لينك به منبع:
ع. طارق
- 1396/11/16
خمینی
چندان قناریها را
از قناره آویختهیی؛
چندان گرمای اعتماد را خنجر بر حنجر؛
چندان پریزادگان قصه را
در خلوت چشمان کودکان میهن من
با تپشهای تشنج
در الف قامت یک انسان
بارها بهدارها کشیدهیی؛
که مرا جز فشردن دستان سربی خشم،
جز بوسیدن گداختههای بیسازش انتقام
در قوارهٴ یکدندهٴ کین
تمنایی نیست.
من پیگیر مرگ خشت خشت توام؛
حتی اگر کسری از میلیونیم ثانیه
در میلیون احتمال
از پایان عمر جهان باقی باشد.
مرا در مردن میلیونبارهٴ تو،
از مرگ، پروایی نیست
از این تمنای گدازان
هرگز حاشایی نیست.
در سوگ «زیباترین فرزندان آفتاب و باد»
من داغ سیاهپوش «مادران هنوز سر از سجاده برنگرفتهام»
من مرگ توام
آه! مرا جز این تمنای گدازان
تمنایی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر