جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ دی ۳, یکشنبه

اعتراف به دهها چالش بی‌پاسخ نظام؛ چرا؟

لينك به منبع:
محمدعلی توحیدی

محمدعلی توحیدی


مقدمه: هفته گذشته علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، طی سخنانی به چالشهای متعدد رژیم اشاره کرد و گفت: «از 37-38 ابرچالش کشور، تمرکزتان را به رفع 10-15 ابرچالش متمرکز کنید، به‌نحوی که باید آنها را درست فهم و درک کرده و برای حل آنها راه‌حل بدهید؛ و بدانیم اگر در این حوزه غفلت کنیم، زمان را از دست خواهیم داد».

سؤال: دو سؤال درباره اظهارات لاریجانی وجود دارد. یک سؤال این است که چرا رئیس قوه‌ی مقننه‌ی رژیم به حدود 40ابر چالش در رژیم اشاره می‌کند؟ آیا اینها سیاه‌نمایی نیست؟

محمدعلی توحیدی: لاریجانی مانند سایر سران ولایت خامنه‌ای، با یک اجبارهایی در جامعه روبه‌رو است. برای نمونه هر روز جلوی مجلس شاهد اعتراضات اقشار مختلف هست؛ لاریجانی در همین صحبتهایش به موضوع بازنشستگان اشاره می‌کند؛ این اجبارات او را وادار می‌کند به وضعیت کنونی اذعان کند. این بیان چالشهای گریبانگیر رژیم-که بهتر است بگوییم بن‌بستهای رژیم- اکنون در صحبتهای سایر سران نظام هم دیده می‌شود. هر کس صحبت می‌کند ناگزیر است به‌علت واقعیت بسیار واضح این بن‌بستها، به آنها اعتراف کند.

اما این ارقامی که لاریجانی ردیف می‌کند (که 37-38ابر بحران داریم و این‌که روی 15تا تمرکز کنیم که بعد زمان از دست ندهیم) نمی‌شود گفت سیاه‌نمایی؛ شاید بهتر است بگوییم برای پوشاندن چالش اصلی و مسأله‌ی اصلی نظام هست. مسأله‌ی اصلی نظام آخوندی هم روشن است؛ همان که خودش را در همین اعتراضات مردمی نشان می‌دهد. آن چالش هم چیزی نیست جز سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه.

به هر طرف که شما بچرخید، به هر مسأله‌ای که در این کشور نگاه کنید، راه‌حلی نیست جز سرنگونی و رفتن این دستگاه. مردم هم در کوچه و خیابان همین را فریاد می‌کنند.

حالا سران رژیم مانند لاریجانی، بحث از 30-40 ابرچالش می‌کنند و پیرامون آن بحث راه می‌اندازند؛ هدفشان پوشاندن همان چالش اصلی نظام، یعنی بحران سرنگونی است. اما خامنه‌ای باید پاسخ چالشها را بدهد. از مردم غارت شده، تا زلزله‌زده و تا پولهایی که می‌فرستد به سوریه و یمن و هزینه موشک‌پرانی می‌کند.

سوال: من در مورد وضعیت بحرانهای اقتصادی رژیم سؤال دارم اما اجازه بدهید قسمتی از بیانیه سی و سومین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت مربوط به سال اول روی کار آمدن آخوند روحانی را مرور کنیم و بعد سؤال را مطرح کنم:
«19- کارشناسان اقتصادی و نظریه پردازان سیاسی رژیم در اذعان به فساد ساختاری و بحرانهای چاره‌ناپذیر اقتصادی- اداری، بن‌بست دولت و به‌طور کلی حاکمیت در اصلاح و چاره‌جویی و خطر مبرم شورشهای اجتماعی به‌ویژه در تهران و کلان شهرهای ایران تصریحات شایان توجهی دارند.
به‌عنوان نمونه، در یک بررسی که مربوط به طیف نزدیک به دولت روحانی است، چنین نوشته‌اند:
- «اقتصاد ایران در اواخر دولت دهم... پایانی جز فروپاشی و تورمهای چهارنعل و ورشکستگیهای گسترده در اقتصاد و امواج بیکاری و شورش کارگران و فرار مدیران و نظایر‌ اینها نداشت... خطر آن بهمن هنوز از بین نرفته است فقط به یک مانع برخورد کرده و فعلاً متوقف شده است... دولت روحانی، به نوعی در حوزۀ اقتصاد آچمز است. نقدینگی قابل جمع‌ کردن نیست و اگر بشود هم، تورم را کنترل نمی‌کند. با کسری بودجه روبه‌روست، اگر بخواهد پول قرض کند یا منتشر کند، تورم را شعله‌ور می‌کند... در عین‌ حال، انتظارات اجتماعی بالاست. از آن طرف، اگر فاز دوم هدفمندسازی اجرا شود آن هیمه نقدینگی که زیر اقتصاد ایران است و فعلاً انرژی آن خارج نشده، موتورش روشن می‌شود... ارزیابی من این است که جامعه ایران از دو تا سه ماه بعد از عید ارزیابی‌اش از دولت روحانی تمام می‌شود و وارد فاز تصمیم نهایی می‌شود»...

- «اقتصاد ایران به‌تدریج دارد علایم ورود به مرحله ”تکینگی“ را از خود بروز می‌دهد... [مثل] ستارگان بزرگی که در پایان زندگی خود فرو می‌پاشند و در واقع در خودشان فرو می‌ریزند و به‌خاطر هم‌جوشی درونی خود، تبدیل به جرمی کوچک اما با فشردگی عظیم و چگالی بی‌نهایت می‌شوند. جاذبه این ستاره تکینه شده و فرو ریخته، می‌تواند آن‌قدر شدید شود که حتی نور را هم جذب کند و نور هم از حوزه خارج نشود. به‌ همین خاطر ما سیاه چاله می‌گوییم... یکی از خطاهای تاریخی جمهوری اسلامی این بود که تهران را به یک سیاه‌چاله تبدیل کرد. تهران امروز، مهم‌ترین تهدید جمهوری اسلامی است و معتقدم که نه تنها هیچ دولتی بلکه نظام هم نمی‌تواند روند کنونی تهران را متوقف کند یا حتی پایتخت را جابه‌جا کند. جابه‌جایی پایتخت، به‌لحاظ سیستمی امکان‌ناپذیر است، زیرا به مرحله تکنیکی رسیده است، مثالش بیمار سرطانی است که غده سرطانی در یکی از جوارحش به مرحله متاستاز برسد و سلولهای سرطانی به‌صورت انبوه تکثیر شوند، در آن مرحله نه‌تنها جراحی فایده‌ای ندارد، بلکه عملاً مرگ بیمار را تسریع می‌کند. هیچ‌کس نمی‌داند که اگر در تهران 2-3روز آب یا برق قطع شود، چه خواهد شد. اگر زلزله شود چه خواهد شد، هیچ‌کس نمی‌داند اگر حاشیه‌نشین‌ها در تهران شورش کنند، چه خواهد شد».

- «اگر در فاز دوم هدفمندی، موتور تورم روشن شود و این سیاست موفق نشود، دو حرکت رخ خواهد داد: یک، نیروهای مخالف و معارض شروع به تخریب دولت می‌کنند؛ دو، جامعه اعتماد خود را به توانایی روحانی از دست می‌دهد و به فاز کنش منفی می‌رود. در این صورت یک قیچی شکل می‌گیرد که مخالفان سیاسی دولت از یک سو و جامعه از سوی دیگر تیغه‌های این قیچی را شکل می‌دهند و دولت روحانی را به نقطه تسلیم می‌برند. اکنون با کاهش سرمایه اجتماعی همزمان با افزایش رفتارهای خشن هم روبه‌رو هستیم، و این می‌تواند در یک نقطه تاریخی و با یک فشار مثلاً اقتصادی منجر به شعله‌ور شدن شورشهای کور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی شود» (سخنرانی محسن رنانی دانشیار اقتصاد در بنیاد باران - ۲۰اسفند ۱۳۹۲).»

سوال: این بیان وضعیت اقتصادی رژیم در 4سال پیش در دوره اول روحانی بود. الآن بعد از گذشت ۴سال این وضعیت اقتصادی «آچمز» و «سرطانی» رژیم به کجا رسیده است؟

محمدعلی توحیدی: این وضعیت آن‌قدر عیان است که نیازی به صحبت ندارد. همین تهران، هر لحظه با خطر عاجل زلزله روبه‌روست. چند شب پیش زلزله شد و الآن هم پرسابقه‌ترین کارشناسان خود سیستم و هم‌چنین کارشناسان جهانی- از ژاپن تا اروپا- در رابطه با زلزله هشدار می‌دهند. در رابطه با آلودگی آب و هوا هم، همین‌طور است. پدیده‌یی که خودش قاتل هموطنان است. از نظر اقتصادی هم وقتی خودشان می‌گویند «آچمز»، بسیار واقعی‌ است. به حرفهای لاریجانی و روحانی نگاه کنید؛ به‌روشنی می‌گویند اقتصاد رژیم بیمار سرطانی‌ است، اما هیچ گامی برای درمان آن برداشته نمی‌شود. بعد هم تأکید می‌کنند، این بیماری اقتصادی در ایران، در مرحله وخیم و مهاجم قرار دارد.

لاریجانی هم در صحبتهایش گفته بود که بازنشستگان حقوق‌شان را می‌خواهند؛ صندوقها خالی‌ست؛ و بعد هم تصریح کرد که مبلغی برای بودجه داده‌ایم که تنها به درد بودجه جاری می‌خورد و برای بودجه عمرانی هیچ چیز نداریم. بعد هم لاریجانی تأکید می‌کند با این وضع، از نظر اقتصادی دیگر قادر به اداره‌ی کشور نیستیم.

همین وضعیت را، چندی پیش احمدی‌نژاد در نامه‌یی به خامنه‌ای، بیان کرده بود؛ و گفته بود وضعیت اداره‌ی کشور در حال رسیدن به نقطه‌ایست که غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل مدیریت خواهد شد.

یعنی این واقعیتِ آچمز و سرطانی بودن وضعیت اقتصادی نظام، از زبان سران مختلف این دستگاه بیان می‌شود. مردم هم که بر ضد همین وضعیت در حرکتهای اعتراضی شعار می‌دهند؛ سران رژیم هم می‌گویند چاره‌ای نیست و باید این یا آن چالش را بررسی کرد؛ اما بررسی کردن چالشهای مختلف برای پوشاندن درد اصلی نظام، یعنی سرنگونی هم فایده ندارد. شاهدش هم این‌که مردم در اعتراضات روزانه می‌گویند «یا حجت ابن‌الحسن، ریشه ظلم را بکن!».

اخیراً هم مردم شعاری می‌دادند که معنای سیاسی جالبی داشت: «یا حجت ابن‌الحسن، کلید رو بگیر از حسن». این روحانی شیاد که به‌اصطلاح با کلید می‌خواست مسأله حل کند، حالا مردم می‌گویند کلید را از این آخوند فریبکار بگیر؛ کلیدی که تنها مردم را بیچاره‌تر کرد. این شعارها هم معنای سیاسی مشخص خود را دارد. چرا که مهر تاییدی بر شکست سیاسی آخوند شیاد، روحانی ا‌ست.

سوال: موضوع دیگری که گریبانگیر رژیم شده، مسأله‌ی احمدی‌نژاد هست. تا جاییکه قوه‌ی قضاییه رژیم را فاسد می‌داند و در این رابطه صحبت می‌کند. برخی می‌گویند این موضوع مسأله‌ای جدی نیست و در رژیم حل و فصل خواهد شد. برخی هم می‌گویند خود خامنه‌ای در جریان این قضیه هست. نظر شما چیست؟

محمدعلی توحیدی: احمدی‌نژاد حرفهای زیادی در رابطه با فساد دستگاه قضاییه گفته است؛ خیلی مسائل را هم در پشت پرده می‌داند که هنوز رو نکرده است. سران رژیم هم بسیار می‌ترسند. همین هفته امام جمعه‌ی خامنه‌ای در تهران، در مورد حرفهای احمدی‌نژاد صحبت می‌کرد؛ کاشانی التماس و درخواست می‌کرد که تو بیا پنج نفر، ده نفر را جمع کن و به جای این‌که این مسائل را در سطح جامعه بگویی، به آنها بگو! به‌روشنی می‌گفت این مسائل را در علن نگویید، دستگاه را متزلزل می‌کند. قبلاً هم یکی دیگر از کارگزاران رژیم گفته بود، احمدی‌نژاد با این حرفها می‌خواهد تعادل سیاسی سیستم را بهم بزند. این حرفها را مفصل برای خامنه‌ای نوشته بود.

خوب نمی‌شود گفت حرفهای کسی که 8سال رئیس‌جمهور مورد حمایت خود خامنه‌ای بوده و طی آن مدت بالای دستگاه رژیم قرار داشته، مسأله‌ای نیست و می‌گذریم. طرف حرفهای احمدی‌نژاد که لاریجانی باشد هم، منصوب شخص خامنه‌ای‌ است و مسئولیت با ولی‌فقیه رژیم است. چندی پیش جنتی در همین رابطه صحبت می‌کرد-درست مانند امامی کاشانی که با تضرع و زاری می‌گفت این حرفها را در علن نگویید- جنتی هم عرق پیشانی‌اش را پاک می‌کرد و می‌گفت این حرفها را نزنید؛ کسی که تو می‌گویی فاسد است و گاوداری درست کرده و دزدی می‌کند، منصوب ولی‌فقیه است. آن برادر دیگرش را نیز سند دزدیش را احمدی‌نژاد افشا کرده بود. آن یکی هم که رئیس مجلس است او هم یکی از سوژه‌های احمدی‌نژاد است.

خوب نمی‌شود گفت این وضعیت مطلوب خامنه‌ای ا‌ست. خیر؛ بحران در سیستم سرریز شده است. بحرانی در رأس دستگاه که در واقع زلزله‌هایی‌ است که ارکان این دستگاه را می‌لرزاند. اینها زهر شقه است؛ اینها سرانجام رژیم فاسدی‌ است که روی سرنیزه نشسته است.

به قول یکی از نخست‌وزیران قدیمی فرانسه، «به سرنیزه می‌شود تکیه کرد؛ اما روی سرنیزه نمی‌شود نشست!». حضرات روی سرنیزه نشسته‌اند و الآن عواقب آن را می‌بینند. بله اینها علائم زهر شقه و سرنگونی‌ است؛ علائم مرحله و ضرورت سرنگونی دستگاهی ا‌ست که به نقطه‌ی پایانی فساد خود رسیده است.

سوال: وقتی بحث بحرانهای داخلی رژیم و سرنگونی می‌شود، برخی می‌گویند این رژیم همواره از این دست بحرانها داشته؛ روندی بوده که بارها آن را تجربه کرده و این بار هم از سر خواهد گذراند. نظر شما چیست؟

محمدعلی توحیدی: البته یک حقیقتی در این حرف هست. بله از روز 30خرداد 1360به بعد، مجاهدین و متحدان آنها در شورای ملی مقاومت ایران، بسیار مسئولانه تلاش کردند مسیری بیابند تا مگر این رژیم را به اصلاح آورده و دست از سلطنت و حکومت مطلقه‌ی ولایت فقیه بردارد؛ شاید که حق حاکمیت مردم را به‌رسمیت بشناسد. در این مسیر مجاهدین در فاز سیاسی (پیش از 30خرداد 1360) 50شهید دادند. اما نشد. برای همین این رژیم از روز 30خرداد 1360وارد مسیری شده که از نظر سیاسی، مسیر سرنگونی ا‌ست. مسیری که بیان ضرورت و واقعیت مرحله‌ی سرنگونی را نشان می‌دهد.

اما وقتی از سرنگونی صحبت می‌کنیم، یک بحث ماهوی نیست. بحث از یک واقعیت و تعادل سیاسی مشخص است. این مرحله‌ و وضعیت سرنگونی در این کارزاری که در این مدت در جریان بوده، در ایران دو طرف و دو قطب سیاسی مشخص داشته است.

یکی قطب خود رژیم و حاشیه‌هایش، یعنی همه آنهاییکه خواستار حفظ نظام بودند: داخلی، بین‌المللی، منطقه‌ای، شرق و غرب عالم؛ آنهاییکه با این رژیم مماشات کردند؛ آنهاییکه تا توانستند به پای این رژیم ریختند. همین روزها گزارشهایی منتشر شده از افشای نحوه‌ی بسیار فاسدی که دولت اوباما با رژیم داشته و حتی قاچاق سلاح و مواد مخدر توسط حزب‌الشیطان را هم نادیده می‌گرفته است. این قطب و جبهه، همه این کارها را برای حفظ این دستگاه می‌کردند. مماشاتگران به اسم تغییر رفتار و بازسازی و... تنها در پی حفظ این رژیم بودند. از درون رژیم هم خاتمی، رفسنجانی، احمدی‌نژاد و الآن هم روحانی را علم کرده‌اند، برای حفظ این رژیم.

از آنطرف هم قطب مقابل این جبهه هست. قطبی که در برابر جبهه‌ی رژیم و تمام کسانی که خواهان حفظ آن هستند، شعار و خطش سرنگونی تمامیت این رژیم است و در رابطه با این خط پایداری کرده است. این کارزاری میان این دو جبهه هست که 36سال با شدت تداوم داشته است.

بنابراین نمی‌شود گفت وضعیت کنونی رژیم و بحرانهایی که صحبت کردیم، همان روندها و سیکل‌های قبلی ا‌ست. این یک مارپیچ تکاملی‌ است؛ روندی ا‌ست که مردم و مقاومت ایران در رویارویی با این رژیم طی کرده‌اند. مرحله‌ی فعلی ویژگی‌های خاص خودش را دارد. سوختن پروژه‌ی روحانی معنای ویژه‌ی خود را دارد. البته به جای خودش، سوختن پروژه خاتمی هم معنای خاص خودش را داشت؛ اما سوختن روحانی، مهره‌ی امنیتی که روی کار آمده تا در این مرحله رژیم را نجات دهد، معنای بسیار ویژه‌یی دارد. کما این‌که شکست مماشات-بهتر است بگوییم بن‌بست مماشات- با این رژیم هم معنای خاص خودش را دارد؛ یعنی این دستگاه دیگر قابل نگهداری نیست!

هم‌چنان که رژیم اسد را نمی‌توان نگه داشت. چرا که قاتل 500هزار تن از مردم سوریه را نمی‌توان در قدرت نگهداشت. حاکم فاسدی مثل خامنه‌ای را نمی‌توان در قدرت نگهداشت. رژیمی که به این وضعیت دچار شده که از درون خودش، سران خودش، سر قوه‌ی قضاییه‌اش، سر قوه‌ی مقننه‌اش، آن رئیس‌جمهور 8ساله‌اش، دارند اینطور بر ضد بخشهای دیگر دستگاه صحبت می‌کنند، این رژیم را نمی‌توان نگه داشت.

این تکامل سیاسی‌است. این نبرد ملتی ا‌ست که مقاومتی دارد، سیاست فعال و پیروزی دارد، که خودش را بر تمامی تلاشها و توطئه‌های جبهه‌ی حافظ رژیم، پیروز کرده است. مهمترین پروژه و تلاش رژیم برای حفظ خود نیز قتل‌عامی بوده که در سال 67انجام داده و الآن همان قتل‌عام هم در حال خراب شدن روی سر خودش است.

بنابراین نمی‌شود موضوع به این مهمی را لوث کرد که رژیم این بحران را هم پشت سر می‌گذارد. بله بحرانهای سرنگونی‌ رژیم با قیام 30خرداد 1360شروع شده و اکنون نیز به نقطه‌ی بارز و برجسته‌ی خود رسیده است؛ طوری که از زبان خودشان، احمدی‌نژاد، لاریجانی و سران خود دستگاه، روی این وضعیت و بحران مرگبار انگشت می‌گذارند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر