لينك به منبع:
حرف آخر
در آن روزگار (سال۵۹-۶۰…)
که جنگ خانمانسوز سرمایه های انسانی و مادی دو ملت ایران و عراق را در
شعله های خود می سوزاند و خاکستر می کرد، آسانترین کار رفتن به خارج کشور،
نشستن در ساحل شوقانگیز و رؤیایی رود سن در پاریس و قهوهخانههای معروف
آن بود و کمی گپ و گفتگوی روشنفکری. میتوانستی در همان کافهای که مالارمه
و دوستانش دههها قبل نشسته و بحثهای روشنفکری کرده بودند بنشینی، بهترین
توتون آمریکایی را دود کنی، طعم دود آن را با بهترین شراب فرانسوی، چاشنی
کرده، رو به خبرنگارانی که تشنه پزهای این چنینی بودند با متانتی در خور
برگزیدگان دنیا! جنگ را تقبیح کنی و منزه از تمامی بازیها و تهمتهای
سیاسی، خود را برای عرضه کردن در روز موعود حفظ کنی.
ولی مسعود رجوی و سازمانش یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران برای یک مأموریت یعنی تضمین ادامه مبارزه با خمینی به خارج کشور رفته بودند، نه برای گریز از جنگ!
مسعود رجوی و مجاهدین خلق ایران باید انتخاب می کردند:
-یا پرده نشینی و عافیت طلبی و حفظ جان و نام خویش و حفظ سازمانشان
-یا
ایستادن در برابر ماشین جنگ و تبلیغات خمینی و متحدانش و پذیرش عواقب آن
به منظور دستیابی به صلحی عادلانه برای آزادی و بهروزی مردم ایران که لازمه
اش رفتن به عراق بود.
آن هم در شرایطی که هر
نوآموز سیاسی مبتدی و حتی غیرسیاسی به خوبی میدانست که رفتن به عراق و در
افتادن با خمینی و ماشین جنگی و دستگاه تبلیغاتی گوبلزی وی و متحدانش در
بازار فروش اسلحه و نفت خواران حرفهای چه عواقبی دارد! آنقدر خطرناک که می
توانست سازمان مجاهدین با آن عظمت و تاریخچه را به ورطه نابودی بکشاند.
البته که مسعود و یارانش،
آزادی و بهروزی و صلح برای مردم ایران را انتخاب کردند و با گذشتن از جان و
مال و آبروی خود، و ایستادن در برابر ماشین جنگ طلبی خمینی، نهایتاً او را
ناگزیر از نوشیدن جام زهر آتش بس کردند.
هرچند پس از گذشت نزدیک
به ۳۰ سال از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، هنوز رژیم خمینی و پس مانده هایش قرارداد
صلح با عراق را امضا نکرده است. ما به ازای آن یکی از بزرگترین تحریفهای
تاریخ ایران را صورت داد و آن اینکه بیشترین تهمتهای دروغ و انزجارآور را
به مجاهدین و شخص مسعود رجوی بست. پیشگامان صلح و آزادی بین دو ملت ایران و
عراق را ستون پنجم دشمن تعبیر نمود. تمام جنایات و کشتار و نابودی که خود و
رژیمش در حق ملت ایران و کل منطقه انجام داده بود را به مجاهدین نسبت داد.
بزرگترین وطن فروش تاریخ ایران یعنی خمینی دجال
ضدبشر، فداکارترینها را به تیغ تهمت بست و تمامیت رژیم آخوندی با دجالیت
بی حد و اندازه به تبلیغ و تکثیر این تحریف بزرگ تاریخ پرداخت.
واقعیت اصلی این است که
صلح و آزادی تنها در صورتی بر ایران حاکم خواهد شد که تمامیت رژیم ملاها
سرنگون شده و از صحنه تاریخ ایران برای همیشه به زباله دان تاریخ افکنده
شود. این تعهد و مسئولیت ارتش آزادیبخش و سازمان مجاهدین خلق ایران با کمک
خلق محبوبشان است.
***
کلامی از مسعود رجوی قبل از ترک فرانسه و رفتن به عراق (خرداد۶۵)
خطاب به کلیة احزاب و شخصیتهای سیاسی
…. آقا جنگ است! یک میلیون نفر کشته و مجروح و معلول شدهاند!
می فهمید یا نه؟
خانوادهای نیست که عزادار نباشد.
می فهمید یا نه؟
در هیچ مقطع تاریخ، فحشا اینقدر گسترش نیافته.
می فهمید یا نه؟
یک جو غیرت دارید یا نه؟
… اجازه بدید قبل از
تودیع در آخرین صحبتهایم به شما بگویم که باید جلوی همه، این سوال را
بگذارید که: چه هستی؟ و چه میکنی؟ ادعا موقوف!
خمینی یک هیولای واقعی است. آنجاست، برو بجنگ! و الا خیلی بی غیرتی!».
بخشی از سخنان مسعود رجوی هنگام ترک فرانسه و رفتن به عراق برای مقابلة عملی با جنگ ضدمیهنی روی کانال تلگرام اشرف موزیک. «کلیپ از نگاه مسعود رجوی- معیار مشروعیت»
https://t.me/musicashraf/1688
***
سوال آخر
صلح طلبی مجاهدین و
تلاشها برای ختم جنگ را فهمیدیم ولی چرا همین مجاهدین صلح طلب، وقتی خمینی
آتش بس را پذیرفت، چند روز بعد در عملیات فروغ جاویدان به نیروهای مسلح
خمینی حمله کردند؟
جواب
چون مجاهدین میدانستند خمینی
تنها در نقطه ضعف و برای بلوکه کردن مجاهدین (که عزم سرنگونی وی را داشته و
آن را اعلام هم کرده بودند) و به طور تاکتیکی و فریبکارانه اقدام به
پذیرش صرفا آتش بس کرده و هرگاه که فرصت به دست بیاورد دو باره آتش جنگ را
به هر نحو که شده شعلهور میکند، لذا تلاش کردند کار خمینی را در همان
ضعیفترین نقطهای که گیر انداختهاند، یکسره کنند. این هدفی بود که
مجاهدین با گذشتن از همه چیز خود برای وارد کردن ضربه نهایی به این رژیم
داشتند، چرا که سودایی جز آزادی مردم خویش در سر نداشتند. آنها نخواستند آن
شرایطی تاریخی که برای جنگ و نبرد نهایی با رژیم خمینی فراهم شده بود را
از دست بدهند. بیدلیل نبود که رهبری مجاهدین در نشست عمومی با همه
رزمندگان آزادی به آنها گفت:
صرف نظر از نتیجه این نبرد، باید برویم و از ما همین شایسته است که در این سرفصل تاریخی به وظیفه خود پاسخ بدهیم.
مجاهدین تمامی آنچه را که
در توان داشتند به کار گرفتند. نگاهی به صحنه واقعیتهای امروز و حضور
خونین نیروهای سرکوبگر پاسداران در عراق و سوریه و یمن و لبنان نشان میدهد
ارزیابی آن روز مجاهدین تماماً درست بوده است. با نگاهی به جنگافروزیهای
امروز خامنهای و رژیمش، و با دیدن
تمام مصایبی که درکشورهای منطقه توسط اقدامات تروریستی و جنایتکارانه این
رژیم به وقوع پیوسته، انتظار از مجاهدین این است که:
کاش آن روز میتوانستید کار خمینی را یکسره کنید؟!
کاش آنروز تمامش کرده بودید! قطعاً در آن صورت، مسیر تاریخ و وضعیت منطقه سراپا با وضعیت کنونی متفاوت بود.
خلاصه ۴بخش از سلسله مطالب «مجاهدین خلق، ستون پنجم یا میهن پرست»
– خمینی با تحریک صدام، آتش جنگ را شعلهورکرده و تمامی میانجیگریها را هم رد کرد.
– خمینی حتی طرح صلح خودش که عراق آن را پذیرفته بود را هم رد کرد! تا که جنگ ادامه پیدا کند!
– مجاهدین در برابر تجاوز عراق، مانند سایر هموطنان به دفاع برخاستند اما پاسداران مانع مجاهدین شدند.
– پس از آزادی خرمشهر و بازگشت عراق به مرزهای بین المللی، صلح شرافتمندانه بیشتر از هر زمان دیگر در دسترس بود اما خمینی قبول نکرد.
– مجاهدین با عراق روی یک طرح صلح شرافتمندانه به توافق رسیدند. اما باز هم خمینی جنگ را ادامه داد.
– مجاهدین ابتدا نامشروع بودن جنگ را به تمامی جهانیان ثابت کردند و در گام بعد به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی اقدام کردند.
– مجاهدین می
توانستند مانند سایرگروهها و دیگر احزاب تنها به تقبیح جنگ بسنده کرده و
به شعارهای ضد جنگ اکتفا کنند، اما تحمل کشته شدن روزمره هزاران هموطن چیزی
نبود که برای مجاهدین قابل تحمل باشد. مجاهدین با گذشتن از نام، به مقابلة
عملی با جنگطلبی خمینی پرداختند تا سرانجام خمینی را ناگزیر از پذیرش آتش
بس و نوشیدن جام زهر کردند.
– این بزرگترین
خدمت میهنی و میهنپرستانه مجاهدین برای مردمشان در آن مقطع سیاه از تاریخ
ایران بود. بزرگترین خدمتی که سالهاست خمینی و جانشینانش با وارونهگویی
آن را مصداق خیانت مجاهدین معرفی می کنند. قضاوت البته همیشه با مردم،
اسناد و تاریخ است. حقیقت هرگز پنهان نخواهد ماند.
– برای اطلاعات بیشتر، سریال ”طلسم جنگ“ دریوتوب و سیمای آزادی را ببینید.
پایان
لینک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر