لينك به منبع:
قتل عام 67
آه
و فغان و کشمکش بر سر افشای سند صوتی آقای منتظری، در درون نظام جریان
دارد! اما بهرغم همه اینها، یک نگرانی و وحشت مشترک بر سر این موضوع، در
هر دو باند رژیم آخوندی دیده میشود..
وقتی نمونههای حرفهای مهرهها و رسانههای رژیم بهخصوص حرفهای امام جمعههای خامنهای در این هفته، کنار هم گذاشته شود، روشن میشود که یک مضمون وحشت در حرفهایشان وجود دارد. برای نمونه، احمد خاتمی، امام جمعه خامنهای در تهران، با دجالگری بحث از این میکند که آنچه خمینی در قتلعام 67 انجام داد، کاری قرآنی، فقهی و انقلابی بوده. بعد هم با وحشت میگوید مجاهدین در اروپا همایش میگذارند و در داخل هم کسانی همراهیشان میکنند. آخوند مهدی ربانی در نمایش جمعه محلات گفت همایش مجاهدین در پاریس و حمایت کشورها از آنها، بهمنظور ایجاد ناامنی در کشور است. آخوند ترابی هم در نمایش جمعه بروجرد گفت دفتر منتظری، به کانون حمایت از مجاهدین تبدیل شده. آخوند علما، امام جمعه خامنهای در کرمانشاه هم از حمایت جهانی مجاهدین ابراز وحشت کرد. خلاصه مضمونش ابراز نگرانی از نقش مجاهدین و جایگاه آن در داخل و خارج ایران است.
اگر به همین نمونهها دقت شود، خیلی روشن است که هر دو باند رژیم، یک نگرانی جدی و مشترک دارند. آن هم گسترش حمایت از مجاهدین در جامعه، بهویژه بعد از افشای سند صوتی آقای منتظری است. اما اگر یک گام عمیقتر نگاه شود و اینکه چرا این میزان از مجاهدین میترسند، می شود به یک جمله نیروی تروریستی قدس که در خبرگزاری خودش نوشته نگاه کرد، جملهای که بسیار گویاست. خبرگزاری موسوم به تسنیم نوشته: «ورود اینگونه بیت منتظری به صحنه حمایت از مجاهدین بعد از نزدیک به ۳۰ سال از آن ماجرا، عمدتاً با هدف تحریک نسل جوان و بهرهگیری از شبکههای مجازی برای غائلهآفرینی آینده است» .
آری وحشت از غائله آفرینی که اسم مستعار قیام است، قیامی که با الهام از رزم و فدای مجاهدین میتواند برپا شود و این همان کابوس همیشگی خامنهای و تمامی سردمداران رژیم است.
اما نکته قابلتوجه این است که این روزها ضمنا، در اظهارات مهرههای نظام و آنچه در رسانههای حکومتی آمده، یک تناقض دیده میشود. اینکه مجاهدین دیگر وجود ندارند، اما در عینحال خطرناکتر هستند. به واقع ریشه این تناقض کجاست و آیا رژیم میتواند از آن عبور کند؟
واقعیت این است که این تناقض ناشی از همین ترس از مجاهدین است که فوقا بیان شد. از یک طرف میگویند مجاهدین تمام شدند، پایگاهی ندارند و از این قبیل ادعاها؛ اما از طرف دیگر، تمام نمایشهای جمعه ولیفقیه را کوک آه و ناله از دست همین مجاهدینی میکنند که تمام شدند و به حساب نمیآیند. بعد جیغ بنفش میکشند که مجاهدین در حال نفوذ روی جوانان هستند، در جامعه گسترش پیدا کردند؛ حتی پاسدار سعید قاسمی، سرکرده چماقداران خامنهای گفت الآن اساتید دانشگاه سر کلاس، به بچهها میگویند مجاهدین نیروی خوب و محبوبی هستند. پس میبینید که این اظهار وحشتها از گسترش و نفوذ مجاهدین در جامعه و بهویژه در میان نسل جوان، چقدر با آن حرفها که مجاهدین از بین رفتهاند، در تناقض است. حالا ریشه این تناقض کجاست؟ و آیا رژیم میتواند از این وحشت عبور کند؟
واقعیت این است که رژیم ولایتفقیه در 37سال گذشته هرکاری از دستش بر میآمد، از کشتار و نسلکشی و قتلعام تا تولید هزاران تن دروغ و شیطانسازی علیه مجاهدین با استفاده از تمامی امکانات یک کشور بزرگ علیه مجاهدین کرد، اما آیا به نتیجه رسید؟ اگر به نتیجه رسیده بود چرا هنوز هم باید کر وحشت در سراسر نمایشهای جمعه اجرا کند؟ این واقعیت را 28سال پیش منتظری در زمانی که هنوز قائممقام خمینی بود به آن اعتراف کرد. گفت که مجاهدین یک سنخ فکر و منطق هستند، باید با فکر و منطق با آنها مقابله میکردیم حالا ما چون نداشتیم کسی را که بتواند با منطق جواب آنها را بدهد، به کشتن رو آوردیم، اما این فکر با کشتن از بین نمیرود بلکه ترویج میشود. حالا گذشت زمان حقانیت این واقعیت را اثبات کرده است.
وقتی نمونههای حرفهای مهرهها و رسانههای رژیم بهخصوص حرفهای امام جمعههای خامنهای در این هفته، کنار هم گذاشته شود، روشن میشود که یک مضمون وحشت در حرفهایشان وجود دارد. برای نمونه، احمد خاتمی، امام جمعه خامنهای در تهران، با دجالگری بحث از این میکند که آنچه خمینی در قتلعام 67 انجام داد، کاری قرآنی، فقهی و انقلابی بوده. بعد هم با وحشت میگوید مجاهدین در اروپا همایش میگذارند و در داخل هم کسانی همراهیشان میکنند. آخوند مهدی ربانی در نمایش جمعه محلات گفت همایش مجاهدین در پاریس و حمایت کشورها از آنها، بهمنظور ایجاد ناامنی در کشور است. آخوند ترابی هم در نمایش جمعه بروجرد گفت دفتر منتظری، به کانون حمایت از مجاهدین تبدیل شده. آخوند علما، امام جمعه خامنهای در کرمانشاه هم از حمایت جهانی مجاهدین ابراز وحشت کرد. خلاصه مضمونش ابراز نگرانی از نقش مجاهدین و جایگاه آن در داخل و خارج ایران است.
اگر به همین نمونهها دقت شود، خیلی روشن است که هر دو باند رژیم، یک نگرانی جدی و مشترک دارند. آن هم گسترش حمایت از مجاهدین در جامعه، بهویژه بعد از افشای سند صوتی آقای منتظری است. اما اگر یک گام عمیقتر نگاه شود و اینکه چرا این میزان از مجاهدین میترسند، می شود به یک جمله نیروی تروریستی قدس که در خبرگزاری خودش نوشته نگاه کرد، جملهای که بسیار گویاست. خبرگزاری موسوم به تسنیم نوشته: «ورود اینگونه بیت منتظری به صحنه حمایت از مجاهدین بعد از نزدیک به ۳۰ سال از آن ماجرا، عمدتاً با هدف تحریک نسل جوان و بهرهگیری از شبکههای مجازی برای غائلهآفرینی آینده است» .
آری وحشت از غائله آفرینی که اسم مستعار قیام است، قیامی که با الهام از رزم و فدای مجاهدین میتواند برپا شود و این همان کابوس همیشگی خامنهای و تمامی سردمداران رژیم است.
اما نکته قابلتوجه این است که این روزها ضمنا، در اظهارات مهرههای نظام و آنچه در رسانههای حکومتی آمده، یک تناقض دیده میشود. اینکه مجاهدین دیگر وجود ندارند، اما در عینحال خطرناکتر هستند. به واقع ریشه این تناقض کجاست و آیا رژیم میتواند از آن عبور کند؟
واقعیت این است که این تناقض ناشی از همین ترس از مجاهدین است که فوقا بیان شد. از یک طرف میگویند مجاهدین تمام شدند، پایگاهی ندارند و از این قبیل ادعاها؛ اما از طرف دیگر، تمام نمایشهای جمعه ولیفقیه را کوک آه و ناله از دست همین مجاهدینی میکنند که تمام شدند و به حساب نمیآیند. بعد جیغ بنفش میکشند که مجاهدین در حال نفوذ روی جوانان هستند، در جامعه گسترش پیدا کردند؛ حتی پاسدار سعید قاسمی، سرکرده چماقداران خامنهای گفت الآن اساتید دانشگاه سر کلاس، به بچهها میگویند مجاهدین نیروی خوب و محبوبی هستند. پس میبینید که این اظهار وحشتها از گسترش و نفوذ مجاهدین در جامعه و بهویژه در میان نسل جوان، چقدر با آن حرفها که مجاهدین از بین رفتهاند، در تناقض است. حالا ریشه این تناقض کجاست؟ و آیا رژیم میتواند از این وحشت عبور کند؟
واقعیت این است که رژیم ولایتفقیه در 37سال گذشته هرکاری از دستش بر میآمد، از کشتار و نسلکشی و قتلعام تا تولید هزاران تن دروغ و شیطانسازی علیه مجاهدین با استفاده از تمامی امکانات یک کشور بزرگ علیه مجاهدین کرد، اما آیا به نتیجه رسید؟ اگر به نتیجه رسیده بود چرا هنوز هم باید کر وحشت در سراسر نمایشهای جمعه اجرا کند؟ این واقعیت را 28سال پیش منتظری در زمانی که هنوز قائممقام خمینی بود به آن اعتراف کرد. گفت که مجاهدین یک سنخ فکر و منطق هستند، باید با فکر و منطق با آنها مقابله میکردیم حالا ما چون نداشتیم کسی را که بتواند با منطق جواب آنها را بدهد، به کشتن رو آوردیم، اما این فکر با کشتن از بین نمیرود بلکه ترویج میشود. حالا گذشت زمان حقانیت این واقعیت را اثبات کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر