جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آبان ۱۹, چهارشنبه

پایداری خیره کننده مردم حلب سوریه + تصاویر

لينك به منبع:
عبدالکافی به همراه دخترش

عبدالکافی به همراه دخترش


شبکه جهانی بی.بی.سی در گزارشی مستند به بخشی از دلایل مقاومت مردم سوریه و به‌ویژه ساکنان حلب پرداخته است. خبرنگار این رسانه عنوان گزارشش را این‌گونه انتخاب کرده است: ”چرا مردم هنوز هم در شرق حلب زندگی می‌کنند؟“
 


وقفه‌ای کوتاه در بمبارانهای روسیه در بخشهای شرق حلب که توسط رزمندگان کنترل می‌شود باعث ایجاد استراحتی کوتاه برای غیرنظامیان و رزمندگان تحت محاصره در این قسمت از حلب شده است.
از زمان محاصره شدن این منطقه به‌دست عناصر اسد دست‌کم 250هزار نفر در این‌جا گیر کرده‌اند.

حلب قبل از محاصره نزدیک به دو میلیون نفر جمعیت داشت. یک میلیون نفر از این جمعیت در غرب آن زندگی می‌کردند.. و در امنیت بودند.
کسانی که در شرق حلب به دام افتاده‌اند در شرایط وحشتناکی زندگی می‌کنند.

استفان اوبراین مسئول امور کمکهای انسان‌دوستانه سازمان ملل شرق حلب را به‌عنوان منطقه‌ای ترسناک توصیف کرد.
در این منطقه مواد غذایی و سوخت در حال نایاب شدن است و زیرساختهای اساسی و مراقبتهای بهداشتی نابود شده است.

چرا اهالی شرق حلب فرار نکردند..؟

محمد، یک معلم 31ساله در دانشگاه حلب می‌گوید:' بعضی از اهالی قبل از به محاصره در آمدن این منطقه کوچ کردند. ولی در حال حاضر هیچ کس نمی‌تواند این منطقه را ترک کند.

'دکتر اسامه، یکی از ساکنان شرق حلب می‌گوید در هر ثانیه شما را می‌توانند با بمباران و یا توسط تک تیر اندازها هدف قرار دهند.
مردم باید مراقب باشند که برای استفاده از باتری تلفنهای همراهشان تنها چند ساعت برق در هر روز وجود دارد. با این حال، آنها هنوز هم قادر به دریافت پیام از جهان خارج هستند.
 


دکتر اسامه، 32ساله یکی از 30 پزشکی است که درمان 250000نفر جمعیت شرق حلب را به عهده ‌دارند. او می‌گوید، وضعیت در این‌جا نامطلوب است. این شهر در محاصره کامل قرار دارد.

نه غذا، نه برق، و نه آب تصفیه شده، و نه جاده ای. وضعیت عمومی بسیار خطرناک است. در هر ثانیه ممکن است شما با گلوله‌باران و یا توسط تک تیر اندازها کشته شوید.
فاطمه، یک معلم 26ساله، می‌گوید او هرگز فکر نمی‌کرد که چنین محاصره‌ای اتفاق می‌افتد.
خانواده من سه سال پیش از این منطقه خارج شدند و به مصر و ترکیه رفتند. من اینجا ماندم چون من می‌خواستم تحصیلاتم را در رشته حقوق ‌دانشگاه حلب تکمیل کنم. ما نمی‌توانستیم تصور کنیم که محاصره می‌شویم. فکر نمی‌کردیم که رژیم اسد ما را محاصره کند. قبل از محاصره، غذا و دارو وجود داشت و ما به بمبارانها عادت کرده بودیم ولی الآن این بمبارانها خطرناکتر شده است.

رژیم اسد و روسیه متحدش چند بار راهرو های بشردوستانه‌ای را برای خارج شدن شهروندان از این منطقه باز کرده بودند ولی ساکنان شرق حلب به امنیت این مسیرها شک دارند.

عبدالکافی که در دانشگاه زبان انگلیسی تدریس می‌کند می‌گوید رژیم اسد در مورد ساختن کریدورهای بشردوستانه دروغ گفته و می‌گوید.
'اگر شما با خانواده‌تان بودید، و یک دزد می‌آمد و پسر و دختر تان را می‌کشت و ده روز دیگر می‌آمد و شما را به‌عنوان مهمان به خانه‌اش دعوت می‌کرد آیا به او اعتماد می‌کردید؟
بشار اسد و روسیه غیرنظامیان را می‌کشند و در عین‌حال می‌گویند ' بیایید از این راهرو ها عبور کنید. ما چطور می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟
ما ترجیح می‌دهیم برگ درختان را بخوریم ولی عقب‌نشینی نکنیم.
 


عبدالکافی به مدت سه سال در حلب زندگی می‌کرد. قبل از قیام، او در شهر دیگری به‌عنوان استاد دانشگاه تدریس می‌کرد ولی با شروع انقلاب سوریه به جمع مخالفان بشار اسد پیوست.
او می‌گوید «من توسط رژیم اسد متهم شده بودم و به این دلیل به حلب فرار کردم.
رژیم اسد همه ما را تروریست می‌داند. ما باید از خودمان دفاع کنیم. من یک رزمنده نیستم ولی تا سر حد مرگ به مبارزه با بشار اسد ادامه خواهم داد»

برخی از اهالی شرق حلب اشاره می‌کنند حتی اگر در دام نباشند فرار از خانه و تبدیل شدن به پناهنده، برای آنها کار بسیار سختی است.
فاطمه می‌گوید یک دلیل بسیار مهم مردم برای ماندن در اینجا این است که آنها بسیار فقیر هستند.
آنها حتی آن‌قدر پول ندارند که یک خانه را در جای دیگری اجاره کنند یا مواد غذایی بخرند، و یا حتی پول ندارند که به ترکیه یا هر کشور دیگری بروند.

این‌جا سرزمین من است

همه می‌گویند به مقاومت ادامه خواهند داد.
می گویند حاضر به ترک شهر حلب نیستند
به‌دلیل آن‌که حلب را خانه خودشان می‌دانند.
فاطمه می‌پرسد: حلب زندگی من و کشور من است. چگونه می‌توانم آن را ترک کنم؟
آنها می‌گویند: 'مردم اینجا غیرنظامی اند، آنها جزو رزمندگان نیستند - آنها فقط می‌خواهند از دست رژیم اسد خلاص شوند.

محمد می‌افزاید: 'این سرزمین ما است و به ما تعلق دارد ولی اسد می‌خواهد ما را از آن بیرون کند. مردم می‌خواهند خانه‌هایشان را حفظ کنند. این مثل روز روشن است.
محمد می‌گوید همسر من حامله است و این محاصره برای او خطرناک است.

'او واقعاً می‌ترسد. نگران است که هر روز آخرین روز از زندگی ما باشد. تنها آرزوی او این است که زنده بماند و نوزاد تازه متولد شده‌اش را ببیند.
 


اسماعیل یک داوطلب در گروه کلاه سفیدهاست، این گروه، مردم مناطق بمباران شده را نجات می‌دهد. او به ما می‌گوید هرگز حلب را ترک نخواهد کرد.
اسماعیل می‌گوید 'این‌جا محل زندگی من است خانه من است سرزمین من و شهرستان من است. اینجا خانه من است.
'ما چیزی برای خوردن نداریم. نان و سوخت در عرض یک ماه تمام خواهد شد. بهترین امید ما این است که محاصره شکسته شود. اما نه نان می‌خواهیم و نه مواد غذایی. چیزی که می‌خواهیم آزادی و عدالت اجتماعی است.

دکتر اسامه می‌گوید 'بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند در حلب بمیرند تا آن را ترک کنند.
اگر ما از حلب برویم خانه خود را از دست داده‌ایم و خانه ما زندگی ماست و رژیم اسد و روس‌ها برنده می‌شوند.
 


عبدالکافی معلم انگلیسی از حمد، یکی از دانش آموزانش می‌پرسد آیا تو حلب را ترک می‌کنی؟
او جواب می‌دهد البته که این‌جا را ترک نمی‌کنم، من در این‌جا زندگی کرده‌ام و در این‌جا خواهم ماند. این‌جا سرزمین من است

عبدالکافی که یک دختر هشت ماهه دارد می‌گوید هر اتفاقی بیفتد در حلب باقی خواهد ماند. خطر در همه جا هست، ولی آزادی در همه جا یافت نمی‌شود،
مردم در این‌جا مانده‌اند چرا که ما اولین کسانی بودیم که خواهان آزادی شدیم. ما نمی‌توانیم این‌جا را ترک کنیم. خون کودکانی که کشته شدند ما را نمی‌بخشد. مردمی که در حال رنج کشیدن هستند ما را نخواهند بخشید. آزاد بودن از هر چیزی در این جهان با ارزش‌تر است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر