جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۷ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

فاجعه تلخ فروش اعضای بدن توسط هموطنان به جان آمده

لينك به منبع:

  • 1397/02/04
فاجعه تلخ فروش اعضای بدن توسط هموطنان به جان آمده
فاجعه تلخ فروش اعضای بدن توسط هموطنان به جان آمده

گزارشی از فاجعه تلخ فروش اعضای بدن توسط هموطنان به جان آمده، از فقر و بیکاری در حاکمیت پلید آخوندی:
خیابانها و کوچه پس کوچه‌های شهرهای مختلف ایران و به‌ویژه مناطق خاصی در شهرها از جمله مقابل بیمارستانها پر از آگهی‌های فروش اعضای بدن از جمله کلیه است. اما این روزها آگهی‌های دسته‌جمعی برای فروش کلیه افزایش یافته است تا آنجا که رسانه‌های رژیم از یکی از این نمونه‌های با عنوان یک آگهی عجیب نام می‌برند.
این رسانه رژیم  می‌نویسد:‌دو مرد ٢٠ و ٢٣ساله بهتازگی آگهی ‌فروش بعضی از اعضای بدن خود و دو دوست دیگرشان که آنها هم در همین سن و سال هستند، را به در و دیوار شهر چسبانده‌اند! «محمدرضا» و «جواد» و «محمد» و «علی» آگهی زده‌اند؛ آگهی فروش چشم و کلیه.
آنها چند سال پیش از دهدشت کهگیلویه ‌و بویراحمد برای کار به تهران آمدند و حالا مادر یکی‌شان باید در بیمارستان عمل قلب باز کند. «محمدرضا» می‌گوید برای تأمین هزینه عمل مادر دوستش و البته به‌دلیل فرستادن پول برای خانواده‌اش با دوستانش در آگهی فروش اعضا همراه شده است. او پیش از این دستفروش بوده، حالا بی‌کار است «جواد»، دوست محمدرضا است و یکی از کسانی که می‌خواهد یک چشمش را بفروشد. او هم می‌گوید سه برادرش معتادند، خانواده‌اش وضع مالی خوبی ندارند و فروختن یک چشم برایش کار سختی نیست.
محمدرضا، می‌گوید  ٢٠ساله  و اهل دهدشت است و تا پیش‌دانشگاهی تجربی درس خوانده است. و  حاضر است یک چشمش را. به ١٥٠ تا  ١٦٠میلیون بفروشد. بله ما چهار دوست هستیم که دو نفرمان کلیه و دو نفرمان یک چشم‌مان را برای فروش گذاشته‌ایم. من چشمم را گذاشتم به این دلیل که شنیده‌ام نداشتن یک کلیه خیلی سخت است، من دیده‌ام که قبلاً کسان دیگری برای فروش یک چشمشان آگهی داده‌اند. با یک چشم هم می‌شود زندگی کرد. من هم مجبورم، اگر مجبور نبودم، این کار را نمی‌کردم.
این جوان بیست ساله می‌افزاید: من دستفروش بودم، ولی خب مشکلات دستفروشی زیاد است، چندبار جنس‌هایمان را از ما گرفتند و راستش ما هم خسته شدیم.
یکی دیگر از این جوانان می‌گوید:‌ هر چهارتای ما زندگی درست‌وحسابی نداریم. از وقتی بچه بودیم کار کرده‌ایم، از آشپزی تا کارگری ساختمان و مشاور املاکی و دستفروشی. ما فقط دزدی نکرده‌ایم وگرنه همه کار کرده‌ایم. ولی هر روز یک بلایی سرمان آمده و نتوانسته‌ایم یک زندگی برای خودمان جمع‌وجور کنیم. یا پول‌مان را می‌خورند یا خانواده قرض دارد و باید به آنها برسیم،  اگر بخواهم کار کنم، ١٥‌سال طول می‌کشد تا ١٥٠‌میلیون تومان پول داشته باشم، تازه اگر هیچ خرجی نکنم، یعنی وقتی ٣٨ساله بشوم با بدبختی شاید این پول را داشته باشم.
یکی دیگر از این جوانان می‌گوید: فوق‌ دیپلم معماری دارم، از دانشگاه آزاد دهدشت. ترم یک بودم که برای کار آمدم تهران، این‌جا کار می‌کردم و موقع امتحانات می‌رفتم دانشگاه، تا هزینه‌اش دربیاید، بعدش هم که فقط کار کردم. من از بچگی ورزشکار هم بوده‌ام، انواع و اقسام ورزش‌ها: کشتی، تکواندو، فوتبال، فوتسال.
اینها نمونه‌هایی از وضعیت دردناک زندگی جوانانی است که برای زنده ماندن و گذران زندگی، مجبور به فروش اعضای بدن خود شده‌اند. بی‌شک این وضعیت وخیم، تنها در شرایطی تغییر خواهد کرد که عامل همه این سیه روزیها  از پهنه ایران زدوده شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر