لينك به منبع:


هاشمی رفسنجانی
«…
به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم، با قبول
قطعنامه موافقت نمودم… بدا بهحال من که جامزهرآلود را سر کشیدهام… قبول
این مسأله برای من، از زهر کشنده تر است؛ ولی این جرعه را نوشیدم…».
(29تیر 1367- روحالله الموسویالخمینی)
نوشیدن جامزهر یا نوشیدن کاسهی زهر اصطلاحی است که خمینی دجال درباره پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت بهکار برد. پذیرش قطعنامه آنهم در شرایطی که تبلیغات رسمی آخوندها برای ادامه جنگ با شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» ادامه داشت، کار آسانی برای خمینی و سردمداران رژیم نبود. اما هنگامی که مجری اصلی جنگ ضدمیهنی، یعنی هاشمی رفسنجانی، در هراس از مجاهدین و زیر عملیات و ضربات پیدرپی ارتش آزادیبخش، درهم شکسته بود، ناگزیر از خوراندن زهر به خمینی شد. خمینی دجال خودش در اینباره گفت: «… با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور… با قبول قطعنامه موافقت نمودم و جامزهر را سرکشیدم». آن روزها رفسنجانی فرمانده کل قوا بود که اداره امور جنگ ضدمیهنی را برعهده داشت. رفسنجانی بعدها در اینباره گفت: «ما در آن دوران توانستیم امام را برای متوقف کردن جنگ قانع کنیم» …
در نمایش انتخابات سال 76 که رژیم آخوندی تن به روی کار آمدن آخوند محمد خاتمی داد، رفسنجانی بهعنوان یک قطب در میان دو قطب دیگر یعنی خامنهای و خاتمی، باقی ماند. به همین دلیل رژیم در آن دوران سهسره شد. اما بعد از وقایع سال 88، که امام جمعه نمره موقت ولایت در مشهد، آخوند علم الهدی، از مجاهدین بهعنوان فرمانده آن خیزش یاد کرد، ولیفقیه در هراس از قیام مجدد مردم، در نمایش انتخابات ریاستجمهوری 92 به ناچار به آخوند حسن روحانی تن داد و او را رئیسجمهور کرد. اما واضح بود که معمار این کار کسی نبود جز رفسنجانی. چرا که او با شم ضدانقلابی و تبحری که در حیلهگری داشت- و از این جهت نسبت به آخوندهای دیگر به خمینی اشبه بود- زودتر از بقیه خطر را دریافت. از اینرو جامزهر را به خورد ولیفقیه زهوار در رفته داد…
وقتی جامعه بینالمللی در اثر افشاگریهای بیمحابای مجاهدین نسبت به ساخت بمب اتمی از سوی رژیم آخوندی، مطلع شد؛ و وقتی فشار برای دست کشیدن رژیم از ساخت سلاح هستهیی بالا گرفت و بهصورت تحریم بر این رژیم اعمال شد؛ در چنین شرایطی رژیم به زانو درآمد. لذا برای خلاصی از خفگی و نفستنگی مهیب، جامزهر برجام را سرکشید. اما معمار این کار باز هم کسی نبود جز رفسنجانی که از طریق آخوند حسن روحانی پروژه ریختن زهر در حلقوم ولیفقیه را پیش برد. یکی از سایتهای رژیم به نام پایگاه خبری تحلیلی صراط در روزهای آغازین سال جاری در اینباره چنین نوشت: «دیدم آقای هاشمی که این روزها فاز روشنفکریشان در توئیتر گل کرده است اخیراً توئیت کردهاند که: 'دنیای فردا دنیای گفتمان هاست نه موشک ها'. ناخودآگاه 'جامزهر' آمد مقابل چشمانم! ظاهراً از اول هاشمی همینطور بوده است… بیست و اندی سال پیش در کوران جنگ تحمیلی… پایش را در یک کفش کرد و مدام در گوش امام خواند که… قطعنامه را امضا کرد و جامزهر را… دنیای او از ابتدا دنیای گفتمان بود. گفتمانی که در نهایت میشود جام و برجام… یکی جامزهر و دیگری…» (پایگاه خبری تحلیلی صراط-6فروردین 1395)
رفسنجانی که همواره تلاش میکرد بین باندهای مافیایی رژیم آخوندی، شناور و لغزنده باشد و به تناسب شرایط، جهت گیریها و مواضع خود را تغییر دهد؛ چیزی که آخوند نوچههای اطرافش تلاش میکردند به 'اعتدال' و 'تعادل' او تعبیر و تفهیم کنند، حالا او مرده و به نزد خمینی دجال رفته است. اگر چه جنگ و جدالی که خامنهای با رفسنجانی داشت، واضح و عیان بود. مثل قضایای سال 88 که رفسنجانی آن نامه بدون سلام را برای خامنهای نوشت و گفت «بترس از اینکه آتشفشانی سرباز کند و کل دستگاه را بر باد دهد» ؛ و به همین خاطر جیرهخواران مزدور خامنهای در یکی از نماز جمعهها تابلو دستشان گرفتند که خواهان اعدام رفسنجانی هستند. یا وقتی ولیفقیه زهر خورده در برابر جمله رفسنجانی در مورد موشک پرانی پوشالی سپاه، او را خائن خطاب نمود، با این همه با امضای خودش او را برای 5سال دیگر در ریاست مجمع تشخیص مصلحت قرار داد. چرا که متوجه بود که خامنهای کسی نیست که بتواند چنین وزنهای در نظام را که یکی از دو پایه حاکمیت است کنار بگذارد.
حالا رفسنجانی مرده و با مردن او زهر بهمریختن تعادل رژیم پوسیده ولایت دارد کم کم در سراسر وجود متعفن و درهمشکستهی نظام آخوندی اثر میکند: «زهر اکبر، چه در حیات چه در قبر».
نوشیدن جامزهر یا نوشیدن کاسهی زهر اصطلاحی است که خمینی دجال درباره پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت بهکار برد. پذیرش قطعنامه آنهم در شرایطی که تبلیغات رسمی آخوندها برای ادامه جنگ با شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» ادامه داشت، کار آسانی برای خمینی و سردمداران رژیم نبود. اما هنگامی که مجری اصلی جنگ ضدمیهنی، یعنی هاشمی رفسنجانی، در هراس از مجاهدین و زیر عملیات و ضربات پیدرپی ارتش آزادیبخش، درهم شکسته بود، ناگزیر از خوراندن زهر به خمینی شد. خمینی دجال خودش در اینباره گفت: «… با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور… با قبول قطعنامه موافقت نمودم و جامزهر را سرکشیدم». آن روزها رفسنجانی فرمانده کل قوا بود که اداره امور جنگ ضدمیهنی را برعهده داشت. رفسنجانی بعدها در اینباره گفت: «ما در آن دوران توانستیم امام را برای متوقف کردن جنگ قانع کنیم» …
در نمایش انتخابات سال 76 که رژیم آخوندی تن به روی کار آمدن آخوند محمد خاتمی داد، رفسنجانی بهعنوان یک قطب در میان دو قطب دیگر یعنی خامنهای و خاتمی، باقی ماند. به همین دلیل رژیم در آن دوران سهسره شد. اما بعد از وقایع سال 88، که امام جمعه نمره موقت ولایت در مشهد، آخوند علم الهدی، از مجاهدین بهعنوان فرمانده آن خیزش یاد کرد، ولیفقیه در هراس از قیام مجدد مردم، در نمایش انتخابات ریاستجمهوری 92 به ناچار به آخوند حسن روحانی تن داد و او را رئیسجمهور کرد. اما واضح بود که معمار این کار کسی نبود جز رفسنجانی. چرا که او با شم ضدانقلابی و تبحری که در حیلهگری داشت- و از این جهت نسبت به آخوندهای دیگر به خمینی اشبه بود- زودتر از بقیه خطر را دریافت. از اینرو جامزهر را به خورد ولیفقیه زهوار در رفته داد…
وقتی جامعه بینالمللی در اثر افشاگریهای بیمحابای مجاهدین نسبت به ساخت بمب اتمی از سوی رژیم آخوندی، مطلع شد؛ و وقتی فشار برای دست کشیدن رژیم از ساخت سلاح هستهیی بالا گرفت و بهصورت تحریم بر این رژیم اعمال شد؛ در چنین شرایطی رژیم به زانو درآمد. لذا برای خلاصی از خفگی و نفستنگی مهیب، جامزهر برجام را سرکشید. اما معمار این کار باز هم کسی نبود جز رفسنجانی که از طریق آخوند حسن روحانی پروژه ریختن زهر در حلقوم ولیفقیه را پیش برد. یکی از سایتهای رژیم به نام پایگاه خبری تحلیلی صراط در روزهای آغازین سال جاری در اینباره چنین نوشت: «دیدم آقای هاشمی که این روزها فاز روشنفکریشان در توئیتر گل کرده است اخیراً توئیت کردهاند که: 'دنیای فردا دنیای گفتمان هاست نه موشک ها'. ناخودآگاه 'جامزهر' آمد مقابل چشمانم! ظاهراً از اول هاشمی همینطور بوده است… بیست و اندی سال پیش در کوران جنگ تحمیلی… پایش را در یک کفش کرد و مدام در گوش امام خواند که… قطعنامه را امضا کرد و جامزهر را… دنیای او از ابتدا دنیای گفتمان بود. گفتمانی که در نهایت میشود جام و برجام… یکی جامزهر و دیگری…» (پایگاه خبری تحلیلی صراط-6فروردین 1395)
رفسنجانی که همواره تلاش میکرد بین باندهای مافیایی رژیم آخوندی، شناور و لغزنده باشد و به تناسب شرایط، جهت گیریها و مواضع خود را تغییر دهد؛ چیزی که آخوند نوچههای اطرافش تلاش میکردند به 'اعتدال' و 'تعادل' او تعبیر و تفهیم کنند، حالا او مرده و به نزد خمینی دجال رفته است. اگر چه جنگ و جدالی که خامنهای با رفسنجانی داشت، واضح و عیان بود. مثل قضایای سال 88 که رفسنجانی آن نامه بدون سلام را برای خامنهای نوشت و گفت «بترس از اینکه آتشفشانی سرباز کند و کل دستگاه را بر باد دهد» ؛ و به همین خاطر جیرهخواران مزدور خامنهای در یکی از نماز جمعهها تابلو دستشان گرفتند که خواهان اعدام رفسنجانی هستند. یا وقتی ولیفقیه زهر خورده در برابر جمله رفسنجانی در مورد موشک پرانی پوشالی سپاه، او را خائن خطاب نمود، با این همه با امضای خودش او را برای 5سال دیگر در ریاست مجمع تشخیص مصلحت قرار داد. چرا که متوجه بود که خامنهای کسی نیست که بتواند چنین وزنهای در نظام را که یکی از دو پایه حاکمیت است کنار بگذارد.
حالا رفسنجانی مرده و با مردن او زهر بهمریختن تعادل رژیم پوسیده ولایت دارد کم کم در سراسر وجود متعفن و درهمشکستهی نظام آخوندی اثر میکند: «زهر اکبر، چه در حیات چه در قبر».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر