنها استخراج کرد. چنان که آنچه
نفیسی در طی این تعلیقات، در ذیل کلمۀ "قَدَرخان" درباره خانان ترکستان
معروف به آل افراسیاب آورده است و به تنهایی بالغ بر چهارصد و سی صفحه آن
تعلیقاتست، خود کتابی است مفصل درباره این خاندان که نه فقط مکمّل تحقیقات
بارتولد در باب ترکستان است بلکه از حیث جامعیّت و وسعت از کارهای این
محقّق بزرگ روسی ... نیز کاملتر است. همچنین آنچه در این تعلیقات در باب
قِرمطیان، در باب فرقۀ کرّامیان، و در باب خاندان میکائیلیان آمده است، از
جهت دقت و تفصیل رسالات بالنسبه کامل به نظر میرسد و انسان را از حوصله و
همّت و اطلاعات نویسنده غرق اعجاب و حیرت میکند.
تاریخ ادبی ایران نیز برای سعید
نفیسی که نسبت به متون کهن و میراث تاریخ ایران عشق میورزید البته جاذبه
یی خاص داشت. نه فقط در ضمن احوال و اشعار رودکی و به مناسبت بحث در احوال
شاعران عهد رودکی، احوال و اشعار تمام گویندگان قدیم ایران را مورد تحقیق و
تدقیق قرار داد بلکه در سالنامه پارس هم نشر یک دوره تاریخ ادبیات ایران
را به سبک دایرةالمعارف و بر حسب ترتیب عصر شاعران و نویسندگان بر عهده
گرفت که چندین سال ادامه یافت و متأسفانه باز ناتمام ماند و بعدها که در
اواخر عمر آن را تکمیل کرد تحت عنوان تاریخ نظم و نثر در ایران تا قرن دهم
هجری در دو جلد بزرگ نشرش داد. این کتاب هرچند فاقد وحدت در نظم و خالی از
ملاحظات انتقادیست از جهت اشتمال بر معلومات مربوط به احوال و آثار
نویسندگان و شاعران دارای اهمیت بسیار است.
نه فقط تعداد زیادی از رسالات
نفیسی و مقدمه هایی که بر دیوانها نوشته است متضمّن تحقیقات وی دربارۀ
شعرای مشهور است قسمت عمده یی از مقالات او نیز در مجلات شرق، باختر،
ارمغان، مهر، پیام نو، یغما، سخن و مهرگان در باب شعرا و مسائل مربوط به
تاریخ ادبی ایران است و همین نکته است که ضرورت ادامه طبع مجموعه مقالات
سعید نفیسی را، که خود او شروع کرده بود، امروز بیشتر میکند.
از جمله کسانی که مخصوصاً در
احوال و آثار آنها مقالات نفیسی جالب و خواندنی است فردوسی، نظامی، و سعدی
را میتوان نام برد. رساله یی هم در باب "سرچشمه تصوّف در ایران" در همین
اواخر عمر منتشر ساخته که درواقع حاصل تتبّعات او را در این رشته که این
اواخر در دانشکده ادبیات تدریس میکرد، در بر داشت. بعلاوه در زمینه نقد
متون نیز نفیسی به نشر و احیاء آثار گذشتگان علاقه داشت و کار عمده یی که
در این زمینه کرد عبارت بود از نشر مجدد لُبابالاَلباب عوفی ـ با حواشی و
تعلیقات جدید. البته ادوارد براون و محمد قزوینی این کتاب لبابالالباب را
سالها پیش و در ضمن انتشار اوقاف گیب طبع کرده بودند، اما چاپ نفیسی که در
عین حال تعلیقات قزوینی را نیز بی کم و کاست حفظ کرده بود در ضمن حاوی
تعلیقات و ارجاعات بسیار مفید تازه نیز بود که نه فقط اشتباهات اتفاقی
مرحوم قزوینی را گه گاه اصلاح میکرد بلکه غالباً مشتمل بر مقالات و
تحقیقات تازه دیگری هم در باب احوال و آثار شاعران مذکور در لبابالالباب
بود و البته برای تاریخ ادبی فواید بسیار داشت.
علاقه نفیسی به تاریخ ادبیات
ایران برخلاف بسیاری از ادبای دیگر آن زمان، به ادبیات قدیم منحصر نبود.
نفیسی به ادبیات معاصر هم توجه خاص داشت حتی مجموعه یی هم به نام
"شاهکارهای نثر فارسی معاصر" نشر کرد. درواقع خود او نیز گذشته از مقام
ادیب و مورّخ به عنوان شاعر و نویسنده هم با ادبیات معاصر خویش پیوند داشت.
سعید نفیسی را بی اغراق
میتوان از معماران واقعی نثر جدید ایران شمرد. وی در زمینۀ ابداعات ادبی
نیز آثاری بوجود آورد که بعضی از آنها معرّف درست احوال عصر ماست.
در زمینه داستان کوتاه، که
فرانسویها نوول میگویند، نفیسی از اولین کسانی است که در فارسی چیز قابل
ملاحظه یی بوجود آورده اند. اولین نمونه مشهوری که وی در این باب عرضه
کرد "خانه پدری" نام داشت که بعدها در مجموعه "ستارگان سیاه" آمد و در اصل
مربوط بود به سال ۱۲۹۵ یعنی وقتی که نویسنده فقط بیست و یک سال داشت...
داستاننویسی را نفیسی دنبال
نکرد و اشتغال به تاریخ و تحقیق به او مجال ابداع نداد... مجموعه یی از
داستانهای کوتاه تاریخی که در ده دوازده سال آخر عمرش از وی انتشار یافت که
"ماه نَخشَب" نام داشت و چیزی بود بین مقاله تاریخی و داستان کوتاه.
تجربه یی را که در ۱۳۰۵ با نمایشنامه «آخرین یادگار نادرشاه» آغاز کرد
ظاهراً دیگر تکرار نکرد و این نمایشنامه روان و شیرین و خوش آهنگ نفیسی
بود که چاشنی ملایمی از شعر نیز در آن احساس میشد و همین نکته آن را لطف و
جاذبه یی خاص میبخشید.
آن چه در «ژورنال دو تهران» از
وی انتشار یافت، تبحّرش را در این زبان نشان داد. چند مقاله علمی هم در
نشریات خاورشناسی ـ از آن جمله در دایرة المعارف اسلام نوشت که لطف بیان و
قدرت ایجاز را با وسعت تتبّع و دقت علمی همراه داشت.
در قلمرو اخلاق و مردمی گری
نیز مثل دانش و ادب، نفیسی چیزهای ارزنده داشت. اگر نسبت به ارباب دعوی خشن
و مغرور بود با اشخاص بیادّعا لطف و دلنوازی میورزید. در محضر او یک
دانشمند گمنام بیش از یک وزیر آوازه گر مورد احترام میشد. کتابخانه اش
به روی همه دوستان "باز" بود و گرفت و گیری در این باب نداشت. سفرهای متعدد
که وی به اروپا، به آمریکا، به هند و افغانستان کرد و هنوز در کتابخانه
ها و دانشگاه های بیشترینه این کشورها یادگارهای ارزنده از آن سفرهای وی
باقی است، از نفیسی مردی جهان دیده، باگذشت و مردم آمیز ساخته بود که خوش
طبعی و نیکدلی وی این صفات را در وجودش برجسته تر میکرد. وجود همین
صفات بود که او را به عنوان استاد واقعی نزد دوستان و دانشجویانش محبوب
میساخت...». (به نقل از «وبگاه» مجله «بخارا» ـ شب سعید نفیسی، ۲۷ اردیبهشت۱۳۹۶).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر