لينك به منبع:
«سرود پیوستن»
خسرو گلسرخی
«باید که دوست بداریم یاران را
باید که چون خزر بخروشیم.
فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود.
باید، تپیدن هر قلب، اینک سرود
باید، سرخی هر خون، اینک پرچم
باید که قلب ما
سرود ما و پرچم ما باشد.
باید، در هر سپیدۀ البرز
نزدیکتر شویم؛
باید یکی شویم.
اینان هراسشان ز یگانگی ماست...
باید که سر زند
طلیعۀ خاور
از چشمهای ما.
باید که لوتِ تشنه
میزبان خزر باشد.
باید کویر فقیر
از چشمه های شمالی بی نصیب نماند.
باید که دست های خسته بیاسایند.
باید که خنده و آینده جای اشک بگیرد
باید بهار،
در چشم کودکان جادۀ ری
سبز و شکفته و شاداب،
باید بهار را بشناسند.
باید جوادیه بر پل بنا شود؛
پل،
این شانه های ما.
باید که رنج را بشناسیم
وقتیکه دختر رحمان
با یک تب دو ساعته می میرد
باید که دوست بداریم یاران را
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد...»
از ساعت ۳ بعد از ظهر روز ۲۷
فروردین ۱۳۴۱ در جادۀ چالوس ـ کرج باران و تگرگ، ناگهان از راه رسید و
بیامان بارید. بارش که تمام شد همه جا را آب فرا گرفته بود. سیل که به راه
افتاد نه فقط جاده که تا شعاع ۸ کیلومتر کوههای کنار جاده را شست و کمی
پایینتر با ریزش صخره ها و رسوب گل و لای، راه شمال به کرج بسته شد.
حدود دو هزار اتومبیل... در میانۀ راه متوقّف شدند. این راهبندان تا حدود ۴ صبح فردا ادامه داشت؛ تا زمانی که سرانجام با تلاش مأموران راهداری، جاده بازشد و مسافران راهی خانه شدند. امّا قربانیان این حادثه تنها مسافرانِ در راه مانده نبودند و همزمان سیل و ریزش کوه برای مردم کرج و تهران هم دردسرساز شد. ریزش کوه بیشتر از پنج ساعت جریان آب مرکز تصفیۀ سازمان آب را قطع کرد.
حدود دو هزار اتومبیل... در میانۀ راه متوقّف شدند. این راهبندان تا حدود ۴ صبح فردا ادامه داشت؛ تا زمانی که سرانجام با تلاش مأموران راهداری، جاده بازشد و مسافران راهی خانه شدند. امّا قربانیان این حادثه تنها مسافرانِ در راه مانده نبودند و همزمان سیل و ریزش کوه برای مردم کرج و تهران هم دردسرساز شد. ریزش کوه بیشتر از پنج ساعت جریان آب مرکز تصفیۀ سازمان آب را قطع کرد.
بارش شدید باران در روز جمعه اول
اردیبهشت نیز ادامه یافت. حدود ساعت ۸ شب بود که آرام آرام بحران از در و
دیوار شهر بالا آمد و تقریباً بخش عمده یی از شهر تهران را آب گرفت و
ارتفاع آب در خوشبینانه ترین حالت به نیم متر میرسید. چیزی نگذشت که
خیابانهای اصلی شهر زیر آب رفت.
تخریب اماکن مسکونی و اداری از شمال تهران یعنی درست پشت هتل هیلتون در محمودیه آغاز شد. در اولین دقایق، دوازده خانه و ویلای تازه ساز در این منطقه طعمۀ سیل شدند. در شمیران نیز باران و سیل خرابیهای زیادی به بار آورد و از جمله نقاط سیلزده شمیران، میتوان از قریه های ولنجک، کاشانک و اوین نام برد. در ولنجک سیل سه خانه، در اوین ۶ و در کاشانک نیز تعدادی خانه را ویران کرد.
در طول مسیر، سیل نیمی از جادۀ پهلوی مقابل جنگل ساعی (پارک فعلی) را تخریب و به جای آن گودالی عمیق به قطر ۱۰ و عمق ۲۰ متر حفر کرد و چند اصله درخت چنار و تیر چراغ برق را هم از پا انداخت تا برق این ناحیه خاموش شود. در شهرآرا هم آب، کارخانه برق آلستوم را فرا گرفت، تمام زیرزمینها را پر کرد و چیزی شبیه آبانبار به وجود آورد!
سیل در یکی از مسیرهای حرکت خود به خیابان شاهپور هم رسید. پادگان ژاندارمری مرکز را در کام خود فرو برد و محوطه آن را به دریاچه یی طبیعی تبدیل کرد. در کوی دانشجویان در امیرآباد هم سیل قسمتی از باغچۀ محوّطۀ این مجموعه را از بین برد و قنات آب شُرب دانشجویان گلآلود شد.
امّا گذشته از شمال و مرکز، شرق تهران نیز از آب گرفتگی و سیل مستثنی نبود. از نقاط دیگری که در معرض هجوم سیل قرار گرفت منطقه نارمک بود. نیمه شب سیل کوچه و خیابانهای نارمک را فراگرفت. مردم وحشتزده از خانه ها بیرون ریخته بودند و کوچهها و خیابانها از فریاد و شیون پر بود. سطح اکثر خانه ها تا نیم متر زیر آب بود و مردم بیتوجه به اثاث منازلشان به خیابانها میآمدند.
در جمعه شب اول اردیبهشت، نَهر (=رودخانه) فیروزآباد، که سرچشمۀ آن در کوههای فرحزاد بود و گاهگاه رشتۀ باریک آبی ته آن دیده میشد، به علت بارانهای شدید و جاری شدن سیل، به رودخانه یی خروشان تبدیل شد و عدّۀ زیادی را بیخانمان کرد.
نهر فیروزآباد پس از عبور از اراضی جی و مهرآباد، آریانا، بریانک و سلیمانیه و خیابان قزوین وارد حریم راه آهن شده و از محلات رباط کریم، کوی مهناز، تیموری، شاه آباد نو، امامزاده حسن، اراضی خزانه، اتابک، جوادیه و نازیآباد میگذشت و به قریه فیروزآباد در آن سوی شهر ری سرازیر میشد.
در حدود ساعت ۱۰ شب بود که یکی از پلهای نهر فیروزآباد ۱۰ متر پایینتر به پل دیگری متصل شد و راه عبور را سد کرد و در اثر همین حادثه آب به کوچههای جوادیه راه یافت و تا نیم متر کوچه را آب فراگرفت. نیم ساعت بعد صدای شیون و فریاد زن و بچه، کوچک و بزرگ در کوچه و در خیابانهای جوادیه طنین انداخت.
این وضع در بسیاری نقاط دیگر در مناطق جی، کوی مهناز، بریانک، محله امامزاده عبدالله، خیابان هُرمزان و اطراف باغهای مظفّر امیری هم کم و بیش حاکم بود. مردم این مناطق برای جلوگیری از نفوذ آب به داخل خانه هایشان با سنگ و چوب، تخته و گونی، لحاف و تُشک و هر چه به دستشان میرسید جلو در خانه خود را سد میکردند که آب وارد خانه نشود ولی فشار آب بیش از اینها بود.
در همان دقایق اولیه هفت خانه در «جوادیه» فروریخت و به تلی از خاک تبدیل شد. سیل با ادامه مسیر دیوارهای بسیاری از خانهها را فرو ریخت. بیش از دو هزار رأس گوسفند و بز که در آغلهای قصّابخانه خوابیده بودند، بیسر و صدا به زیر امواج فرورفتند و روز بعد لاشه آنها را در چند کیلومتری قصّابخانه از آب گرفتند. این گوسفندها متعلق به «چوبدار» ها بود که برای فروش به قصّابخانه آورده بودند امّا قبل از آن که به تیغ سَلّاخ کشته شوند، طعمه سیل شدند.
مردم نواحی امامزاده حسن، قلعه مرغی و جی از دیگر ساکنان جنوب غرب تهران بودند که قربانی سیل شدند. از پل امامزاده معصوم به طرف انتهای جاده که به اراضی نزدیک به فرودگاه قلعه مرغی میرسید، سیل همچنان از شمال به طرف جنوب حرکت میکرد، آسفالت به هیچ وجه دیده نمیشد، پیاده رو ها زیر آب بود و خانه های دو طرف خیابان، اغلب خراب شده یا در شُرُف خرابی بود. سیلی که از زیر پل امامزاده معصوم عبور میکرد تا سه متر ارتفاع داشت و فشار سیل به حدّی بود که مازاد آب از بالای پل سرازیر میشد.
در دو طرف خیابانی که به سمت محلّۀ اطراف قلعه مرغی میرفت خانه ها همه فرو ریخت و زن و مرد و بچه از خانه ها بیرون ریخته و به جمع آوری اثاثیه باقیماندۀ خود مشغول شدند. باران سیل آسا در اطراف قلعه مرغی در حدود دویست خانه را ویران و هزاران نفر را بیخانمان کرد.
در نزدیکی «خزانه»، سیل که به شدّت جاری بود تیرهای برق را یکی پس از دیگری از جا میکند و بر زمین میانداخت. مردم با کمک مأمورین نیروی هوایی زیر خط قطار راهآهن را خراب کردند و مسیر سیل را به طرف محوطه وسیع فرودگاه قلعه مرغی تغییر دادند و فرودگاه به صورت دریاچه یی بزرگ درآمد.
مردم کوچ خود را از همان نیمه شب جمعه آغاز کردند. از آن جمله اهالی امامزاده حسن که ساعتی پس از به زیر آب رفتن خانه هایشان، پیر و جوان، کوچک و بزرگ هر کس چیزی از قبیل چمدان، فرش، پتو و امثالهم به دست داشت، در پی جای امنی میگشت. همزمان دو تراکتور ساکنانِ محل، فرشها و رختخوابها را از زیر آب و گل بیرون میکشیدند و در گوشه یی انباشته میکردند.
یکی از نقاطی که آسیب فراوانی دید اراضی «جی» بود؛ جایی که هر چند تعداد ساختمانهای مسکونی آن محدود بود و بیشتر به باغهای مظفّر امیری اختصاص داشت، امّا ساکنان آن دو تا سه روز شرایط بسیار سختی را از سر گذراندند. سیلاب شدید پس از روان شدن در سطح خیابان سیمتری جی به طرف خانه های بی پناه جی جاری شد. جریان سیلاب از روی پل سیمتری جی آغاز شد و به طرف محلات جنوب روان شد. روی پل هزاران نفر اجتماع کرده بودند امّا از کسی کاری ساخته نبود. آب از کوچه ها و خیابانها و خانه ها به طرف پایین رفت و در راه خود دهها خانه و مغازه را ویران کرد.
در محل امامزاده عبدالله که قبرستانی ۱۲۰۰ ساله را در خود جای داده هم، به دلیل گودبرداری که چند روز پیش از حادثه انجام شده بود، جمع شدن آب، دریاچه یی عمیق ایجاد کرد.
در نیمه شب روز حادثه سیل از سه طرف شهر ری را تهدید میکرد: از طرف غرب رودخانه فیروزآباد، از طرف دیگر فاضلاب تهران و از یک طرف فاضلاب تهران نو و نارمک.
در ساعت یک بعد از نیمه شب (دوم اردیبهشت) بود که سیل عظیمی در حوالی «شهر ری» جاری شد. آب رودخانه فیروزآباد قریۀ عظیم آباد را ویران کرد و بیش از ۴۰ خانه خراب شد و اثاثیۀ مردم را آب برد. در محله «جوانمرد قصّاب» هم بیش از ۶۰ خانه ویران شد و ساکنان این منطقه به همراه اهالی عظیم آباد به سمت شهر ری کوچ کردند.
هرچند سیل در تهران تقریباً تمامی نقاط شهر را تحت تأثیر قرار داد، امّا رویِ خشمگینِ طبیعت، بیش از هر جا، در «جوادیه» تهران دیده شد؛ جایی که آن زمان محل اقامت گروهی از فقیرترین مردم پایتخت بود. خانه های این محله که بیش از ۸۰ هزار نفر را در خود جای میداد، اکثراً گلی بودند و در شهر فقط یک درمانگاه وجود داشت. جاری شدن سیل و طغیان نهر فیروزآباد نه تنها به پلهای این منطقه آسیب جدّی وارد کرده بود بلکه بسیاری از خانه های منطقه را نیز ویران کرد.
روز پس از سیل، بارندگی ادامه پیدا کرد و مردم «جوادیه» در وضعیّت اسفناکی قرارگرفتند. آنها بین آب و گل در پی اثاثیۀ خود میگشتند و یک کامیون شهرداری نیز به مردم کمک میکرد. مردم اثاثیه خود را در سالن شهرداری خالی میکردند، امّا بسیاری میگفتند که ۵۰ کامیون هم برای جمع آوری زندگیشان که در میان گل و لای بود، کافی نیست، چه رسد به یکی!
بسیاری از خانه ها خراب شده بود. خیلیها دست زن و بچه را گرفتند و به خانه اقوام در شهرستان رفتند و آنها که مانده بودند یا در حال خالی کردن خانه هایشان از آب بودند یا اگر خانه خراب شده بودند در چادرهایی که مردم دیگر برایشان برپا کردند، ساکن شدند.
بر اساس آنچه در نشریات همان زمان آمده، در سیل تهران در مجموع ۱۳ نفر مجروح و ۵ نفر از جمله یک کودک ۱۲ ساله و یک نوعروس، در نقاط مختلف تهران کشته شدند. چند هزار رأس اَحشام نابود شدند، به چند هزار خانه آسیب وارد آمد، هزاران نفر بیخانمان شدند و میلیونها خسارت به بار آمد.
تخریب اماکن مسکونی و اداری از شمال تهران یعنی درست پشت هتل هیلتون در محمودیه آغاز شد. در اولین دقایق، دوازده خانه و ویلای تازه ساز در این منطقه طعمۀ سیل شدند. در شمیران نیز باران و سیل خرابیهای زیادی به بار آورد و از جمله نقاط سیلزده شمیران، میتوان از قریه های ولنجک، کاشانک و اوین نام برد. در ولنجک سیل سه خانه، در اوین ۶ و در کاشانک نیز تعدادی خانه را ویران کرد.
در طول مسیر، سیل نیمی از جادۀ پهلوی مقابل جنگل ساعی (پارک فعلی) را تخریب و به جای آن گودالی عمیق به قطر ۱۰ و عمق ۲۰ متر حفر کرد و چند اصله درخت چنار و تیر چراغ برق را هم از پا انداخت تا برق این ناحیه خاموش شود. در شهرآرا هم آب، کارخانه برق آلستوم را فرا گرفت، تمام زیرزمینها را پر کرد و چیزی شبیه آبانبار به وجود آورد!
سیل در یکی از مسیرهای حرکت خود به خیابان شاهپور هم رسید. پادگان ژاندارمری مرکز را در کام خود فرو برد و محوطه آن را به دریاچه یی طبیعی تبدیل کرد. در کوی دانشجویان در امیرآباد هم سیل قسمتی از باغچۀ محوّطۀ این مجموعه را از بین برد و قنات آب شُرب دانشجویان گلآلود شد.
امّا گذشته از شمال و مرکز، شرق تهران نیز از آب گرفتگی و سیل مستثنی نبود. از نقاط دیگری که در معرض هجوم سیل قرار گرفت منطقه نارمک بود. نیمه شب سیل کوچه و خیابانهای نارمک را فراگرفت. مردم وحشتزده از خانه ها بیرون ریخته بودند و کوچهها و خیابانها از فریاد و شیون پر بود. سطح اکثر خانه ها تا نیم متر زیر آب بود و مردم بیتوجه به اثاث منازلشان به خیابانها میآمدند.
در جمعه شب اول اردیبهشت، نَهر (=رودخانه) فیروزآباد، که سرچشمۀ آن در کوههای فرحزاد بود و گاهگاه رشتۀ باریک آبی ته آن دیده میشد، به علت بارانهای شدید و جاری شدن سیل، به رودخانه یی خروشان تبدیل شد و عدّۀ زیادی را بیخانمان کرد.
نهر فیروزآباد پس از عبور از اراضی جی و مهرآباد، آریانا، بریانک و سلیمانیه و خیابان قزوین وارد حریم راه آهن شده و از محلات رباط کریم، کوی مهناز، تیموری، شاه آباد نو، امامزاده حسن، اراضی خزانه، اتابک، جوادیه و نازیآباد میگذشت و به قریه فیروزآباد در آن سوی شهر ری سرازیر میشد.
در حدود ساعت ۱۰ شب بود که یکی از پلهای نهر فیروزآباد ۱۰ متر پایینتر به پل دیگری متصل شد و راه عبور را سد کرد و در اثر همین حادثه آب به کوچههای جوادیه راه یافت و تا نیم متر کوچه را آب فراگرفت. نیم ساعت بعد صدای شیون و فریاد زن و بچه، کوچک و بزرگ در کوچه و در خیابانهای جوادیه طنین انداخت.
این وضع در بسیاری نقاط دیگر در مناطق جی، کوی مهناز، بریانک، محله امامزاده عبدالله، خیابان هُرمزان و اطراف باغهای مظفّر امیری هم کم و بیش حاکم بود. مردم این مناطق برای جلوگیری از نفوذ آب به داخل خانه هایشان با سنگ و چوب، تخته و گونی، لحاف و تُشک و هر چه به دستشان میرسید جلو در خانه خود را سد میکردند که آب وارد خانه نشود ولی فشار آب بیش از اینها بود.
در همان دقایق اولیه هفت خانه در «جوادیه» فروریخت و به تلی از خاک تبدیل شد. سیل با ادامه مسیر دیوارهای بسیاری از خانهها را فرو ریخت. بیش از دو هزار رأس گوسفند و بز که در آغلهای قصّابخانه خوابیده بودند، بیسر و صدا به زیر امواج فرورفتند و روز بعد لاشه آنها را در چند کیلومتری قصّابخانه از آب گرفتند. این گوسفندها متعلق به «چوبدار» ها بود که برای فروش به قصّابخانه آورده بودند امّا قبل از آن که به تیغ سَلّاخ کشته شوند، طعمه سیل شدند.
مردم نواحی امامزاده حسن، قلعه مرغی و جی از دیگر ساکنان جنوب غرب تهران بودند که قربانی سیل شدند. از پل امامزاده معصوم به طرف انتهای جاده که به اراضی نزدیک به فرودگاه قلعه مرغی میرسید، سیل همچنان از شمال به طرف جنوب حرکت میکرد، آسفالت به هیچ وجه دیده نمیشد، پیاده رو ها زیر آب بود و خانه های دو طرف خیابان، اغلب خراب شده یا در شُرُف خرابی بود. سیلی که از زیر پل امامزاده معصوم عبور میکرد تا سه متر ارتفاع داشت و فشار سیل به حدّی بود که مازاد آب از بالای پل سرازیر میشد.
در دو طرف خیابانی که به سمت محلّۀ اطراف قلعه مرغی میرفت خانه ها همه فرو ریخت و زن و مرد و بچه از خانه ها بیرون ریخته و به جمع آوری اثاثیه باقیماندۀ خود مشغول شدند. باران سیل آسا در اطراف قلعه مرغی در حدود دویست خانه را ویران و هزاران نفر را بیخانمان کرد.
در نزدیکی «خزانه»، سیل که به شدّت جاری بود تیرهای برق را یکی پس از دیگری از جا میکند و بر زمین میانداخت. مردم با کمک مأمورین نیروی هوایی زیر خط قطار راهآهن را خراب کردند و مسیر سیل را به طرف محوطه وسیع فرودگاه قلعه مرغی تغییر دادند و فرودگاه به صورت دریاچه یی بزرگ درآمد.
مردم کوچ خود را از همان نیمه شب جمعه آغاز کردند. از آن جمله اهالی امامزاده حسن که ساعتی پس از به زیر آب رفتن خانه هایشان، پیر و جوان، کوچک و بزرگ هر کس چیزی از قبیل چمدان، فرش، پتو و امثالهم به دست داشت، در پی جای امنی میگشت. همزمان دو تراکتور ساکنانِ محل، فرشها و رختخوابها را از زیر آب و گل بیرون میکشیدند و در گوشه یی انباشته میکردند.
یکی از نقاطی که آسیب فراوانی دید اراضی «جی» بود؛ جایی که هر چند تعداد ساختمانهای مسکونی آن محدود بود و بیشتر به باغهای مظفّر امیری اختصاص داشت، امّا ساکنان آن دو تا سه روز شرایط بسیار سختی را از سر گذراندند. سیلاب شدید پس از روان شدن در سطح خیابان سیمتری جی به طرف خانه های بی پناه جی جاری شد. جریان سیلاب از روی پل سیمتری جی آغاز شد و به طرف محلات جنوب روان شد. روی پل هزاران نفر اجتماع کرده بودند امّا از کسی کاری ساخته نبود. آب از کوچه ها و خیابانها و خانه ها به طرف پایین رفت و در راه خود دهها خانه و مغازه را ویران کرد.
در محل امامزاده عبدالله که قبرستانی ۱۲۰۰ ساله را در خود جای داده هم، به دلیل گودبرداری که چند روز پیش از حادثه انجام شده بود، جمع شدن آب، دریاچه یی عمیق ایجاد کرد.
در نیمه شب روز حادثه سیل از سه طرف شهر ری را تهدید میکرد: از طرف غرب رودخانه فیروزآباد، از طرف دیگر فاضلاب تهران و از یک طرف فاضلاب تهران نو و نارمک.
در ساعت یک بعد از نیمه شب (دوم اردیبهشت) بود که سیل عظیمی در حوالی «شهر ری» جاری شد. آب رودخانه فیروزآباد قریۀ عظیم آباد را ویران کرد و بیش از ۴۰ خانه خراب شد و اثاثیۀ مردم را آب برد. در محله «جوانمرد قصّاب» هم بیش از ۶۰ خانه ویران شد و ساکنان این منطقه به همراه اهالی عظیم آباد به سمت شهر ری کوچ کردند.
هرچند سیل در تهران تقریباً تمامی نقاط شهر را تحت تأثیر قرار داد، امّا رویِ خشمگینِ طبیعت، بیش از هر جا، در «جوادیه» تهران دیده شد؛ جایی که آن زمان محل اقامت گروهی از فقیرترین مردم پایتخت بود. خانه های این محله که بیش از ۸۰ هزار نفر را در خود جای میداد، اکثراً گلی بودند و در شهر فقط یک درمانگاه وجود داشت. جاری شدن سیل و طغیان نهر فیروزآباد نه تنها به پلهای این منطقه آسیب جدّی وارد کرده بود بلکه بسیاری از خانه های منطقه را نیز ویران کرد.
روز پس از سیل، بارندگی ادامه پیدا کرد و مردم «جوادیه» در وضعیّت اسفناکی قرارگرفتند. آنها بین آب و گل در پی اثاثیۀ خود میگشتند و یک کامیون شهرداری نیز به مردم کمک میکرد. مردم اثاثیه خود را در سالن شهرداری خالی میکردند، امّا بسیاری میگفتند که ۵۰ کامیون هم برای جمع آوری زندگیشان که در میان گل و لای بود، کافی نیست، چه رسد به یکی!
بسیاری از خانه ها خراب شده بود. خیلیها دست زن و بچه را گرفتند و به خانه اقوام در شهرستان رفتند و آنها که مانده بودند یا در حال خالی کردن خانه هایشان از آب بودند یا اگر خانه خراب شده بودند در چادرهایی که مردم دیگر برایشان برپا کردند، ساکن شدند.
بر اساس آنچه در نشریات همان زمان آمده، در سیل تهران در مجموع ۱۳ نفر مجروح و ۵ نفر از جمله یک کودک ۱۲ ساله و یک نوعروس، در نقاط مختلف تهران کشته شدند. چند هزار رأس اَحشام نابود شدند، به چند هزار خانه آسیب وارد آمد، هزاران نفر بیخانمان شدند و میلیونها خسارت به بار آمد.
(تصویری از وقوع سیل در خیابان آریانا: خیابان «مالک اشتر» فعلی)
***
***
دو روز بعد از وقوع سیل بود که
گروهی از دانشجویان فعّال دانشگاههای تهران برای کمک به مردم این منطقه
«اردوی کار دانشجویان» را تشکیل دادند. این اردوی کار از سه اکیپ کادر فنی،
کادر بهداشتی و کادر اداره کننده و تدارکات تشکیل میشد.
کادر فنی، ساختن سه پل بر روی نهر فیروزآباد و لایروبی آن را در دستور کار خود قرار داد. کادر بهداشتی یک درمانگاه موقّت برپا کرد که بیماران را به طور رایگان میپذیرفت و کادر تدارکات نیز به توزیع اَقلام مورد نیاز مردم و کمکرسانی روزانه به آنها مشغول شد.
کار اردو در مجموع ۸ روز ادامه داشت. در این مدت کار لایروبی نهر فیروزآباد و ساختن سه پل روی آن به پایان رسید و همزمان به بیماران و آسیبدیدگان در حدّ توان و امکانات رسیدگی شد.
این حرکت داوطلبانه که در ابتدا با حدود ۳۰۰ دانشجو آغاز شده بود، پس از چند روز از مرز ۵۰۰ نفر گذشت. اقدامات دانشجویان با استقبال مردم منطقه مواجه شد. از آنجا که اکثر این دانشجویان از مخالفان و منتقدان محسوب میشدند، بعضاً سنگ اندازیها و تهدیدهایی هم علیه دانشجویان صورت میگرفت؛ امّا دانشجویان با سماجت به کار خود ادامه دادند. دکتر فرهاد، رئیس وقت دانشگاه تهران، هم مشوّق دانشجویان بود و از این حرکت حمایت میکرد.
(«تاریخ ایرانی»، به نقل از گزارشهای روزنامه «اطلاعات» ۲۸ فروردین تا ۲ اردیبهشت۱۳۴۱).
سعید محسن، یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، به هنگام کمک به سیلزدگان محلّه جوادیۀ تهران با اصغر بدیع زادگان، یکی دیگر از بنیانگذاران سازمان مجاهدین، آشنا شد.
سعید محسن دانشجویان داوطلب دانشکدۀ فنی تهران را، در اکیپهای تعمیرانی سازماندهی کرده بود.
در همان سال ۱۳۴۱ هم که زلزلۀ در شهر «بویین زهرا»، از شهرهای استان قزوین، ویرانی بسیار به بارآورده بود، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان در رأس گروههای دانشجویی به یاری مردم زلزله زده شتافتند و چندماه به طور شبانه روز به مردم یاری رساندند.
کادر فنی، ساختن سه پل بر روی نهر فیروزآباد و لایروبی آن را در دستور کار خود قرار داد. کادر بهداشتی یک درمانگاه موقّت برپا کرد که بیماران را به طور رایگان میپذیرفت و کادر تدارکات نیز به توزیع اَقلام مورد نیاز مردم و کمکرسانی روزانه به آنها مشغول شد.
کار اردو در مجموع ۸ روز ادامه داشت. در این مدت کار لایروبی نهر فیروزآباد و ساختن سه پل روی آن به پایان رسید و همزمان به بیماران و آسیبدیدگان در حدّ توان و امکانات رسیدگی شد.
این حرکت داوطلبانه که در ابتدا با حدود ۳۰۰ دانشجو آغاز شده بود، پس از چند روز از مرز ۵۰۰ نفر گذشت. اقدامات دانشجویان با استقبال مردم منطقه مواجه شد. از آنجا که اکثر این دانشجویان از مخالفان و منتقدان محسوب میشدند، بعضاً سنگ اندازیها و تهدیدهایی هم علیه دانشجویان صورت میگرفت؛ امّا دانشجویان با سماجت به کار خود ادامه دادند. دکتر فرهاد، رئیس وقت دانشگاه تهران، هم مشوّق دانشجویان بود و از این حرکت حمایت میکرد.
(«تاریخ ایرانی»، به نقل از گزارشهای روزنامه «اطلاعات» ۲۸ فروردین تا ۲ اردیبهشت۱۳۴۱).
سعید محسن، یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، به هنگام کمک به سیلزدگان محلّه جوادیۀ تهران با اصغر بدیع زادگان، یکی دیگر از بنیانگذاران سازمان مجاهدین، آشنا شد.
سعید محسن دانشجویان داوطلب دانشکدۀ فنی تهران را، در اکیپهای تعمیرانی سازماندهی کرده بود.
در همان سال ۱۳۴۱ هم که زلزلۀ در شهر «بویین زهرا»، از شهرهای استان قزوین، ویرانی بسیار به بارآورده بود، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان در رأس گروههای دانشجویی به یاری مردم زلزله زده شتافتند و چندماه به طور شبانه روز به مردم یاری رساندند.
«سرود پیوستن»
خسرو گلسرخی
«باید که دوست بداریم یاران را
باید که چون خزر بخروشیم.
فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود.
باید، تپیدن هر قلب، اینک سرود
باید، سرخی هر خون، اینک پرچم
باید که قلب ما
سرود ما و پرچم ما باشد.
باید، در هر سپیدۀ البرز
نزدیکتر شویم؛
باید یکی شویم.
اینان هراسشان ز یگانگی ماست...
باید که سر زند
طلیعۀ خاور
از چشمهای ما.
باید که لوتِ تشنه
میزبان خزر باشد.
باید کویر فقیر
از چشمه های شمالی بی نصیب نماند.
باید که دست های خسته بیاسایند.
باید که خنده و آینده جای اشک بگیرد
باید بهار،
در چشم کودکان جادۀ ری
سبز و شکفته و شاداب،
باید بهار را بشناسند.
باید جوادیه بر پل بنا شود؛
پل،
این شانه های ما.
باید که رنج را بشناسیم
وقتیکه دختر رحمان
با یک تب دو ساعته می میرد
باید که دوست بداریم یاران را
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر