آنکه در تون زاد و پاکى را ندید
بوى مشک آرد در او رنجى پدید
شبه مصاحبه و یا نمایش دیکته شدهای وزارت جهنمى اطلاعات که توسط مصداقى تواب و یک ساواکى سابق و ساوامى فعلى در آستانهی روز سى خرداد بعد از سه سال از زیر عباى آخوندها به بیرون پرتابشده و بوى تعفن ان مشام هر انسانى را آزرده است، با دقت و موشکافى بسیار قابل ارزش آقاى مهدى سامع در متن مفصلى موردبررسی قرارگرفته است و مقالهی ایشان باید به جد موردمطالعه باشد. البته متن دیگرى هم از طرف خانم اشرف دهقان که اختلافات سیاسى ایشان با مجاهدین خلق و شوراى ملى مقاومت بر هیچکس پوشیده نیست، در افشاء ماهیت وزارت اطلاعاتى این شبه مصاحبه، انتشاریافته که حاوى نکات بسیار آموزندهای هست. بنابراین من قصد پرداختن به نکات این مصاحبه که ورژن غنیسازی شدهای لجن نامهی منافق سال ١٣٥٨ است را ندارم. این شبه مصاحبه و تکرار اراجیف آن ورقپاره که طرف حزب جمهورى اسلامى چاپ و توسط باندهاى چماقدار پخش میشد، نشان از محل اقامت اصلى مصداقى یعنى "چادر فالانژهای دم در دانشگاه تهران" دارد! کما اینکه گفتگوى این تواب تشنه به خون با بلندیان بازجوى جلاد رژیم، بیشتر به دیدار خانوادگى دو پسرخاله شبیه است و نشان از نزدیکى عقیدتى او با بازجوهای بدنام دارد، البته مصداقى "عزیز" ساواکیها هم شده است،
باید گفت: شیخا! شاها! پیوندتان مبارک!
اما اگر از این جوجه فالانژ بگذریم و به مجموعه شرایط سیاسى فعلى نگاه کنیم، دلائل استفادهی وزارت اطلاعات از این خودفروش را بهتر میشود فهمید. سؤال این است که انتشار یک مغازلهی قدیمى الآن چه دردى را از رژیم دوا میکنم؟ بعد از به گل نشستن "لیست بنفش" تغییر از درون مجلس دایناسورهای رژیم که با جلوس نوجوان نودساله جنتى و تفویض کرسى ریاست مجلس به ضرر باند روحانى، تعیین تکلیف شد و درحالیکه کل نظام با قبول بتونریزی قلب برنامهی هاى بمب اتمى به ضعف پسا برجام گرفتارشده و هزینههای سیاسى و نظامى و نیرویی اشغال سوریه و عراق و دخالت در یمن گریبان ولایت را گرفته است، درزمانی که امواج بیکارى و فقر اجتماعى شالودههای اجتماعى را موردحمله قرار داده و ارتش بیکاران یک کابوس جدى براى رژیم محسوب میشوم، در شرایطى که مقاومت فعالین مدنى و صنفى به سطح بسیار بالائى ارتقاءیافته و علیرغم سرکوب بیرحمانه و حکمهای حبس ظالمانه و طولانیمدت براى فعالین حقوق کودکان و سندیکاها و نمایندگان اتحادیه کارگران و معلمین، موج حمایت از این انسانهای بزرگ و قابلستایش در هر جاى کشور بالاگرفته است، درحالیکه رویاى تغییر جهنم اقتصاد داخلى به بهشت مراودات خارجى در شب دراز واقعیت گیرکرده، وعدهها و عوامفریبیها دیگر نمیتواند مردم را در صف انتظار معجزه و تحمل استیصال نگاه دارد، در شرایطى که نسل جوان از خاکریز توهم رفرم عبور کرده و همه خواستار تغییر جدى هستند و حکومت ولایتفقیه تنها با فشار سونامى اعدام و گسیل لشکرى نیروهاى محسوس و غیر محسوس به شهرهاى کشور و ملى کردن مجازات ضد انسانى شلاق براى کارگران اعتصابى و دانشجویان فارغالتحصیل از حرکت ایشان جلوگیرى میکنم، بلاشک رژیم براى جلوگیرى از عروج قطب انقلابى و دیگر خواه، قصد نابود کردن "نور امید" و "افق تغییر" را دارد. با تخریب چهرههای تاریخى جنبش چپ، با لجن پراکنى و ایجاد پردههای دود تبلیغات شیطانى علیه اپوزیسیون دموکراتیک و آزادیخواه و مقاومت سازمانیافته، رژیم میخواهد به جوانان انقلابى درون کشور القاء کند که "تغییر طلبى" و "سرنگونى طلبان" هم چندان چنگى به دل نمیزنند!
اگر حاصل یک تحول پرهزینه و پرتلاطم، چیزى در حد همین حاکمیت موجود باشد، پس چرا براى آن تلاش کرد؟
کشتن "امید به فرداى بهتر" مثل یک زندان و زنجیر نامرئى عمل میکنم، در این راستا مأموریت مصداقیها، قابلدرک میشوم.
حمله به سمبلهای جاوید جنبش انقلابى مثل رضا رضایی و دیگر شهیدان مجاهدین خلق در ان دوران، لجن پراکنى به رهبران مقاومت و سخنگویان سازمان چریک های فدائى خلق ایران به خاطر ایستادگى آنها در مقابل توطئههای رژیم و هدایت این مقاومت در مسیر مبارزه براى سرنگونى رژیم ولایتفقیه، بخشى از جنگ روانى مستمرى هست که تا سقوط رژیم ادامه خواهد یافت.
جواب این توطئههای رژیم درصحنهی عملى و سیاسى را باید با تلاش بیشتر روزمره براى حمایت از مجاهدین خلق و سازمان چریک های فدائى خلق و شوراى ملى مقاومت و رزمندگان قهرمان لیبرتى، داد. اگر رژیم میخواهد امید را از مردم بگیرد، باید ما هواداران مقاومت باید این نور را با تلاش بیشتر به دل مردم بنشانیم، ما هواداران مقاومت باید با سادگى و خلوص کامل از نقش مثبت این امید در روزمرهی زندگى خود بگوییم و بنویسیم، تجمع سالیانه مقاومت ما، مقاومت براى ارزشهای انسانى، امید به یک آینده بهتر براى مردم و کشور ما و منطقهی خاورمیانه، درراه هست. ما این امید را در ٩ جولاى امسال دیگربار در خودمان و در محیط پیرامونمان نشان میدهیم، عطر خوشبوى انساندوستی البته باعث رنجش مزدوران دیوصفت آخوندهاست، بیش باد
بوى مشک آرد در او رنجى پدید
شبه مصاحبه و یا نمایش دیکته شدهای وزارت جهنمى اطلاعات که توسط مصداقى تواب و یک ساواکى سابق و ساوامى فعلى در آستانهی روز سى خرداد بعد از سه سال از زیر عباى آخوندها به بیرون پرتابشده و بوى تعفن ان مشام هر انسانى را آزرده است، با دقت و موشکافى بسیار قابل ارزش آقاى مهدى سامع در متن مفصلى موردبررسی قرارگرفته است و مقالهی ایشان باید به جد موردمطالعه باشد. البته متن دیگرى هم از طرف خانم اشرف دهقان که اختلافات سیاسى ایشان با مجاهدین خلق و شوراى ملى مقاومت بر هیچکس پوشیده نیست، در افشاء ماهیت وزارت اطلاعاتى این شبه مصاحبه، انتشاریافته که حاوى نکات بسیار آموزندهای هست. بنابراین من قصد پرداختن به نکات این مصاحبه که ورژن غنیسازی شدهای لجن نامهی منافق سال ١٣٥٨ است را ندارم. این شبه مصاحبه و تکرار اراجیف آن ورقپاره که طرف حزب جمهورى اسلامى چاپ و توسط باندهاى چماقدار پخش میشد، نشان از محل اقامت اصلى مصداقى یعنى "چادر فالانژهای دم در دانشگاه تهران" دارد! کما اینکه گفتگوى این تواب تشنه به خون با بلندیان بازجوى جلاد رژیم، بیشتر به دیدار خانوادگى دو پسرخاله شبیه است و نشان از نزدیکى عقیدتى او با بازجوهای بدنام دارد، البته مصداقى "عزیز" ساواکیها هم شده است،
باید گفت: شیخا! شاها! پیوندتان مبارک!
اما اگر از این جوجه فالانژ بگذریم و به مجموعه شرایط سیاسى فعلى نگاه کنیم، دلائل استفادهی وزارت اطلاعات از این خودفروش را بهتر میشود فهمید. سؤال این است که انتشار یک مغازلهی قدیمى الآن چه دردى را از رژیم دوا میکنم؟ بعد از به گل نشستن "لیست بنفش" تغییر از درون مجلس دایناسورهای رژیم که با جلوس نوجوان نودساله جنتى و تفویض کرسى ریاست مجلس به ضرر باند روحانى، تعیین تکلیف شد و درحالیکه کل نظام با قبول بتونریزی قلب برنامهی هاى بمب اتمى به ضعف پسا برجام گرفتارشده و هزینههای سیاسى و نظامى و نیرویی اشغال سوریه و عراق و دخالت در یمن گریبان ولایت را گرفته است، درزمانی که امواج بیکارى و فقر اجتماعى شالودههای اجتماعى را موردحمله قرار داده و ارتش بیکاران یک کابوس جدى براى رژیم محسوب میشوم، در شرایطى که مقاومت فعالین مدنى و صنفى به سطح بسیار بالائى ارتقاءیافته و علیرغم سرکوب بیرحمانه و حکمهای حبس ظالمانه و طولانیمدت براى فعالین حقوق کودکان و سندیکاها و نمایندگان اتحادیه کارگران و معلمین، موج حمایت از این انسانهای بزرگ و قابلستایش در هر جاى کشور بالاگرفته است، درحالیکه رویاى تغییر جهنم اقتصاد داخلى به بهشت مراودات خارجى در شب دراز واقعیت گیرکرده، وعدهها و عوامفریبیها دیگر نمیتواند مردم را در صف انتظار معجزه و تحمل استیصال نگاه دارد، در شرایطى که نسل جوان از خاکریز توهم رفرم عبور کرده و همه خواستار تغییر جدى هستند و حکومت ولایتفقیه تنها با فشار سونامى اعدام و گسیل لشکرى نیروهاى محسوس و غیر محسوس به شهرهاى کشور و ملى کردن مجازات ضد انسانى شلاق براى کارگران اعتصابى و دانشجویان فارغالتحصیل از حرکت ایشان جلوگیرى میکنم، بلاشک رژیم براى جلوگیرى از عروج قطب انقلابى و دیگر خواه، قصد نابود کردن "نور امید" و "افق تغییر" را دارد. با تخریب چهرههای تاریخى جنبش چپ، با لجن پراکنى و ایجاد پردههای دود تبلیغات شیطانى علیه اپوزیسیون دموکراتیک و آزادیخواه و مقاومت سازمانیافته، رژیم میخواهد به جوانان انقلابى درون کشور القاء کند که "تغییر طلبى" و "سرنگونى طلبان" هم چندان چنگى به دل نمیزنند!
اگر حاصل یک تحول پرهزینه و پرتلاطم، چیزى در حد همین حاکمیت موجود باشد، پس چرا براى آن تلاش کرد؟
کشتن "امید به فرداى بهتر" مثل یک زندان و زنجیر نامرئى عمل میکنم، در این راستا مأموریت مصداقیها، قابلدرک میشوم.
حمله به سمبلهای جاوید جنبش انقلابى مثل رضا رضایی و دیگر شهیدان مجاهدین خلق در ان دوران، لجن پراکنى به رهبران مقاومت و سخنگویان سازمان چریک های فدائى خلق ایران به خاطر ایستادگى آنها در مقابل توطئههای رژیم و هدایت این مقاومت در مسیر مبارزه براى سرنگونى رژیم ولایتفقیه، بخشى از جنگ روانى مستمرى هست که تا سقوط رژیم ادامه خواهد یافت.
جواب این توطئههای رژیم درصحنهی عملى و سیاسى را باید با تلاش بیشتر روزمره براى حمایت از مجاهدین خلق و سازمان چریک های فدائى خلق و شوراى ملى مقاومت و رزمندگان قهرمان لیبرتى، داد. اگر رژیم میخواهد امید را از مردم بگیرد، باید ما هواداران مقاومت باید این نور را با تلاش بیشتر به دل مردم بنشانیم، ما هواداران مقاومت باید با سادگى و خلوص کامل از نقش مثبت این امید در روزمرهی زندگى خود بگوییم و بنویسیم، تجمع سالیانه مقاومت ما، مقاومت براى ارزشهای انسانى، امید به یک آینده بهتر براى مردم و کشور ما و منطقهی خاورمیانه، درراه هست. ما این امید را در ٩ جولاى امسال دیگربار در خودمان و در محیط پیرامونمان نشان میدهیم، عطر خوشبوى انساندوستی البته باعث رنجش مزدوران دیوصفت آخوندهاست، بیش باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر