لينك به منبع:
امیر کارگر
افشای محتوای نوار گفتگوی آقای
منتظری با هیاًت مرگ، اگر چه بازگو کنندهٔ جنایات 37 سالهٔ جمهوری اسلامی نمیباشد،
اما اذعان به وقوع این جنایتها از زبان جانشین رهبر وقت نظام حاکم بر کشور، پر اهمیتترین
سند تاریخی به حساب میآید.
طبق گفتهٔ آقای منتظری، قتل
عام تابستان 67 «بدترین جنایت جمهوری اسلامی» میباشد. این جمله به چند دلیل بسیار
حائز اهمیت است:
اول این که در حیات ننگین جمهوری
اسلامی تا سرفصل قتل عام 67، جنایات زیادی رخ داده است که منتظری در مقام ولیعهدی،
بر خلاف خمینی، نه تنها لباس شرعی به آنها نمیپوشاند و برای آنها توجیح مذهبی ندارد،
بلکه از آنها به عنوان «جنایت» هم نام میبرد.
موضوع دوم که باعث استفادهٔ
کلمهٔ «بدترین» توسط آقای منتظری شده است، مسئلهٔ کمیت آن کشتار و انجام آن جنایت در
مدت زمان کوتاهی میباشد، بخصوص که بارها در رابطه با تعداد اعدامها، از کلمات «این
همه» و «هزاران» استفاده میکند.
بر کسی پوشیده نیست که اعدامهای
جمعی از فردای 30 خرداد سال 60، یکی از وحشتناکترین کشتارهای آزادیخوهان و مخالفان
حاکمیت وبطور خاص مجاهدین تا قبل از قتل عام 67 در تاریخ میهنمان میباشد. مسلماً این
اعدامها و بی گناهی قربانیان که در آن زمان نیز در زندانهای رژیم در اسارت بسر میبردند،
هرگز از نظر ولیعهد وقت خمینی پنهان نبوده است. طبق اسناد و شواهد، تعداد این اعدامها
حتی به صدها نفر در یک شب هم میرسید، اما باز آقای منتظری احتمالاً از منظر زیاده
خواهی آخوندی و به دلیل این که آن اعدامها در طولِ مدت زمانی بیش از مدت زمان کوتاه
وقوع قتل عام زندانیان در سال 67 اتفاق افتاده، از آنها بعنوان «بدترین جنایت» سخن
نمیگوید. این خود دلیل محکم و مستندی برآمار بیش از 30 هزار نفر اعدامی در حدود دو
ماه میباشد که باعث بیداری و ترس آقای منتظری در جوابگویی به خدا و وحشت از آخرت و
به خطر افتادن آبروی روحانیت و نظام، و سفاک خواندن خمینی گردیده است.
آقای منتظری و افشاء کننده صحبتهای
ایشان، در آن زمان به خوبی به عواقب این «کشتار عظیم» در طی چند هفته آگاه بودهاند
و هشدار به هیأت مرگ پس از وقوع جنایتشان یک اطلاع رسانی از حجم این اعدامها و موضعگیری
مشخصی برای قضاوت عموم در آینده بوده است.
با توجه به نمونههایی از اعدام
شدگان که آقای منتظری بعنوان مثال در این نوار ذکر میکند و بخصوص نظر و هدف احمد خمینی
مبنی بر اعدام همهٔ مجاهدین اعم از مجاهد و روزنامه خوان و اطلاعیه خوان، و با توجه
به تائید این میزان از کشتار در این زمان محدود توسط بسیاری از زندانیان سیاسی در بند
و حتی یکی از معاونان سابق وزارت اطلاعات، فقط دست اندرکاران این جنایت بزرگ و توابان
همکار و مزدوران وزارت اطلاعات، با پایین آوردن ارقام قربانیان تا میزان 3 یا 5 هزار
نفر که به وفور در مقاطع مختلف توسط رژیم ضد بشری آخوندی صورت گرفته است، تا به امروز
درصدد کمرنگ کردن جنایات این رژیم در حد حکومتهای دیکتاتوری مرسوم بودهاند.
نکته سوم و مورد نظر در این
مطلب، موضوع «جنایتهای» جمهوری اسلامی به تائید و تاکید آقای منتظری میباشد. به عبارتی
ساده، نظام آخوندی و یا جمهوری اسلامی با ولایت فقیه آن را میتوان به قطار مرگ و کشتاری
تشبیه کرد که 37 سال است بر روی مال و جان و حیثیت و ناموس و حرمت مردم ایران با شقاوت
تمام در حال حرکت است. سرنشینان این قطار که یک روز با لقب مسافر و یا منتقد و روزی
دیگر در کابین راننده و یا بلعکس، هدایت این قطار مرگ را بعهده داشته و یا میگیرند،
بدون استثناء جملگی در این جنایات سهیم میباشند.
اگر چه در طول دوسال و اندی،
یعنی از بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی تا سرفصل 30 خرداد 60، آقای مسعود رجوی به
کرات تمام محتوا و ماهییت و مقصد سرنشینان این قطار مرگ را از بُعد مذهبی، سیاسی –
اجتماعی و حتی اقتصادی آن با پرداخت بهای سنگینی افشاء و برملا کرده است و به وضوح
بعد از 37 سال، درستی و حقانیت آن موضعگیریها و سخنان، بر همهٔ انسانهای با وجدان
و با شرف اثبات گردیده است، معهذا سخنان 27 سال قبلِ آقای منتظری، امروز پیامی مشخص
و اتمام حجتی روشن برای آن دسته از کسانی را به همراه دارد که خونهای به ناحق ریخته
شده و فریاد خانوادههای عزیز از دست داده، تا قبل از این افشاگری بیدارشان نکرده بود.
نتیجتاً، امروز از نظر مردم
ایران، عذر خواهی و مظلوم نمایی و انتقاد به آن کشتارها در قالب روشنفکری و اصلاح طلبی
و یا حتی تقبیح یک جناح بخاطر این کشتارها در حمایت از جناحی دیگر، نه تنها مضحک و
بی ارزش، بلکه عین فریبکاری و دجالگری و آخوند صفتی محض میباشد. طبق تمام اسناد و
شواهد و همچنین با استناد به سخنان آقای منتظری سرنشینان این قطار همگی در تمام جنایتها
تا این لحظه بطور مستقیم و غیر مستقیم، با عمل یا سکوتشان دست داشتهاند، و تنها راه
اصلاح و نجات آنان از این ننگ بزرگ، پیاده شدن از این قطار میباشد. یعنی دقیقاً همان
کاری که آقای منتظری با چشم پوشی از قائم مقامی رهبریاش، خانه نشینیاش، تهمتهای
ساده لوح و آلت دست و گول مجاهدین خوردنش و جهنمی خواندنش بهای آن را پرداخت و امروز
جایگاه شجاعت و تعهد به اعتقادش بر دوست و دشمن آشکار میباشد. از همه مهمتر و با
ارزش تر این که امروز فرزند آقای منتظری، احمد منتظری در فضایی که عموم مردم از خمینی
و خامنه ای و سردمداران دیگر حاکمیت و خانوادگانشان با نفرت و انزجار صحبت میکنند،
میتواند سربلند و با افتخار بگوید، پدرم نه دزد بود و نه بی وجدان و بی شرف و نه جنایتکار.
با آرزوی سپردن این جنایتکاران
به دست عدالت، یاد همه جان هدیه کنندگان راه آزدی، جاودانه باد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر