لينك به منبع:
در
جنگ جهانی دوم ۶۰ میلیون نفر کشته شدند. این بود ثمره مماشاتی که چمبرلین
با هیتلر کرد و به این ترتیب جنگی خانمانسور در جهان شش سال نابودی و کشتار
را برای مردم جهان به ارمغان آورد. در دوران جنگ جهانی دوم حتی کشورهائی
که اعلام بیطرفی کرده بودند از مصائب جنگ بی بهره نبودند، مردم گرانی و
تورم ونبود کالاهای ضروری زندگی بسیار سختی را می گذاردند. اما دراین میان
کشورهائی مثل سوئد که هم اکنون در صفوف دل نگرانان پسابرجام هستند از نظر
اقتصادی با جنگ و دوران بعد از آن بهره های بسیاری بردند.
در
سایت تاریخ معاصر سوند نوشته شده است: سوند در دوران جنگ جهانی دوم
۱۹۴۵-۱۹۳۹ بیطرف بود. ولی برای اینکه بیطرفی خود را حفظ کند، کشور برای حفظ
تعادل مجبور به انجام کارهای سختی شد. به این ترتیب که باید روابط خود را
با طرفین درگیر جنگ حفظ می کرد. بنابراین آلمان یکی از مشتریهای مهم سنگ
آهن بود که برای صنایع نظامی آنان بسیار ضروری بود، در همین حال به
انگلیسان توپهای ضد هوائی و گلوله های آن را می فروختند. نکته جالب توجه
این است که در همین سایت آمده است که سوئد به دلیل کمبود سلاح در جنگ وارد
نشد. گفته می شود که هیتلر مقادیر جالب توجهی طلا و اشیاء قیمتی را نیز به
سوند به عنوان محل امن فرستاد.
این یک واقعیت است که اگر آمریکا وارد جنگ نشده بود، هیتلر و متحدانش به جنگ و خانمانسوزی ادامه می دادند. بعد از گذشت بیش از هفتاد سال از جنگ جهانی دوم، هنوز فیلم ها مبارزات مقاومین فرانسه و ایتالیا و اسپانیا است که بیشترین خاطرات جنگ را به نمایش می گذارد. حتی در سوئد هم، فیلم سازان و مورخین سعی دارند که واقعیت همکاری بین سوئد و هیتلر را به شکل دیگری به معرض دید و قضاوت مردم قرار دهند.
این چنین که پیداست تجربه جنگ جهانی دوم و خسارت و زیانهای بی حد و حصری که برای مردم جهان داشته است برای برخی از سیاستمداران درسی در بر نداشته و سران این کشورها در این سودا هستند که چون دورانهای گذشته می توانند یک بام و دوهوا بازی کنند. بیش از اینکه خروج آمریکا چه تبعاتی برای اقتصاد ایران و جهان داشته باشد، اروپائیان به سیاق سابق و گذشته ای متاسفانه تاریک، امنیت در منطقه را بهانه کرده وبه همین دلیل به دنبال دادن باجهای بیشتری به رژیم هستند. غافل از اینکه کوتاه آمدن در مقابل رژیم فرآیند و عواقب بسیار بدتری را برای جهان و بشریت دارد. نیک می دانیم این رژیم ایران است که تا به امروز از جنگ سود برده است و توانسته سیاست های جنگ طلبی خود را پیش ببرد. نکاتی در سخنرانی ترامپ مؤید این نظر است که دخالت ایران در امور کشورهای دیگر و ادامه کشتار مردم سوریه و یمن باعث گسترش بیشتر خشونت در منطقه شده است.
بلافاصله بعد از سخنان ترامپ، به جز سران دول اروپائی که در بالا به آن اشاره شد، لابی های رژیم یکی پس از دیگری وارد میدان شدند و ضمن انتقاد از ترامپ، وظیفه اصلی خود را در پوش صلح طلبی برای بقای رژیم اعلام کردند. یکی از این اظهار لحیه ها مربوط به سوگلی اصلاح طلبان صادق زیبا کلام است. صادق زیبا کلام که سعی کرده با ژست مخالف نمائی و صلح طلبی و بیشتر به گفته خودش از سر دلسوزی، نظام را نجات دهد، ناگهان اعلام می کند که برای بقای نظام حاضر است که اسلحه در دست بگیرد. ای وای مبارزه مسلحانه که تا دو روز قبل وحشیگری بود. بقیه کسانی که برای بقای رژیم اعلام موضع کردند، افراد و یا جریانهائی شناخته شده هستند که حتی بیان و یا نقل قول اظهارات آنان فوت وقت است.
رژیم با شلیک موشک به اسرائیل بار دیگر ثابت کرد که جنگ و جنگ طلبی ذاتی ملایان است و با این حرکت حامیان خود را در خماری گذاشت. اروپائیان در شرایط بسیار سختی قرار گرفته اند و به این نکته اعتراف دارند که نمی توان به رژیم اعتماد کرد. فارغ از عبارت اعتماد، تحریمهای جدیدی که در پیش است معاملات بازرگانی و تجاری را با رژیم تقریبا غیر ممکن می کند. تمام این وقایع اگر در شرایط قبل از قیام بودیم شاید رژیم مفری برای خود پیدا می کرد، اما با توجه به قیام پر شکوه دیماه و ادامه آن در شهرهای مختلف کشور نشان دهنده این است که رژیم بدون اما و اگر در سراشیب سرنگونی قرار دارد و آرزوی مردم برای براندازی نظام ضد بشری ولایت فقیه جامه عمل به خود می پوشاند.
آنچه که اظهر من الشمس است موضع گیری ها و راهکارهای انقلابی مریم رجوی و سازمان مجاهدین است. رژیم با قرار دادن اسم سازمان در لیست تروریستی و خیال خام از بین بردن مجاهدین از یکسو و از سوی دیگر سازمان با افشای فعالیتهای اتمی، موشکی رژیم در یک نبرد سیاسی و تنگاتنگ قرار گرفته داشتند. با نظری اجمالی به صحنه سیاسی امروز می بینم که مجاهدین با حفظ تشکیلات منسجم و ایجاد کانون های شورشی در ایران در نوک پیکان مبارزه بی امان با غول بینادگرائی اسلامی هستند و ولی فقیه و رژیمش با ادعاهای خنده آور برای نجات خود به هر خس و خاشاکی هستند. سرنگونی نظام دیگر یک آرزو نیست، شدنی است.
این یک واقعیت است که اگر آمریکا وارد جنگ نشده بود، هیتلر و متحدانش به جنگ و خانمانسوزی ادامه می دادند. بعد از گذشت بیش از هفتاد سال از جنگ جهانی دوم، هنوز فیلم ها مبارزات مقاومین فرانسه و ایتالیا و اسپانیا است که بیشترین خاطرات جنگ را به نمایش می گذارد. حتی در سوئد هم، فیلم سازان و مورخین سعی دارند که واقعیت همکاری بین سوئد و هیتلر را به شکل دیگری به معرض دید و قضاوت مردم قرار دهند.
این چنین که پیداست تجربه جنگ جهانی دوم و خسارت و زیانهای بی حد و حصری که برای مردم جهان داشته است برای برخی از سیاستمداران درسی در بر نداشته و سران این کشورها در این سودا هستند که چون دورانهای گذشته می توانند یک بام و دوهوا بازی کنند. بیش از اینکه خروج آمریکا چه تبعاتی برای اقتصاد ایران و جهان داشته باشد، اروپائیان به سیاق سابق و گذشته ای متاسفانه تاریک، امنیت در منطقه را بهانه کرده وبه همین دلیل به دنبال دادن باجهای بیشتری به رژیم هستند. غافل از اینکه کوتاه آمدن در مقابل رژیم فرآیند و عواقب بسیار بدتری را برای جهان و بشریت دارد. نیک می دانیم این رژیم ایران است که تا به امروز از جنگ سود برده است و توانسته سیاست های جنگ طلبی خود را پیش ببرد. نکاتی در سخنرانی ترامپ مؤید این نظر است که دخالت ایران در امور کشورهای دیگر و ادامه کشتار مردم سوریه و یمن باعث گسترش بیشتر خشونت در منطقه شده است.
بلافاصله بعد از سخنان ترامپ، به جز سران دول اروپائی که در بالا به آن اشاره شد، لابی های رژیم یکی پس از دیگری وارد میدان شدند و ضمن انتقاد از ترامپ، وظیفه اصلی خود را در پوش صلح طلبی برای بقای رژیم اعلام کردند. یکی از این اظهار لحیه ها مربوط به سوگلی اصلاح طلبان صادق زیبا کلام است. صادق زیبا کلام که سعی کرده با ژست مخالف نمائی و صلح طلبی و بیشتر به گفته خودش از سر دلسوزی، نظام را نجات دهد، ناگهان اعلام می کند که برای بقای نظام حاضر است که اسلحه در دست بگیرد. ای وای مبارزه مسلحانه که تا دو روز قبل وحشیگری بود. بقیه کسانی که برای بقای رژیم اعلام موضع کردند، افراد و یا جریانهائی شناخته شده هستند که حتی بیان و یا نقل قول اظهارات آنان فوت وقت است.
رژیم با شلیک موشک به اسرائیل بار دیگر ثابت کرد که جنگ و جنگ طلبی ذاتی ملایان است و با این حرکت حامیان خود را در خماری گذاشت. اروپائیان در شرایط بسیار سختی قرار گرفته اند و به این نکته اعتراف دارند که نمی توان به رژیم اعتماد کرد. فارغ از عبارت اعتماد، تحریمهای جدیدی که در پیش است معاملات بازرگانی و تجاری را با رژیم تقریبا غیر ممکن می کند. تمام این وقایع اگر در شرایط قبل از قیام بودیم شاید رژیم مفری برای خود پیدا می کرد، اما با توجه به قیام پر شکوه دیماه و ادامه آن در شهرهای مختلف کشور نشان دهنده این است که رژیم بدون اما و اگر در سراشیب سرنگونی قرار دارد و آرزوی مردم برای براندازی نظام ضد بشری ولایت فقیه جامه عمل به خود می پوشاند.
آنچه که اظهر من الشمس است موضع گیری ها و راهکارهای انقلابی مریم رجوی و سازمان مجاهدین است. رژیم با قرار دادن اسم سازمان در لیست تروریستی و خیال خام از بین بردن مجاهدین از یکسو و از سوی دیگر سازمان با افشای فعالیتهای اتمی، موشکی رژیم در یک نبرد سیاسی و تنگاتنگ قرار گرفته داشتند. با نظری اجمالی به صحنه سیاسی امروز می بینم که مجاهدین با حفظ تشکیلات منسجم و ایجاد کانون های شورشی در ایران در نوک پیکان مبارزه بی امان با غول بینادگرائی اسلامی هستند و ولی فقیه و رژیمش با ادعاهای خنده آور برای نجات خود به هر خس و خاشاکی هستند. سرنگونی نظام دیگر یک آرزو نیست، شدنی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر