جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ خرداد ۲۹, سه‌شنبه

مذاکره با آمریکا موضوع جدید جنگ باندهای درون رژیم ایران

لينك به منبع:

  • 1397/03/29
سخن روز
سخن روز
موضوع ضرورت مذاکره با آمریکا که مدتی به‌صورت زمزمه و حرفهای جسته گریخته در میان بود، اکنون دیگر با صراحت از سوی مهره‌ها و رسانه‌های باند روحانی به‌عنوان تنها راه‌حل نجات رژیم مطرح می‌شود.
اخیراً تعدادی از مهره‌های باند مغلوب رژیم با نوشتن نامه سرگشاده‌یی با اشاره به «از دست رفتن فرصت مناسب» دولت باراک اوباما از «مسئولان» تصمیم‌گیر نظام خواسته‌اند «فارغ از جنگهای روانی کاخ سفید با یک تصمیم ملی اعلام کنند که حاضر به انجام مذاکرات بدون قید و شرط با آمریکا هستند تا قدمی در راه‌حل مشکلات و اختلافات برداشته شود».
این بحث با واکنشهای شدید باند خامنه‌ای مواجه شده و آن را به‌عنوان ذلت و خیانت محکوم می‌کنند.

علت طرح موضوع مذاکره با آمریکا توسط باند روحانی
واقعیت‌های موجود نشان می‌دهند که موضوع مذاکره با آمریکا اینک به مهمترین بحران بالفعل بین باندهای حکومتی تبدیل شده است چرا که با ماجرای برجام و تحریمها و عواقب و آثار آن ارتباط مستقیم دارد. چند عامل باعث طرح گسترده این موضوع د درون رژیم شده است:
  1. ناامید شدن رژیم از اروپا و آشکار شدن پوچی این توهم که گویا اروپا بر سر رژیم با آمریکا رو در رو خواهد شد.
  2. موضوع دیگر هم که به این بحث دامن زده و صدای طرفداران مذاکره را بلندتر کرده، تجربه کره شمالی است که تا همین جا بالاخره کره شمالی با این‌که بمب اتمی هم در دست داشت، رفته و سعی کرده مسائلش را با گفتگوی مستقیم با آمریکا حل کند.
  3. یک عامل مهم دیگر که به‌عنوان مهمترین پارامتر تعیین‌کننده در هر فعل و انفعال و تصمیم‌گیری رژیم، خواه ناخواه وارد می‌شود و خود را به محاسبات رژیم تحمیل می‌کند، اوضاع به‌شدت انفجاری جامعه است و این‌که هیچ معلوم نیست به‌قول جهانگیری معاون روحانی در این فضای پر از گاز، یک حادثه پیش‌بینی نشده مثل یک جرقه همه چیز را به آتش نکشد. این همان عاملی است که طرفداران مذاکره را این طور بی‌قرار و سرآسیمه کرده که بر اثر آن می‌بینیم مقالات روزنامه‌ها و اشارات تلویحی را در یک روند رو به رشد و فزاینده، به نامه‌های جمعی سرگشاده و صریح تبدیل کرده است.

علت مخالفتها با مذاکره با آمریکا در کجاست؟
با تمامی این حرف‌ها اما باز هم دیده می‌شود که مذاکره مستقیم و مجدد با آمریکا، مخالفان جدی هم در داخل نظام دارد.
این مخالفتها و فحشها و دشنامها اساساً از جانب دلواپسان مطرح شده و تا کنون هم هنوز هیچ مقام رسمی‌ای، در این باره چیزی نگفته و این درگیریهای لفظی هم باعث ساکت شدن و از دور خارج شدن جماعت طرفدار مذاکره نشده است. این وضعیت یادآور قضایای برجام است. همان موقع هم دلواپسان خیلی هیاهو می‌کردند، ولی نهایتاً دیدیم که برجام با دستور خامنه‌ای امضا شد و مفاد آن هم اجرایی شد.
البته نباید سریعاً نتیجه‌گیری کرد که موضوع مذاکره هم روی ریل افتاده و قطعی است و همه چیز تمام شده محسوب می‌گردد. حتماً که این روند چنان‌چه رژیم به آن تن بدهد موانعی هم در داخل نظام خواهد داشت. اما به هر حال باید در نظر گرفت که این ابراز مخالفتها و داد و قالهای دلواپسان چنان‌چه خامنه‌ای بخواهد تن به مذاکره بدهد تعیین‌کننده نیست و آخوندها «منفعت‌طلب‌تر‌» از آن هستند که نفع لحظه‌اشان را نشناسند!

آیا مذاکره با آمریکا رژیم را از این بن‌بست نجات می‌دهد؟
در این مورد باید قاطعانه گفت: هرگز! و این «هرگز» خلاصه یک استدلال منطقی و عینی و حاصل یک آزمایش تکراری و آزموده شده است!‌
وقتی گفته می‌شود مذاکره برای رژیم راه برون‌رفت از بحران نیست، علتش این است که برجام هم با تمام مساعی و مساعدت‌های مماشات‌گران و ارسال صندوق صندوق دلار و هزاران کمک آشکار و پنهان فراتر از برجام نتوانست آخوندها و نظامشان را از بحران خارج کند!
البته طرفداران مذاکره مجدد،‌ به تجربه مثبت کره شمالی استناد می‌کنند و مثلاًًً در رسانه‌هایشان می‌نویسند:
«رهبر کره شمالی با فهم دقیق از این وجه از رفتارهای‌ ترامپ در عرصه بین‌الملل راهبرد سیاست خارجی خود را تغییر داد و به جای اصرار بر مقابله بیشتر برای مذاکره دوجانبه با آمریکا (و نه چند جانبه با جامعه جهانی) برای حل همه اختلافات و تنشها (و نه بخشی از آن‌ها) چراغ سبز نشان داد. بدیهی بود که این تغییر راهبرد کره شمالی با آغوش باز‌ ترامپ مواجه خواهد شد. و نتیجه آن نیز دیدار تاریخی رهبران ایالات متحده و کره شمالی با یکدیگر و امضای سندی برای حل و فصل همه اختلافات بود». (سایت حکومتی بهار ۲۶خرداد)
یا یکی دیگر از همین جماعت به نام احمد زیدآبادی دیروز نوشته بود: « همان‌طور که امروز دعوای کره شمالی و آمریکا به یک نقطه‌ی عطف رسید، در مورد ایران هم به‌نظر می‌رسد که دعوای ما با آمریکا به نقطه‌ی عطف خودش نزدیک خواهد شد بنابراین ایران هم باید به این نکته توجه کند که نمی‌تواند زمان زیادی به این وضع ادامه دهد.به نظر می‌رسد یا در همین دوره این مذاکرات انجام شود و یا در دوره‌ٔ بعد».

چرا استدلال‌های طرفداران مذاکره مجدد، منطقی نیست؟
یکبار دیگر به استدلال‌های فوق نگاه کنید،‌آنها عمداًً به تفاوت پایه‌یی شرایط کره شمالی و ایران اشاره نمی‌کنند، تفاوت پایه‌یی در متفاوت بودن جامعه ایران و جامعه کره شمالی است.
  1. رژیم آخوندها با یک جامعه جوشان و خروشان و با یک آلترناتیو و جایگزین سیاسی بسیار قدرتمند که خود رژیم اعتراف می‌کند هر اعتراض صنفی را به سرعت به یک حرکت سیاسی و یک تهدید امنیتی برای رژیم تبدیل می‌کند مواجه است (رائفی‌پور می‌گوید تنها با ۲نفر در هر شهر می‌توان هر حرکت صنفی را به یک حرکت سیاسی ضدحکومتی از نوع مطلوب براندازان تبدیل کرد) چیزی که کره شمالی اصلاً و مطلقاً با آن مواجه نیست.
  2. مضافاً این که، رژیم کره شمالی، یک حاکمیت یکدست و منسجم است، در حالی که می‌بینید در درون رژیم چه غوغا و آشوبی است! و همین هاست که توان هر گونه تصمیم‌گیری را از رژیم گرفته است.
همان زیدآبادی در همان مطلبی که فوقا آمد، می‌گوید:‌ «آنچه احیاناً جمهوری اسلامی را به پشت میز مذاکره با آمریکا خواهد کشاند؛ "شرایط عینی" است که به‌نظر می‌رسد در حال فراهم شدن است!». حرفی که یکی دیگر از تحلیلگران حکومتی یعنی محمدرضا تاجیک هم به نوعی دیگر آن را مطرح کرده و از وضعیت انفجاری جامعه ایران، به زبان خودش خبر داده و گفته است:

اذعان محمدرضا تاجیک به شرایط انفجاری جامعه
اذعان محمدرضا تاجیک به شرایط انفجاری جامعه


شرایط عینی یا ذهنی یا هر دو!؟
به نظر می‌رسد منظور اعضای باند رقیب از شرایط عینی همین وضعیت اجتماعی است که فوقا گفته شد، وضعیتی که باعث سرآسیمگی اصلاح‌طلبان شده و آنها را وادار به مطرح کردن موضوع مذاکره و نوشتن نامه سرگشاده به خامنه‌ای کرده است. اما آنها ظاهراً از همین غافلند که همین «شرایط عینی» یعنی حضور قدرتمند یک آلترناتیو و پشتوانه مردمی جدی برای تغییر رژیم، بزرگترین راهبند رژیم در رفتن به سمت مذاکره است.
برخی هم استدلال می‌کنند و می‌گویند: چون مردم از تحریمها استقبال نمی‌کنند و از خدا می‌خواهند که رژیم عقب‌نشینی کند و از فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم برداشته شود یا کم شود، پس راه مذاکره از نظر اجتماعی برای رژیم هموار است! و تهدیدی در این مسیر وجود ندارد.
درجواب باید گفت: بله این می‌تواند تا حدودی درست باشد، ولی پیش از ورود به این مسیر باید اول به این سؤال جواب داد که:
رژیم چطور و تحت چه شرایطی می‌خواهد پای میز مذاکره برود؟ این لابد در چارچوب همان ۱۲ماده‌یی است که وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد. موادی که نه همه آن ۱۲ماده، بلکه هر کدام از آنها تک به تک،‌ برای رژیم به‌مثابه یک جام‌زهر مرگبار است. مثلاًًً یکی از همان ۱۲ماده‌یی که وزیر خارجه آمریکا به‌عنوان شرط برای توافق با رژیم تعیین کرده است می‌گوید:
« ما هم‌چنین به‌طور خستگی‌ناپذیر از مردم ایران جانبداری خواهیم کرد. رژیم باید رفتارش با شهروندانش را بهبود بخشد. آنها باید از حقوق‌بشر هر فرد ایرانی حفاظت کنند».
اگر به فرض محال آخوندها همین ماده را بپذیرند، و سرکوب و شکنجه و اعدام دست بردارند پیاپیش روشن است که مردم نشانی از رژیم آخوندی باقی نخواهند گذاشت.
روشن است که سرنگونی تنها و تنها بر عهده مردم ایران و مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران است
بخصوص که هم مردم و مقاومت ایران و هم رژیم آخوندی همگی تجربه رژیم شاه را دارند و همگی با چشم خود دیده‌اند که چطور وقتی با روی کار آمدن سیاست حقوق‌بشری کارتر، شاه و ساواکش شلاق و شکنجه را کنار گذاشتند، در عرض کمتر از دو سال کل نظامش سرنگون شد.
در مقام مقایسه:
این رژیم بسا بسا پوسیده‌تر از رژیم شاه است و
جامعه ایران بسا بسا مشتعل‌تر از جامعه ایران در زمان شاه است و
مقاومت سازمان‌یافته و سازمان مجاهدین به‌عنوان نیروی محوری این مقاومت، غیرقابل مقایسه با زمان شاه است.

تفاوت واقعی رژیم با کره شمالی اینجاست
هر کس با اندک فهم سیاسی می‌تواند نتیجه مذاکره مجدد و مستقیم را دریابد و این، همان واقعیتی است که راهبند رژیم در گام برداشتن به سوی مصالحه‌یی مشابه مصالحه کره شمالی است.
اما قسمت مرگبار قضیه آنجاست که با تمامی این اوصاف و خطرات خانمان‌برانداز مذاکره برای آخوندها، باز هم مسأله‌یی که روی میز آخوندها باقی می‌ماند این است که:
نرفتن به این مسیر هم به همین اندازه مرگبار است و منجر به سرنگونی می‌شود. این همان پارادوکس و بن‌بستی است که خامنه‌ای «بی‌چاره» در آن دست و پا می‌زند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر