لينك به منبع:
مصدق: اي مردم من به جرأت مي گويم
كه استقلال ايران از دست رفته بود ولي شما با رشادت خود آن را گرفتيد
مسعود رجوي: خوشا مصدق
كه هم چنان در قلب مردم جا دارد، از خاكش نيز شعله هاي «آتشي كه نميرد هميشه» زبانه مي كشد و خاطرهٌ تابناكش درس ميهن
پرستي و سازش ناپديري مي آموزد. هم او كه مي
گفت برسر منافع ملت و آن جا كه حق در كار است »از همه چيز مي گذرم»؛ هم او كه به عنوان
نمايندهٌ مردم در برابر قدرت مسلط زمانه مي
ايستاد و در مخالفت با قراردادهاي استعماري، به دربار و دست نشاندگانش مي گفت: «اگر
شركت نفت جنوب از شما تشكر كند، گريه و ضجهٌ
ملت ايران شما را نيست و نابود خواهد كرد«.
به
ياد قيام ملي 30 تير
روز 30تير1331 روز فداكاريها و قهرمانيهاي
بزرگ است. در اين روز تاريخي مردم ايران به ياري رهبر نهضت ضداستعماري خود، دكتر مصدق
كبير، شتافت و مراتب حق شناسي و وفاداري خود را نسبت به كسي كه عشقي جز ايران و ايراني
نداشت به اثبات رسانيد.
در آن ايام، دكتر مصدق عزم آن داشت تا
دست شاه و دربار فاسد و عناصر وابسته را از ارتش كوتاه نمايد. شاه نيز حاضر به سپردن
پست وزارت جنگ به دولت قانوني دكتر محمد مصدق نبود. در 25تير1331، دكترمصدق در اعتراض
به مقاومت ضدمردمي شاه از نخست وزيري استعفا داد. شاه، قوام السلطنه، يكي از سياستمداران
وابسته و سرسپرده به استعمار انگليس، را به نخست وزيري منصوب كرد. اين اقدام موج اعتراضات
رااز گوشه و كنار ميهن برانگيخت. عاقبت در
روز 30تيرماه اين اعتراضات به درگيري مستقيم و خشونت بار مردم با نيروهاي نظامي شاه
منتهي شد. مزدوران با مسلسل و تانك مردم را به گلوله بستند. اما مردم با دلاوري و پاكبازي
به مقاومت پرداختند و با شعار »يا مرگ يا مصدق« به طرف مجلس راهپيمايي كردند.
سرانجام موج عظيم و بنيان كن مردم، شاه
را وادار به عقب نشيني كرد. قوام از نخست وزيري خلع و دكتر مصدق مجددا به نخست وزيري
منصوب شد.
با گراميداشت خاطرهٌ شهيدان قهرمان اين
روز تاريخي، براي يادآوري، قطعاتي از كتاب «وقايع سي ام تير» را نقل مي كنيم:
برق سرنيزه
«از صبح زود در ميان سكوت مطلقي كه براثر
تعطيل عمومي در محوطهٌ ميدان بهارستان و اطراف آن حكمفرما بود، صداي زنجير تانكها و
غرش موتورهاي زرهپوش در فضاي ساكت و آرام آن حدود، انعكاس عجيبي داشت. از طرف خيابان شاه آباد و عشرت آباد ده دستگاه
تانك و زرهپوش و عدهٌ زيادي كاميون پليس و سرباز به ميدان بهارستان آمد، در مقابل دهانهٌ
هر خياباني كه به ميدان منتهي مي شد يك تانك و يك زرهپوش مستقر گرديد و سربازان و پاسبانان
از كاميونها به زير آمدند و دورادور ميدان را اشغال نمودند…
در حدود ساعت 9ونيم، سيل جمعيت از سمت
خيابان شاه آباد نمايان شد. فرياد مردم كاملاً به گوش مي رسيد و هرچه جمعيت پيش مي
آمد فرياد آنها شديد مي شد.
جمعيت وقتي به ميدان بهارستان رسيد جنازهٌ
شخصي را كه مي گفتند در بازارچه مروي كشته شده و روي تخته چوبي قرار داده، چند نفر
پيشاپيش جمعيت حركت مي دادند، مشاهده شد.
ورود چنين جمعيتي با اين ترتيب بر شور
و هيجان كساني كه در ميدان گرد آمده بودند، افزود.
افراد آماده به خط
در ميان كساني كه در حياط مجلس بودند
نيز هيجاني توليد شد. عده يي به طرف اتاق رئيس و جمعي به طرف دفتر فرمانده گارد دويدند،
همه مضطرب و نگران بودند، آثار ترس و وحشت از قيافهٌ همه كاملاً مشهود بود.
در اين اثنا يكي از افسران گارد خود را
به حياط مجلس رسانيد و به صداي بلند فرياد كرد: »افراد آماده به خط« عده يي سرباز مانند
مور و ملخ از پاسدارخانه خارج شدند و در پشت نرده هاي مجلس سنگر گرفتند.
اولين تيراندازي
جمعيت ميدان بهارستان را پر كرد و تا
كنار نرده هاي مجلس پيش آمد. در اين موقع به فرمان يكي از افسران گارد چند نفر سرباز
خود را به شيرواني عمارت مجلس رسانيده در آن جا مستقر شدند.
فرياد مرده باد قوام السلطنه و زنده باد
دكتر مصدق رهبر ملت، ميدان بهارستان را به لرزه در آورده بود. عده يي از در آهني مجلس
و نرده هاي كنار باغ بالا آمدند. آثار خشم و غليان احساسات از قيافه ها نمايان بود
و ديگر كسي متوجه كسي نبود.
چند نفري از نرده هاي مجلس بالا رفته
و نزديك بود خود را به داخل مجلس برسانند كه اولين صداي گلوله بلند شد و همه را متوجه
خود كرد و بيم و وحشت تازه يي در مردم پديد آورد و معلوم نشد اين تير اول از كجا رها
شد.
صداي رگبار مسلسل
هنوز صداي گلوله اول در فضاي بهارستان خاموش نشده بود كه گلولهٌ ديگري
خالي شد. به همين منوال 6ـ 5 گلوله تير متوالي شليك شد. سپس صداي رگبار مسلسل كه معلوم
نبود از تانكهاست يا از زرهپوشها در هوا برخاست.
يا مرگ يا مصدق
كم كم از ساعت سيزده و پانزده دقيقه صداي تير و شليك
مسلسل قطع شد و صداي ناله و فرياد مردم نيز به همين نسبت پايين آمد، اما دم مجلس هنوز
عده زيادي بودند و هر آن بر تظاهرات خود مي افزودند و در حالي كه اطراف آنها را تانك
و مسلسل و سرباز و پاسبان احاطه كرده بود باز مردم دست از تظاهرات خود برنداشته و مرتباً
فرياد مي زدند: »ما تا آخرين قطرهٌ خون خود را براي آزادي و سربلندي ايران فدا مي كنيم«،
»ما مرگ شرافتمندانه را صدبار به اين زندگي ترجيح مي دهيم»، «مرگ بر حكومت ننگين قوام»،
«زنده باد مبارزين واقعي ملت»، «يا مرگ يا مصدق»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر