جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ تیر ۱۵, جمعه

سردرگمی کارشناسان حکومتی در یافتن علل قیام

لينك به منبع:

  • 1397/04/14
نه به سرکوب - فقط سرنگونی!
نه به سرکوب - فقط سرنگونی!
چندی است که کارشناسان، مهره‌ها و رسانه‌های حکومتی درصدد پیدا کردن علل و عواملی هستند که باعث ایجاد و گسترش قیام مردم ایران شده و حکومت آخوندی را این‌چنین در هراس فرو برده و آینده تاریکی را برای آن رقم زده است.
اگر چه مردم ایران و هر ناظری که فقط تصاویر قیام مردم ایران را دیده باشد به‌راحتی می‌تواند بگوید علت اصلی قیام، حاکمیت نظام قرون‌وسطایی ولایت فقیه است و خواست قیام‌کنندگان سرنگونی این دیکتاتوری مذهبی است که حق حاکمیت ملت ایران را به‌سرقت برده است؛‌ کارشناسان حکومتی برای انکار همین حقیقت مسلم به انواع و اقسام عوامل فرعی متمسک می‌شوند تا روی این خواسته سرپوش گذاشته و آن را انکار کنند.
اما آنچه در این میان قابل‌توجه است این است که مهره‌های نظام برای ریشه‌یابی بروز قیام به روی عواملی انگشت می‌گذارند که همه آنها بیش‌‌از‌پیش وضعیت انفجاری جامعه و فلج رژیم آخوندی را به‌اثبات می‌رساند. آنها با طرح نظرات خود ناخواسته اثبات می‌کنند که رژیم آخوندی در وضعیت یک حاکمیت رو به سقوط است و جامعه تمام ویژگی‌های یک جامعه در حال انفجار را دارد.

علت بروز قیام از نگاه کارشناسان حکومتی:

الف: «ناکارآمدی دولت»  

عبدالحمید خدری، نماینده مجلس ارتجاع، دولت آخوند حسن روحانی را مسبب بروز مشکلات برای حاکمیت و همچنین باعث بروز مشکلات برای مردم می‌داند و می‌گوید: «لازم می‌دانم مراتب تذکر خود را به تیم اقتصادی دولت که با سردرگمی باعث رنجش آحاد ملت عزیز می‌شود از این تریبون مقدس اعلان نمایم. رئیس‌جمهور باید بداند تعلل در اصلاحات ساختاری اقتصاد کشور جز پیچیدگی اوضاع و احوال موجود چیز دیگری در پی نخواهد داشت».(خبرگزاری ایسنا ۱۳تیر ۹۷)
محمدرضا باهنر از باند خامنه‌ای نیز در ریشه‌یابی قیام‌ دیماه سال ۹۶ می‌گوید: «در هنگامی که این ناآرامی‌ها اتفاق افتاد ما به همراه عده‌یی از همکاران به تحلیل ریشه‌های این ناآرامی‌ها پرداختیم. نکته جالب این بود که در تحلیل‌های ما مشخص شد که از دیماه سال ۹۵ تا دیماه سال ۹۶ تریبونهای رسمی نظام به شکل‌های مختلف ناکارآمدی و ناامیدی را در بین مردم تزریق کرده‌اند و همین مسأله در ناآرام کردن فضای جامعه نقش داشته است».(خبرگزاری ایسنا ۱۳تیر ۹۷)

ب: نبود اراده برای حل بحرانها

آخوند محمدعلی ابطحی از باند موسوم به اصلاح‌طلب نیز عدم‌صداقت و عدم‌اراده نهادهای حاکمیتی برای حل بحرانهای گریبانگیر رژیم را عامل اصلی می‌داند و در این رابطه می‌گوید: «متأسفانه با وجود اعلام پیاپی وضعیت بحران در کشور، جز ۲ الی ۳مصاحبه از مسئولان عزمی برای حل مشکلات ندیده‌ایم جامعه به اعتمادسازی نیاز دارد و این اعتمادسازی تنها با سخن گفتن با مردم میسر می‌شود، چرا مسئولان تاکنون با مردم به‌طور واضح و شفاف سخن نگفته‌اند».(خبرگزاری ایلنا ۱۳تیر ۹۷)
محمود میرلوحی، عضو شورای قلابی شهر تهران هم ریشه اعتراضات و خیزش‌‌های مردمی را این می‌داند که با وجود این‌که «‌همه مسئولان ادعا کردند که صدای مردم را شنیده‌اند اما امروز می‌بینیم که هیچ اتفاقی نیفتاده است».(روزنامه دنیای اقتصاد ۱۴تیر ۹۷)
یعنی با وجودی که موجودیت نظام در اثر قیام مردم به خطر افتاده است برای مسئولان آن انگار و نه انگار اتفاقی افتاده است و در راستای غارت و چپاول مردم هر کسی خر خود را می‌راند.

دوران سرنگونی رژیم آخوندی

با سرجمع کردن همین چند نمونه ملاحظه می‌شود این مهره‌های هر دو باند هستند که هر یک به نوعی اعتراف می‌کنند. علت همه مشکلات و مصایب گریبان‌گیر مردم ناکارآمدی و به‌عبارت دقیق‌تر عملکردهای ضدمردمی دولت، ناامیدی مردم از این نظام، نبودن اراده برای مواجهه با بحرانها است. اینها همه نشانه‌های حاکمیتی است که دیگر نمی‌تواند حکومت کند. نهادها و سردمداران حکومت آخوندی، به‌جای این‌که به‌قول آن مهره باند مغلوب(محمود میرلوحی) صدای مردم را بشنوند، گویا که روزانه هیچ اتفاقی در جای‌جای کشور رخ نمی‌دهد و در راستای حاکمیت و چپاول بیشتر از مردم به جنگ‌وجدال باندی مشغول هستند و جز گفتاردرمانی و مصاحبه هیچ عزم و اراده‌‌یی برای برخورد با مشکلات در آنها نیست.
پیش از این سران رژیم و به‌خصوص علی خامنه‌ای تلاش داشتند تا قیام را به توطئه دشمنان خارج از ایران نسبت بدهند، اما هر روز که می‌گذرد بطلان این ادعای مضحک بیش‌‌از‌پیش به‌اثبات می‌رسد.
مردم ایران در اعتراض نبود آزادی و به‌سرقت رفتن حق حاکمیت ملی، در اعتراض به فقر و سیه‌روزی و و غارت و دزدی آخوندهای حاکم به خیابانها آمده‌اند تا سرزمین خود را از این دژخیمان بازپس‌گیرند.
به‌طور واقعی رژیم آخوندی هیج راه و چاره‌‌یی هم برای خروج از بحرانهای لاعلاج و خصوصاً بحران اصلی یعنی بحران سرنگونی ندارد. علت بی‌راه‌حلی هم این است که مردم با این نظام به بن‌بست کامل و در تعارض با این نظام به نقطه بی‌بازگشت رسیده‌اند. سردرگمی در ریشه‌یابی علل قیام و خیزش‌های مردم نیز از این بن‌بست ناشی می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر