قیام 88
هنوز
آنانی که زر زدنهای آخوند احمد خاتمی را در یکی از جمعه بازارهای تهران،
به یاد دارند، خوب میدانند که آگوست کنت خرچنگ رفتار نظام، کم مانده بود
از ته قبا به درآید. انگار پیزور درشتی در عمامه او نهاده یا زیر ریشش
فندکی را گر داده باشند، با چشمان باباقوری و از حدقه درآمده، و وجناتی
ابلیس ناک به خود میپیچید و شالتاق پالتاق میکرد. که بله:
«روز عاشورا این تهران را تبدیل به میدان جنگ کردند. اهانت به امام راحل عظیم الشان، به مسجد حمله کردند، آتش زدند. تعداد زیادی را بهشهادت رساندند. جانبازان زیادی را در این عرصه داشتیم. فتنهای که سرمایه سوزی برای این انقلاب بود. 85درصد مردم پای صندوق رأی آمدند. این سرمایه بزرگ را اینها سوزاندند. رمز اینکه دارم مطرح میکنم، این است که احساس میکنم، بعضیها میخواهند بگویند، فتنه چیزی نبود، قبحزدایی کنند از فتنه، در حالیکه مقام معظم رهبری میفرماید فتنه خط قرمز ماست».
7سال پس از چشیدن ضرب سیلی بزرگ مردم ایران، در قیام فراموشی ناپذیر 88 این بلندگوی عمامهدار، خامنهای هنوز از آن واقعه، داغ به دل، ترس باخته و پریشان است؛ آنچنان که به همپالگیهایش اندرز میدهد نکند این موضوع از یادتان برود. کاری نکنید «که باز آرد پشیمانی»، نکند فکر کنید همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد و آبها از آسیاب افتاد. نخیر آقا کسانی که این قدرت را داشتند روز عاشورا را در محتواییترین و بامسماترین بزرگداشت راه و سنت امام حسین، به صحنه قیام و میدان جنگ بر علیه این حکومت یزیدی تبدیل کنند، باز هم خواهند توانست.
واقعیت این است ترس از شکلگیری قیامی دیگر مانند قیام 88 آنقدر فکر و ذکر سردمداران رژیم را به خود مشغول کرده، و آنقدر ترجیعوار در این آتش میدمند که گاه دود آن زیادی به چشم خودشان میرود. این موضوع بهدنبال مرگ رفسنجانی و سربازکردن ابعاد جدیدی از بحران در درون رژیم، آخوند حیدر مصلحی، وزیر پیشین اطلاعات رژیم، در این مورد بتازگی اظهار لحیه کرده است:
«یکی از مباحثی که دشمنان در بررسیهایشان به آن رسیدهاند و توسط جاسوسانشان آن را پیگیری میکنند، رفع نقایصشان در جریان فتنه 88 است. اینگونه میگویند که باید در سال 96 طبقه متوسط به پایین جامعه را به کف خیابان بکشانیم»
[سایت حکومتی انتخاب 27 دی] .
***
واقعیت این است که آن قیام «غافلگیر کننده»، سراسری و شکوهمند از تپش نیفتاده و به محاق نرفته است؟ آن اللهاکبرهای شعلهور بر بامهای پرستاره تهران، در نیمه شبهای حماسی، آن شعار فراگیرِ «نترسید! نترسید! ما همه با هم استیم»، آن چپه کردن پاترولهای لجنرنگ نیروی انتظامی و به آتش کشیدن هیمنه سپر و باتون و مچاله کردن پاسداران چون تودهیی از پشههای حقیر، در بنبست کوچهها با کاسکت و اونیفورم؛ و دیدن رنگ دوست داشتنی هراس از خشم خلق در اعماق چشمانشان، فراموش نشده و هنوز انگیزاننده و الهامبخش است.
دیدن حقانیت و معصومیت ملت ایران، در آخرین سوسوی چشمان به ابدیت دوخته شده، گیرا و گویاتر از هزار فریاد «ندا آقا سلطان»، سمبل شهدای قیام 88 هنوز آدمی را به فکر فرو میبرد؟ چه چشمان رازناک و جاودانهای! که جهان را از درون لرزاند و یکبار دیگر انسان معاصر را در برابر مسئولیت انسان بودنش قرار داد. بیآن که کسی به کسی فراخوان داده باشد.
واقعیت این است که رژیم نتوانسته با فلیترینگ برخی شبکههای اجتماعی، شبکههای قیام را در ایران بخشکاند و مانع از ارتباط عزم ها، انتخابها و آگاهیها با هم شود؟ ماهواره کُشی و به خیابان کَشی دیشها و له کردن آنها در زیر غلتک و زرهپوش با غیظی لجامگسیخته، برای ممانعت از رسوخ آگاهی به خانهها، نتیجه عکس داده است.
بیهوده نیست که فاشیستهای عمامه بهسر مدام روضه «فتنه» (قیام) میخوانند، و در هر امن یجیب از آن میهراسانند، میپرهیزانند و به یکدیگر این «خط قرمز» را گوشزد میکنند؟
شگفتی در اینجاست که نمیدانند آتشفشان قیام، بار دیگر از کجا و در چه زمانی و تحت چه عنوانی فوران خواهد کرد اما تب و لرز آن را نمیتوانند انکار کنند. وضعیت بگونهای است حتی بروز یک تصادف معمولی در خیابان، تولید هیجان در یک مسابقه فوتبال، و یک نزاع ساده در صف نانوایی، میتواند به بهانهیی برای قیام تبدیل شود. این خاصیت «وضعیت انقلابی» است. قیام، زمان و مکان نمیشناسد. غافلگیر میکند و یک حس فراگیر و آتشین است. میآید گرد میآورد، سازمان میدهد و جارو میکند؛ حتی اگر رژیم، روزی به فرض محال بتواند شبکههای اجتماعی را به زنجیر بکشد و تمام ماهوارهها و تلفنهای هوشمند را حبس و حلقآویز کند. از قلب تا قلب و از وجدان تا وجدان، در روز «ر» و ساعت «س» کابلهایی کشیده خواهد شد که فیبر نوری در سرعت و شتاب به گرد آنها نخواهد رسید.
***
بله، بله، بله، قیام سرنگونساز جوانان ایران زمین، سرخ، ملتهب و پرتپش در زیر پوست اختناق، نفس میکشد و در کمینگاه تاریخی، لحظه مناسب ظهور را بیصبرانه انتظار میکشد.
تپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر شود این نالهها، فریاد میگردد.
«روز عاشورا این تهران را تبدیل به میدان جنگ کردند. اهانت به امام راحل عظیم الشان، به مسجد حمله کردند، آتش زدند. تعداد زیادی را بهشهادت رساندند. جانبازان زیادی را در این عرصه داشتیم. فتنهای که سرمایه سوزی برای این انقلاب بود. 85درصد مردم پای صندوق رأی آمدند. این سرمایه بزرگ را اینها سوزاندند. رمز اینکه دارم مطرح میکنم، این است که احساس میکنم، بعضیها میخواهند بگویند، فتنه چیزی نبود، قبحزدایی کنند از فتنه، در حالیکه مقام معظم رهبری میفرماید فتنه خط قرمز ماست».
7سال پس از چشیدن ضرب سیلی بزرگ مردم ایران، در قیام فراموشی ناپذیر 88 این بلندگوی عمامهدار، خامنهای هنوز از آن واقعه، داغ به دل، ترس باخته و پریشان است؛ آنچنان که به همپالگیهایش اندرز میدهد نکند این موضوع از یادتان برود. کاری نکنید «که باز آرد پشیمانی»، نکند فکر کنید همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد و آبها از آسیاب افتاد. نخیر آقا کسانی که این قدرت را داشتند روز عاشورا را در محتواییترین و بامسماترین بزرگداشت راه و سنت امام حسین، به صحنه قیام و میدان جنگ بر علیه این حکومت یزیدی تبدیل کنند، باز هم خواهند توانست.
واقعیت این است ترس از شکلگیری قیامی دیگر مانند قیام 88 آنقدر فکر و ذکر سردمداران رژیم را به خود مشغول کرده، و آنقدر ترجیعوار در این آتش میدمند که گاه دود آن زیادی به چشم خودشان میرود. این موضوع بهدنبال مرگ رفسنجانی و سربازکردن ابعاد جدیدی از بحران در درون رژیم، آخوند حیدر مصلحی، وزیر پیشین اطلاعات رژیم، در این مورد بتازگی اظهار لحیه کرده است:
«یکی از مباحثی که دشمنان در بررسیهایشان به آن رسیدهاند و توسط جاسوسانشان آن را پیگیری میکنند، رفع نقایصشان در جریان فتنه 88 است. اینگونه میگویند که باید در سال 96 طبقه متوسط به پایین جامعه را به کف خیابان بکشانیم»
[سایت حکومتی انتخاب 27 دی] .
***
واقعیت این است که آن قیام «غافلگیر کننده»، سراسری و شکوهمند از تپش نیفتاده و به محاق نرفته است؟ آن اللهاکبرهای شعلهور بر بامهای پرستاره تهران، در نیمه شبهای حماسی، آن شعار فراگیرِ «نترسید! نترسید! ما همه با هم استیم»، آن چپه کردن پاترولهای لجنرنگ نیروی انتظامی و به آتش کشیدن هیمنه سپر و باتون و مچاله کردن پاسداران چون تودهیی از پشههای حقیر، در بنبست کوچهها با کاسکت و اونیفورم؛ و دیدن رنگ دوست داشتنی هراس از خشم خلق در اعماق چشمانشان، فراموش نشده و هنوز انگیزاننده و الهامبخش است.
دیدن حقانیت و معصومیت ملت ایران، در آخرین سوسوی چشمان به ابدیت دوخته شده، گیرا و گویاتر از هزار فریاد «ندا آقا سلطان»، سمبل شهدای قیام 88 هنوز آدمی را به فکر فرو میبرد؟ چه چشمان رازناک و جاودانهای! که جهان را از درون لرزاند و یکبار دیگر انسان معاصر را در برابر مسئولیت انسان بودنش قرار داد. بیآن که کسی به کسی فراخوان داده باشد.
واقعیت این است که رژیم نتوانسته با فلیترینگ برخی شبکههای اجتماعی، شبکههای قیام را در ایران بخشکاند و مانع از ارتباط عزم ها، انتخابها و آگاهیها با هم شود؟ ماهواره کُشی و به خیابان کَشی دیشها و له کردن آنها در زیر غلتک و زرهپوش با غیظی لجامگسیخته، برای ممانعت از رسوخ آگاهی به خانهها، نتیجه عکس داده است.
بیهوده نیست که فاشیستهای عمامه بهسر مدام روضه «فتنه» (قیام) میخوانند، و در هر امن یجیب از آن میهراسانند، میپرهیزانند و به یکدیگر این «خط قرمز» را گوشزد میکنند؟
شگفتی در اینجاست که نمیدانند آتشفشان قیام، بار دیگر از کجا و در چه زمانی و تحت چه عنوانی فوران خواهد کرد اما تب و لرز آن را نمیتوانند انکار کنند. وضعیت بگونهای است حتی بروز یک تصادف معمولی در خیابان، تولید هیجان در یک مسابقه فوتبال، و یک نزاع ساده در صف نانوایی، میتواند به بهانهیی برای قیام تبدیل شود. این خاصیت «وضعیت انقلابی» است. قیام، زمان و مکان نمیشناسد. غافلگیر میکند و یک حس فراگیر و آتشین است. میآید گرد میآورد، سازمان میدهد و جارو میکند؛ حتی اگر رژیم، روزی به فرض محال بتواند شبکههای اجتماعی را به زنجیر بکشد و تمام ماهوارهها و تلفنهای هوشمند را حبس و حلقآویز کند. از قلب تا قلب و از وجدان تا وجدان، در روز «ر» و ساعت «س» کابلهایی کشیده خواهد شد که فیبر نوری در سرعت و شتاب به گرد آنها نخواهد رسید.
***
بله، بله، بله، قیام سرنگونساز جوانان ایران زمین، سرخ، ملتهب و پرتپش در زیر پوست اختناق، نفس میکشد و در کمینگاه تاریخی، لحظه مناسب ظهور را بیصبرانه انتظار میکشد.
تپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر شود این نالهها، فریاد میگردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر