لينك به منبع:
محمدعلی توحیدی
مجری:
روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در کنگره آمریکا لوایح مهمی برای تحریم رژیم
آخوندی تصویب شد. بهطور مشخص تحریم بر سر برنامه موشکی و دخالتهای
منطقهیی رژیم. مشخص است بعد از اینکه ترامپ استراتژی جدید آمریکا را
اعلام کرد، یک روندی شروع شده و به راه افتاده است.
خامنهای بعد از اعلام استراتژی توسط ترامپ، مدتی سکوت کرده بود. یک هفته یا چند روز بعد از آن، هفته قبل برای اولین بار موضعگیری کرد. شما هم هفته قبل اینجا بحث کردید. خامنهای روز چهارشنبه باز یک موضعگیری دیگری کردکه خبر آن را در سیمای آزادی داشتیم. اجازه بدهید بخشی از صحبتهای بار قبل و این بار خامنهای را بشنویم و بعد من سؤالاتم را بپرسم.
تلویزیون رژیم، خامنهای: «این که دولتهای اروپایی بیایند همین حرفها را بزنند که او (ترامپ) دارد میزند که ایران چرا در مسایل منطقه حضور دارد؟ خوب، چشمتان کور! چرا حضور نداشته باشد؟ یا او ایراد کند که شما چرا موشک ۲۰۰۰کیلومتری یا فرض کنید ۳۰۰۰کیلومتری دارید؟ اینها هم بیایند همان حرف را بزنند؛ اینکه معنی ندارد! به شما چه ربطی دارد؟. ..
اعلام کردیم؛ باز هم اعلام میکنیم که امکان دفاعی و قدرت دفاعی کشور قابل مذاکره و چک و چانه نیست. بیایند چک و چانه کنند که شما چرا فلان ابزار دفاعی را دارید، چرا فلان جورش را دارید، چرا تولید میکنید، چرا تحقیق میکنید! درباره آن چیزهایی که اقتدار ملی را افزایش میدهد یا تأمین و پشتیبانی میکند، با دشمن هیچ چک و چانه و هیچ معاملهیی نداریم».
سؤال: صبحتهای خامنهای را شنیدیم. حالا این پرسشها مطرح است که:
ـ هفته قبل مخاطبش اروپاییها بودند؛ اما این بار مخاطبش اروپاییها نبودند. آیا میشود فهمید که مخاطبش کی بود؟
ـ دفعه قبل، از برنامه موشکی رژیم گفت؛ اما اینبار بهطور علنی اسمی از برنامه موشکی رژیم نبرد. علت این چیست؟
ـ در مجموع طرح این موضوعات، آیا میشود فهمید که میخواهد بگوید سر این موضوعات مذاکره میکنم یا نه؟
ـ از کل بحرانهایی که خامنهای با آنها مواجه است، آیا میشود فهمید که موضع واقعیاش چیست؟
محمدعلی توحیدی: خامنهای خیلی حساب شده صحبت میکند. فهم موضع یا موقعیتش وقتی میسر و امکانپذیر است که ما شرایط سیاسی و استراتژیکی
که در آن قرار گرفته را بدانیم. در ادبیات یا تحلیلهای سیاسی تئوریسینهای رژیم، به زبانهای مختلف میگویند که بعد از اعلام استراتژی جدید آمریکا ـ که پایانی بود بر مماشات آمریکا و بالطبع اروپا با این رژیم، جمهوری اسلامی ـ یعنی نظامشان ـ در خطیرترین شرایط طول عمرش قرار گرفته است؛ یعنی از ۳۸سال پیش تا الآن.
با توجه به اینکه رژیم درگیر جنگ بوده، درگیر موقعیتهای خطرناکی بوده و بارها لبه پرتگاه قرار گرفته، الآن که این حرفها را میزنند، باید به آن توجه کرد. علتش هم این است که آن سیاست و استراتژییی که بقای ولایت فقیه بر آن متکی بوده و از این مماشات بیشترین فرصتسازی را برا ی ادامه نظام کرده، الآن با یک شکست بسیار بزرگ روبهرو شده است.
شما اشاره کردید به لوایح مهمی که روزهای چهارشنبه و پنجشنبه تصویب شده است. بهخصوص لایحه موشکی، بسیار اهمیت دارد. ولی در ورای مضمون این لوایح، باید به این توجه کرد که اینها در یک دوران و در یک موقعیت و شرایطی بعد از اعلام استراتژی جدید صورت میگیرد. در اخبار هم بود که از جان بولتون گرفته تا رئیس اکثریت کنگره، گفته بودند اینها در راستای استراتژی رئیسجمهور است؛ آن هم در شرایطی که این رئیسجمهور در آمریکا با چالشهایی روبهرو است. اما ما میبینیم این سیاستش در مقابل رژیم، با چنین پیگیری
توسط کنگره، با ۴۲۳رأی در مقابل ۲رأی روبهرو میشود.
همین امروز در مواضع سازمان ملل درباره استفاده بشار اسد از سلاح شیمیایی و اتفاقات مختلفی که افتاده، میگفتند ضربهاش برای رژیم ایران بسیار سنگین است؛ چون حتی روسیه شرطبندی خاصی روی اسد به معنایی که این رژیم کرده، نکرده است. بنابراین خیلی برایش سنگین است.
اگر دقت کرده باشید در اخبار بود که نماینده آمریکا در سازمان ملل گفت تمامی آنهایی که حفظ رژیم اسد را دنبال میکنند، با توجه به اینکه رسماً گفته شده از سلاح شیمیایی استفاده کرده است، باید توقف بدهند. نهاد تحقیقات شیمیایی هم که این را اعلام کرد، همان نهادی است که پارسال نوبل صلح را برد.
این ضربات پیدرپی بر وضعیتی که استراتژی بقای ولایت فقیه به زمین خورده، برای خامنهای بسیار شکننده است. در نتیجه، این سردر گمیها در موضعگیریهایش هست. قادر نیست یک موضع واضح و روشنی در راستای اینکه زهر بخورد مذاکره کند و امتیاز بگیرد و جلو برود، اتخاذ کند. از طرفی عکس این را هم قادر نیست و توانش را ندارد که وارد یک درگیری تهاجمی بشود. مطلقاً چنین ظرفیت و توانی را ندارد.
در نتیجه این تناقضات و ابهامات و سردرگمیها و همان نکاتی که شما روی آنها انگشت گذاشتید، درش هست. اینها به این دلیل است که خامنهای نمیتواند موضع قاطعی بگیرد. با این ابهامات همه روبهرو هستند. البته به نظر من خامنهای با حساب شدگی کامل تا جایی که توانست سکوت کرد و وقتی هم وارد میشود، این حرفها را میزند.
مخاطب خامنهای هم بسیار مهم است. به نظر من مخاطب، درون رژیم است. اتفاقاً خیلی وقتها هم هست که خارجیها یعنی طرف حسابهای اصلیش ـ مثل آن موقعی که اوباما بود یا دولتهای دیگر ـ میگفتند ما حرفهای خامنهای را چندان حرف جدی در مذاکره و بحث تلقی نمیکنیم. به هر حال هر چه باشد، موضع ولیفقیه رژیم است. به نظر من مخاطب اصلیش جمعوجور کردن داخل رژیم است؛ چون گفتیم که در شرایط بینالمللی با چه بحران و چه وضعیتی مواجه است. در داخل هم الآن یک شرایط ویژهایجاد شده است. رژیم با بحران بینالمللی مثل تحریم و پول و مبادلات مالی مواجه است. رژیم با یک غلیان اجتماعی حول مسأله معیشتی و حول مسأله حقوق مردم و پولهایی که مستقیماً توسط این رژیم غارت شده است مواجه است؛ یعنی خیانت در امانت مردم کرده است. جمعیت بزرگ میلیونیِ خانوادهها را که در نظر بگیرید، اینها آمدهاند سرمایهها و داراییهایشان را دادهاند و همهاش بر باد رفته است. میبینیم که در کوچه و خیابان چه غوغایی در سراسر کشور است. در عینحال، رژیم دچار بحران شدید درونی است. چون بر سر همین مخمصهها در درون رژیم هم یک تلاطم و بحران سیاسی جدی وجود دارد.
بحران سیاسی درونی، غلیان اجتماعی و بحران با بیرون، هر سه به هم گره خوردهاند؛ اینها نه فقط یک همزمانی، بلکه ارتباط با هم دارند. مثلاً تحریمها مانع از این است که بتواند تضاد مسأله اقتصادی را حل کند. بر سر همین تحریمها و موضعگیریها، در داخل رژیم غوغا است. در نتیجه خامنهای مجبور است موضعی بگیرد که بهزعم و خیال خودش بتواند این را کنترل کند. البته به نظر من نمیتواند نتیجهیی از آن بگیرد و این بحران در درون رژیم از نظر سیاسی مرتب تشدید میشود و این شقه –شقهیی که بعد از انتخابات خیلی جدی بود- باز هم خیلی بیشتر تعمیق میشود.
سؤال: یعنی شما نتیجه میگیرید که شقه بیشتر میشود. اما بعد از اینکه استراتژی جدید رئیسجمهور آمریکا اعلام شد، بعضیها در تحلیل و تفسیرهایشان اینطور ایراد میگیرند و میگویند که این باعث میشود که هر دو جناح رژیم متحدتر شوند؛ یعنی شقه به هر میزانی، هم میآید. آیا واقعاً شقه بیشتر میشود یا کمتر؟
محمدعلی توحیدی: نکتهیی که شما گفتید من هم در موضعگیریها و تفسیرها دیدم. ولی این یک فریبکاری ساخته و پرداخته و تولید سیاست مماشات است. صورت مسأله هم اینطوری طراحی و عنوان میشود که وقتی ما سختگیری میکنیم، جناح سختسر تقویت میشود و آن جناح میانهرو و معتدل و اصلاحاتی تضعیف میشود؛ پس این اشتباه است.
در داخل رژیم اصلاً صورت مسأله این نیست. بهطور پراتیک و عملی، میشود دو استدلال در مقابل آن ارائه داد.
خامنهای بعد از اعلام استراتژی توسط ترامپ، مدتی سکوت کرده بود. یک هفته یا چند روز بعد از آن، هفته قبل برای اولین بار موضعگیری کرد. شما هم هفته قبل اینجا بحث کردید. خامنهای روز چهارشنبه باز یک موضعگیری دیگری کردکه خبر آن را در سیمای آزادی داشتیم. اجازه بدهید بخشی از صحبتهای بار قبل و این بار خامنهای را بشنویم و بعد من سؤالاتم را بپرسم.
تلویزیون رژیم، خامنهای: «این که دولتهای اروپایی بیایند همین حرفها را بزنند که او (ترامپ) دارد میزند که ایران چرا در مسایل منطقه حضور دارد؟ خوب، چشمتان کور! چرا حضور نداشته باشد؟ یا او ایراد کند که شما چرا موشک ۲۰۰۰کیلومتری یا فرض کنید ۳۰۰۰کیلومتری دارید؟ اینها هم بیایند همان حرف را بزنند؛ اینکه معنی ندارد! به شما چه ربطی دارد؟. ..
اعلام کردیم؛ باز هم اعلام میکنیم که امکان دفاعی و قدرت دفاعی کشور قابل مذاکره و چک و چانه نیست. بیایند چک و چانه کنند که شما چرا فلان ابزار دفاعی را دارید، چرا فلان جورش را دارید، چرا تولید میکنید، چرا تحقیق میکنید! درباره آن چیزهایی که اقتدار ملی را افزایش میدهد یا تأمین و پشتیبانی میکند، با دشمن هیچ چک و چانه و هیچ معاملهیی نداریم».
سؤال: صبحتهای خامنهای را شنیدیم. حالا این پرسشها مطرح است که:
ـ هفته قبل مخاطبش اروپاییها بودند؛ اما این بار مخاطبش اروپاییها نبودند. آیا میشود فهمید که مخاطبش کی بود؟
ـ دفعه قبل، از برنامه موشکی رژیم گفت؛ اما اینبار بهطور علنی اسمی از برنامه موشکی رژیم نبرد. علت این چیست؟
ـ در مجموع طرح این موضوعات، آیا میشود فهمید که میخواهد بگوید سر این موضوعات مذاکره میکنم یا نه؟
ـ از کل بحرانهایی که خامنهای با آنها مواجه است، آیا میشود فهمید که موضع واقعیاش چیست؟
محمدعلی توحیدی: خامنهای خیلی حساب شده صحبت میکند. فهم موضع یا موقعیتش وقتی میسر و امکانپذیر است که ما شرایط سیاسی و استراتژیکی
که در آن قرار گرفته را بدانیم. در ادبیات یا تحلیلهای سیاسی تئوریسینهای رژیم، به زبانهای مختلف میگویند که بعد از اعلام استراتژی جدید آمریکا ـ که پایانی بود بر مماشات آمریکا و بالطبع اروپا با این رژیم، جمهوری اسلامی ـ یعنی نظامشان ـ در خطیرترین شرایط طول عمرش قرار گرفته است؛ یعنی از ۳۸سال پیش تا الآن.
با توجه به اینکه رژیم درگیر جنگ بوده، درگیر موقعیتهای خطرناکی بوده و بارها لبه پرتگاه قرار گرفته، الآن که این حرفها را میزنند، باید به آن توجه کرد. علتش هم این است که آن سیاست و استراتژییی که بقای ولایت فقیه بر آن متکی بوده و از این مماشات بیشترین فرصتسازی را برا ی ادامه نظام کرده، الآن با یک شکست بسیار بزرگ روبهرو شده است.
شما اشاره کردید به لوایح مهمی که روزهای چهارشنبه و پنجشنبه تصویب شده است. بهخصوص لایحه موشکی، بسیار اهمیت دارد. ولی در ورای مضمون این لوایح، باید به این توجه کرد که اینها در یک دوران و در یک موقعیت و شرایطی بعد از اعلام استراتژی جدید صورت میگیرد. در اخبار هم بود که از جان بولتون گرفته تا رئیس اکثریت کنگره، گفته بودند اینها در راستای استراتژی رئیسجمهور است؛ آن هم در شرایطی که این رئیسجمهور در آمریکا با چالشهایی روبهرو است. اما ما میبینیم این سیاستش در مقابل رژیم، با چنین پیگیری
توسط کنگره، با ۴۲۳رأی در مقابل ۲رأی روبهرو میشود.
همین امروز در مواضع سازمان ملل درباره استفاده بشار اسد از سلاح شیمیایی و اتفاقات مختلفی که افتاده، میگفتند ضربهاش برای رژیم ایران بسیار سنگین است؛ چون حتی روسیه شرطبندی خاصی روی اسد به معنایی که این رژیم کرده، نکرده است. بنابراین خیلی برایش سنگین است.
اگر دقت کرده باشید در اخبار بود که نماینده آمریکا در سازمان ملل گفت تمامی آنهایی که حفظ رژیم اسد را دنبال میکنند، با توجه به اینکه رسماً گفته شده از سلاح شیمیایی استفاده کرده است، باید توقف بدهند. نهاد تحقیقات شیمیایی هم که این را اعلام کرد، همان نهادی است که پارسال نوبل صلح را برد.
این ضربات پیدرپی بر وضعیتی که استراتژی بقای ولایت فقیه به زمین خورده، برای خامنهای بسیار شکننده است. در نتیجه، این سردر گمیها در موضعگیریهایش هست. قادر نیست یک موضع واضح و روشنی در راستای اینکه زهر بخورد مذاکره کند و امتیاز بگیرد و جلو برود، اتخاذ کند. از طرفی عکس این را هم قادر نیست و توانش را ندارد که وارد یک درگیری تهاجمی بشود. مطلقاً چنین ظرفیت و توانی را ندارد.
در نتیجه این تناقضات و ابهامات و سردرگمیها و همان نکاتی که شما روی آنها انگشت گذاشتید، درش هست. اینها به این دلیل است که خامنهای نمیتواند موضع قاطعی بگیرد. با این ابهامات همه روبهرو هستند. البته به نظر من خامنهای با حساب شدگی کامل تا جایی که توانست سکوت کرد و وقتی هم وارد میشود، این حرفها را میزند.
مخاطب خامنهای هم بسیار مهم است. به نظر من مخاطب، درون رژیم است. اتفاقاً خیلی وقتها هم هست که خارجیها یعنی طرف حسابهای اصلیش ـ مثل آن موقعی که اوباما بود یا دولتهای دیگر ـ میگفتند ما حرفهای خامنهای را چندان حرف جدی در مذاکره و بحث تلقی نمیکنیم. به هر حال هر چه باشد، موضع ولیفقیه رژیم است. به نظر من مخاطب اصلیش جمعوجور کردن داخل رژیم است؛ چون گفتیم که در شرایط بینالمللی با چه بحران و چه وضعیتی مواجه است. در داخل هم الآن یک شرایط ویژهایجاد شده است. رژیم با بحران بینالمللی مثل تحریم و پول و مبادلات مالی مواجه است. رژیم با یک غلیان اجتماعی حول مسأله معیشتی و حول مسأله حقوق مردم و پولهایی که مستقیماً توسط این رژیم غارت شده است مواجه است؛ یعنی خیانت در امانت مردم کرده است. جمعیت بزرگ میلیونیِ خانوادهها را که در نظر بگیرید، اینها آمدهاند سرمایهها و داراییهایشان را دادهاند و همهاش بر باد رفته است. میبینیم که در کوچه و خیابان چه غوغایی در سراسر کشور است. در عینحال، رژیم دچار بحران شدید درونی است. چون بر سر همین مخمصهها در درون رژیم هم یک تلاطم و بحران سیاسی جدی وجود دارد.
بحران سیاسی درونی، غلیان اجتماعی و بحران با بیرون، هر سه به هم گره خوردهاند؛ اینها نه فقط یک همزمانی، بلکه ارتباط با هم دارند. مثلاً تحریمها مانع از این است که بتواند تضاد مسأله اقتصادی را حل کند. بر سر همین تحریمها و موضعگیریها، در داخل رژیم غوغا است. در نتیجه خامنهای مجبور است موضعی بگیرد که بهزعم و خیال خودش بتواند این را کنترل کند. البته به نظر من نمیتواند نتیجهیی از آن بگیرد و این بحران در درون رژیم از نظر سیاسی مرتب تشدید میشود و این شقه –شقهیی که بعد از انتخابات خیلی جدی بود- باز هم خیلی بیشتر تعمیق میشود.
سؤال: یعنی شما نتیجه میگیرید که شقه بیشتر میشود. اما بعد از اینکه استراتژی جدید رئیسجمهور آمریکا اعلام شد، بعضیها در تحلیل و تفسیرهایشان اینطور ایراد میگیرند و میگویند که این باعث میشود که هر دو جناح رژیم متحدتر شوند؛ یعنی شقه به هر میزانی، هم میآید. آیا واقعاً شقه بیشتر میشود یا کمتر؟
محمدعلی توحیدی: نکتهیی که شما گفتید من هم در موضعگیریها و تفسیرها دیدم. ولی این یک فریبکاری ساخته و پرداخته و تولید سیاست مماشات است. صورت مسأله هم اینطوری طراحی و عنوان میشود که وقتی ما سختگیری میکنیم، جناح سختسر تقویت میشود و آن جناح میانهرو و معتدل و اصلاحاتی تضعیف میشود؛ پس این اشتباه است.
در داخل رژیم اصلاً صورت مسأله این نیست. بهطور پراتیک و عملی، میشود دو استدلال در مقابل آن ارائه داد.
نکته
اول: بهطور پراتیک هر کمکی که به این رژیم بشود، هر امتیازی که داده شود،
هر پولی که فرستاده شود ـ چه با هواپیما چه با لغو تحریم ـ ، هر کمک سیاسی
که برای بقای این رژیم داده شود ـ نظیر مذاکرات اوباما در دوره احمدینژاد
در حین قیامها که واقعاً رژیم لب پرتگاه بود ـ و یا امتیاز سیاسی و
امتیاز مالی، این کمکها بلافاصله در جیب شخص ولیفقیه و سپاه پاسداران است. یعنی به سود هارترین جناح.
نکته دوم: کدام مدرهیی، کدام اصلاحطلبی، کدام اعتدالخواه و میانهرویی هست که از تقویت سیاست جنگافروزانه، از تقویت مداخله در خاک خارجی، تقویت شود؟ پس اینها مدره نیستند. نه، اینطوری نیست. کلاً یک استدلال بسیار باطلی است. البته خود رژیم هم از این استدلال استقبال میکند.
اینجور جاها میبینیم که خود خامنهای هم بهطور مضحکی یاد ملیگرایی میافتد! یعنی حرفهایش بسیار متناقض است. این سیاست مداخلهجویانهیی را که از جنگ گرفته تا دخالتهای در کشورهای دیگر و حتی تولید و ساخت و ساز موشک و اتمی، یک سیاستی بر پایهی دخالت در خارج خاک ایران است؛ بر پایهی خلافت اسلامی است؛ یعنی همان شعار خمینی که میگفت: «قدس از طریق کربلا». یعنی جهانی کردن اسلام! سپاه پاسداران هم اساسش بر همین است.
حالا اسم این را «دفاعی» میگذارد؛ که دروغ است؛ چون کاملاً تعرض به خاک خارجی است. بعد میگوید ملی است! کجایش ملی است؟ در کوچه و خیابان ایران هم که گوش کنید، میگویند «تا پولمان نداده ـ هر شب همین بساطه» و بلافاصله میگویند «سوریه را رها کن ـ فکری بهحال ما کن» و یا «نه غزه، نه لبنان ـ فقط مردم ایران». خوب، این کجایش ملی است؟ کجایش دفاعی است؟ اینها همه گفتمانسازی برای امام جمعههای خودش است. بعد هم امامی کاشانی با چه سخافتی میگوید «چک و چانه سر مسایل ملی نباید زد». حالا باید پرسید که کلمه «ملی» را اینها از کجا بلدند؟
سؤال: بعد از اعلام استراتژی ترامپ و بعد از اینکه سپاه را در لیست خزانهداری گذاشتند ـ که ضربه کمرشکنی به رژیم بود ـ روحانی با صراحت از سپاه دفاع کرد. در حالی که قبلاً در موارد متعدد، بهاصطلاح علیه سپاه موضعگیری میکرد. ظریف هم آن توئیت مسخره را کرد که «من سپاهی هستم و ما همه سپاهی هستیم» که با موج انزجار مواجه شد. عکسش با قاسم سلیمانی را هم منتشر کردند.
آیا این نمونهها با اینکه میگویید شقه بیشتر میشود، تناقض ندارد؟
محمدعلی توحیدی: سؤال بسیار خوبی است. پاسخش هم این است که نخیر! قبل از هر چیز، بیان رسوایی رئیسجمهور یا شیخ حسن روحانی یا ظریف است که خواستند خودشان را معتدل و میانهرو به مردم یا دنیا قالب کنند. هرگز معتدل نبودند. الآن هم در کشاکش سیاسی و در تغییر اوضاع، ماهیتشان بارز میشود. درست است که اینها به سپاه پاسداران ـ که از ذات خودشان است ـ و یا به خامنهای نزدیک میشوند، اما همین یعنی بحران در درون رژیم غوغا میکند.
چند روز پیش در یکی از روزنامههای رژیم بهنام بهار ـ که از جناح روحانی است ـ در شماره ۲آبان آن خواندم که: «رئیسجمهور تدبیر و امید! دقیقاً کجایی؟ خزانی از وعدههای بیسرانجام. خبرها حاکی است که مأموران امنیتی به سید محمد خاتمی اجازه خروج از خانهاش را ندادهاند و این تصمیمات در شورای امنیت نظام به ریاست روحانی و دبیری شمعخانی به تصویب رسید».
همین هفته روحانی یک وزیر علوم معرفی کرده است که وزارت آن مدتها روی هوا بود. ۵۰۰نفر که از جناح خودشان هستند و توی دانشگاهها میروند و روزنامهی هم منتشر میکنند، خیلی به این موضوع معترض هستند. اینها نوشتهاند که: «آقای روحانی در مناظرههای انتخاباتی، آقای قالیباف را بهعنوان گاز انبر و لوله کردن برخوردهای دانشجویی معرفی کرد. حالا خودش سراغ کسی رفته است که دانشجویان زیادی را گازانبری له کرده است». گویا کسی به نام غلامی را معرفی کرده است. این فرد هم وقتی رئیس دانشگاه بوعلی در همدان بوده، از در پشتی، عدهیی حزباللهی را راه داده که رفتند عدهیی را زدند و مجروح کردند. بعد مجروحان را هم بردند یک سال محکوم کردند و یک ترم تحصیلی هم از تحصیل محروم کردند! یک عدهیی را هم زندان بردند. حالا روحانی این آدم را بهعنوان وزیر علوم معرفی کرده است!
یا بعد از انتخاباتی که میگفتند برای تقویت مدرهها در این انتخابات شرکت کنید، الآن ببینید چه شده است! این دولتشه، این کابینهاشه و این هم خودش! یعنی هرگز این نیست که مثلاً فرض کنید اینکه این میچسبد به خامنهای، بحران و ولولهیی که در درون رژیم هست در درون باند خودش هم این شقهها هست در درون آن یکی باند هم همینطور است.
یک روزنامه دیگر به نام اعتماد نوشته بود که اینها در جریان انتخابات باز هم به کارگردانی خامنهای بود. آمدند گفتند اسم اصولگرایان را کنار بگذاریم، چون برد ندارد. برویم اسم نیروهای انقلابی پیدا کنیم. چون خامنهای همهاش میگفت نیروهای انقلابی. رفتند همین کار را کردند. یک باند جدید راه انداختند که شاید متحدشان کند. از توی آن رئیسی را علم کردند. ولی وقتی رئیسی رفت سراغ تتلوی خواننده، دیدند افتضاح شد. دوباره الآن منفجر شدهاند و هم توی خودشان اختلاف است. همین الآن در داخل رژیم اگر روزنامههای رژیم را نگاه کنید، هم بین خودشان بر سر شکست برجام و هم داخل هر دو جناح، غوغایی است.
بله، نکتهیی که شما گفتید، بسیار درست است. اینها به خامنهای و سپاه نزدیک شدهاند. کرنش کردند. مجیز گفتند؛ ولی فقط خودشان را رسوا کردند. مشکلی از بحران و شقه و زهر داخل رژیم حل نمیشود.
نکته دوم: کدام مدرهیی، کدام اصلاحطلبی، کدام اعتدالخواه و میانهرویی هست که از تقویت سیاست جنگافروزانه، از تقویت مداخله در خاک خارجی، تقویت شود؟ پس اینها مدره نیستند. نه، اینطوری نیست. کلاً یک استدلال بسیار باطلی است. البته خود رژیم هم از این استدلال استقبال میکند.
اینجور جاها میبینیم که خود خامنهای هم بهطور مضحکی یاد ملیگرایی میافتد! یعنی حرفهایش بسیار متناقض است. این سیاست مداخلهجویانهیی را که از جنگ گرفته تا دخالتهای در کشورهای دیگر و حتی تولید و ساخت و ساز موشک و اتمی، یک سیاستی بر پایهی دخالت در خارج خاک ایران است؛ بر پایهی خلافت اسلامی است؛ یعنی همان شعار خمینی که میگفت: «قدس از طریق کربلا». یعنی جهانی کردن اسلام! سپاه پاسداران هم اساسش بر همین است.
حالا اسم این را «دفاعی» میگذارد؛ که دروغ است؛ چون کاملاً تعرض به خاک خارجی است. بعد میگوید ملی است! کجایش ملی است؟ در کوچه و خیابان ایران هم که گوش کنید، میگویند «تا پولمان نداده ـ هر شب همین بساطه» و بلافاصله میگویند «سوریه را رها کن ـ فکری بهحال ما کن» و یا «نه غزه، نه لبنان ـ فقط مردم ایران». خوب، این کجایش ملی است؟ کجایش دفاعی است؟ اینها همه گفتمانسازی برای امام جمعههای خودش است. بعد هم امامی کاشانی با چه سخافتی میگوید «چک و چانه سر مسایل ملی نباید زد». حالا باید پرسید که کلمه «ملی» را اینها از کجا بلدند؟
سؤال: بعد از اعلام استراتژی ترامپ و بعد از اینکه سپاه را در لیست خزانهداری گذاشتند ـ که ضربه کمرشکنی به رژیم بود ـ روحانی با صراحت از سپاه دفاع کرد. در حالی که قبلاً در موارد متعدد، بهاصطلاح علیه سپاه موضعگیری میکرد. ظریف هم آن توئیت مسخره را کرد که «من سپاهی هستم و ما همه سپاهی هستیم» که با موج انزجار مواجه شد. عکسش با قاسم سلیمانی را هم منتشر کردند.
آیا این نمونهها با اینکه میگویید شقه بیشتر میشود، تناقض ندارد؟
محمدعلی توحیدی: سؤال بسیار خوبی است. پاسخش هم این است که نخیر! قبل از هر چیز، بیان رسوایی رئیسجمهور یا شیخ حسن روحانی یا ظریف است که خواستند خودشان را معتدل و میانهرو به مردم یا دنیا قالب کنند. هرگز معتدل نبودند. الآن هم در کشاکش سیاسی و در تغییر اوضاع، ماهیتشان بارز میشود. درست است که اینها به سپاه پاسداران ـ که از ذات خودشان است ـ و یا به خامنهای نزدیک میشوند، اما همین یعنی بحران در درون رژیم غوغا میکند.
چند روز پیش در یکی از روزنامههای رژیم بهنام بهار ـ که از جناح روحانی است ـ در شماره ۲آبان آن خواندم که: «رئیسجمهور تدبیر و امید! دقیقاً کجایی؟ خزانی از وعدههای بیسرانجام. خبرها حاکی است که مأموران امنیتی به سید محمد خاتمی اجازه خروج از خانهاش را ندادهاند و این تصمیمات در شورای امنیت نظام به ریاست روحانی و دبیری شمعخانی به تصویب رسید».
همین هفته روحانی یک وزیر علوم معرفی کرده است که وزارت آن مدتها روی هوا بود. ۵۰۰نفر که از جناح خودشان هستند و توی دانشگاهها میروند و روزنامهی هم منتشر میکنند، خیلی به این موضوع معترض هستند. اینها نوشتهاند که: «آقای روحانی در مناظرههای انتخاباتی، آقای قالیباف را بهعنوان گاز انبر و لوله کردن برخوردهای دانشجویی معرفی کرد. حالا خودش سراغ کسی رفته است که دانشجویان زیادی را گازانبری له کرده است». گویا کسی به نام غلامی را معرفی کرده است. این فرد هم وقتی رئیس دانشگاه بوعلی در همدان بوده، از در پشتی، عدهیی حزباللهی را راه داده که رفتند عدهیی را زدند و مجروح کردند. بعد مجروحان را هم بردند یک سال محکوم کردند و یک ترم تحصیلی هم از تحصیل محروم کردند! یک عدهیی را هم زندان بردند. حالا روحانی این آدم را بهعنوان وزیر علوم معرفی کرده است!
یا بعد از انتخاباتی که میگفتند برای تقویت مدرهها در این انتخابات شرکت کنید، الآن ببینید چه شده است! این دولتشه، این کابینهاشه و این هم خودش! یعنی هرگز این نیست که مثلاً فرض کنید اینکه این میچسبد به خامنهای، بحران و ولولهیی که در درون رژیم هست در درون باند خودش هم این شقهها هست در درون آن یکی باند هم همینطور است.
یک روزنامه دیگر به نام اعتماد نوشته بود که اینها در جریان انتخابات باز هم به کارگردانی خامنهای بود. آمدند گفتند اسم اصولگرایان را کنار بگذاریم، چون برد ندارد. برویم اسم نیروهای انقلابی پیدا کنیم. چون خامنهای همهاش میگفت نیروهای انقلابی. رفتند همین کار را کردند. یک باند جدید راه انداختند که شاید متحدشان کند. از توی آن رئیسی را علم کردند. ولی وقتی رئیسی رفت سراغ تتلوی خواننده، دیدند افتضاح شد. دوباره الآن منفجر شدهاند و هم توی خودشان اختلاف است. همین الآن در داخل رژیم اگر روزنامههای رژیم را نگاه کنید، هم بین خودشان بر سر شکست برجام و هم داخل هر دو جناح، غوغایی است.
بله، نکتهیی که شما گفتید، بسیار درست است. اینها به خامنهای و سپاه نزدیک شدهاند. کرنش کردند. مجیز گفتند؛ ولی فقط خودشان را رسوا کردند. مشکلی از بحران و شقه و زهر داخل رژیم حل نمیشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر