جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۶ اسفند ۲۰, یکشنبه

ارتزاق از جنازهٴ جنگ، برای حفظ نیروهای در حال ریزش

لينك به منبع:
  • 1396/12/20
روز شنبه(19اسفند96) خامنه‌ای در جمع عده‌یی از عوامل خودش تحت عنوان «دانش آموزان و دانشجویان شرکت کننده در کاروانهای راهیان نور»، سخنرانی کرد و ضمن تجلیل بسیار از جنگ ضدمیهنی آن را «قطعه‌یی نورانی و برگ زرین از تاریخ کشور و انقلاب» توصیف کرد. و به کارگزاران رژیم سفارش کرد که جنگ را هر چه بیشتر تبلیغ کنند، در کتابهای درسی بگنجانند و به‌خصوص جوانان و نوجوانها را به مناطق جنگی ببرند تا از نزدیک با این مسایل آشنا شده و پرورش پیدا کنند.
اولین پرسش این است که معنی این اقدام خامنه‌ای چیست؟ و چرا او در میان بحرانهایی که سراپای رژیمش را درنوردیده، دوباره به لاشهٴ مدفون جنگ آویخته و در این شرایط چیزی را مطرح می‌کند و باد می‌زند که به هرحال مربوط به گذشته بوده و 30سال است به تاریخ پیوسته است؟
پاسخ به قدری واضح است که نیاز به هیچ تأمل و محاسبه‌یی ندارد، دخیل بستن به جنگ مدفون،آن هم جنگی که تا کنون بسیاری از مهره‌های دانه درشت خود این رژیم از آن تبری جسته‌اند، دقیقاً به‌خاطر همان بحرانهایی است که سراپای رژیم در آ‌ن غرق شده و هیچ راه‌حل واقعی اقتصادی اجتماعی برای برون‌رفت از آن ندارد، لذا به جنگ پناه می‌برد. کما این‌که سالیان پس از جنگ، از نمایش نفرت‌انگیز استخوانها، ارتزاق می‌کرد و این همه، به همان دلیل است  که قبل از آن امامشان خمینی، 8سال به این جنگ ضدمیهنی ادامه داد. جنگی که پس از آزادی خرمشهر و عقب‌نشینی نیروهای عراقی به پشت مرزهای بین‌المللی و اعلام آمادگی مستمر عراق و پا در میانی کشورهای منطقه و جامعهٴ جهانی، باز هم خمینی خیره سرانه و به قیمت هزاران کشته و مجروح و میلیاردها خسارت ادامه داد و ادامه داد و تنها زمانی که پس از فتح مهران، سایهٴ ارتش آزادیبخش را بالای سر نظامش دید، تن به آتش‌بس یا به قول خودش زهر آتش‌بس داد.
اما این‌که چرا خمینی به جنگ ادامه می‌داد و صلح را دفن اسلام یعنی نظام خودش توصیف می‌کرد؟ چون نمی‌توانست به مطالبات اقتصادی و اجتماعی مردم و به‌خصوص جوانها برای پیشرفت و ترقی جواب بدهد. و چون بدون پوش جنگ نمی‌توانست سرکوب و اختناق مطلق برقرار کند و هزار هزار از بهترین و آگاه‌ترین جوانها و استعدادهای کشور را اعدام و تیرباران کند؟
اما تفاوت خمینی دزدی که برگنجینهٴ عظیم سرمایه‌های ملی دست یافته بود در این بود که به خود جنگ متوسل شد اما پسمانده مفلوکش خامنه‌ای از فرط ضعف و خالی بودن چنته‌اش به لاشهٴ آن جنگ آویخته؛ جنگی که حتی نزد نزدیکترین نیروها و بالاترین مهره‌های رژیم هم زیر سؤال رفته و مشروعیتش را از دست داده و علناً در رسانه‌های حکومتی اعتراض کرده و می‌کنند که چرا به این جنگ فاجعه‌بار ادامه دادیم؟
واقعیت این است که رژیم پسمانده خمینی، در نقطه‌یی است که تمامی سرمایه‌ها و موقعیتهای به ناحق تصاحب کردهٴ گذشته‌اش را هم اعم از سرمایه‌های انسانی، سیاسی و اقتصادی، اجتماعی خرج کرده و اکنون خامنه‌ای نه توان انعطاف و پاسخ مثبت دادن به خواسته‌های جامعهٴ جهانی را دارد و دستش از هر گونه راه‌حلی خالی است و نه توان ایستادگی در برابر فشارهای بین‌المللی و تحمل عواقب آن را دارد. کما این‌که در حرفهای امروزش هم در حالی که سعی می‌کرد تحریمهایی را که در راه است، کوچک و کم اهمیت جلوه دهد، تحریمهای اقتصادی و انزوای سیاسی را «آزار و اذیتهایی» که حرکت نظام را متوقف نخواهد کرد، توصیف نمود.
در داخل کشور هم، در حالی که چهارشنبه‌سوری را در پیش دارد و به‌شدت از آن می‌ترسد، اما در برابر آن هم کاری از دستش ساخته نیست.بنابراین به‌خاطره و سایهٴ جنگ پناه برده است و از کارگزارانش هم می‌خواهد که « به این حرکت کمک کنند، ابعاد فرهنگی و اجتماعی راهیان نور هرچه بیشتر تعمیق شود... حوادث برجسته دوران دفاع مقدس در کتابهای درسی گنجانده شوند».

 در قبال نمایش چندش‌آور امروز خامنه‌ای،آن هم در شرایط انفجاری جامعه، این سؤال ولو بی‌مسما باقی می‌ماند که آیا خامنه‌ای تصور می‌کند با حرف زدن از جنگ می‌تواند میلیونها جوان خشمگین و عاصی را به خط خودش بیاورد؟ آیا واقعاً چنین تصوری دارد؟
خیر، او هرگز چنین تصوری نمی‌کند، حتی امید آن را هم ندارد و بسا که می‌داند این حرفها چه دافعه‌هایی را در میان جوانان برمی‌انگیزد. آخر مخاطب خامنه‌ای در این حرفها صرفاً نیروهای عقب‌ماندهٴ خودش هستند. او تنها می‌تواند به پاسداران و بسیجی‌هایش تکیه کند که آنها هم در حال ریزش اند، بنابراین مصرف این حرفها برای او این است که حداقل این نیروها را در چنگ خودش نگه دارد و در حالی که کفگیرش در بسیج نیرو به ته دیگ خورده، کما این‌که در اعزام نیرو به سوریه مجبور شده به مزدوران سایر کشورها روی بیاورد، تلاش می‌کند ببیند آیا می‌تواند با ترفندهایی از قبیل «راهیان نور» و امثالهم، چیزی از ته و توی این دیگ برای خودش استخراج کند؟!
دخیل بستن و آویختن به جنگ شوم و ضدمیهنی، آن هم پس از 30سال، نشانهٴ این است که خامنه‌ای تا کجا درمانده و چنته‌اش خالی است.
گواه زندهٴ این مدعا، صحبتهای همین امروز یکی از سرکرده‌‌های سپاه در همین جلسه خامنه‌ایست. او که ظاهراً متولی این کاروانهای به‌اصطلاح راهیان نور است قبل از خامنه‌ای صحبت کرد، بساط«راهیان نور» را «ظرفیتی برای افزایش توان بازدارندگی و قدرت دفاعی کشور» خواند و گفت: «در سال گذشته حدود شش میلیون نفر که اکثریت آنان را جوانان تشکیل می‌دادند، از ۵۷یادمان دفاع مقدس در هفت استان کشور بازدید کردند».
اما ببینیم معنای « افزایش توان بازدارندگی و قدرت دفاعی کشور»که این پاسدار از آن صحبت می‌کند چیست؟ این حرفها به‌وضوح معنایی جز دو ضرب خط تأکید کشیدن زیر ضعف و درماندگی خامنه‌ای و بن‌بستش در بسیج نیرو و حفظ نیروهای باقی مانده‌اش ندارد. نیروهایی که هر روز در کشاکش بحرانهای گریبانگیر رژیم ذوب شده و تحلیل می‌روند.
وقتی این پاسدار می‌گوید: «راهیان نور ظرفیتی برای افزایش توان بازدارندگی و قدرت دفاعی کشور» است، معلوم می‌شود تا کجا کفگیر خامنه‌ای به ته دیگ خورده که می‌خواهد با ترفندهای مختلف و با زور و اجبار و محرکهای اقتصادی، دانش‌‌آموزان و نوجوانان را به مناطق جنگی برده و از آنها عضوگیری و سربازگیری کند. یعنی این کاروانها دامی است برای به تور انداختن و جذب نیرو برای سپاه و بسیج که بنا‌ به اطلاعات موجود، حسابی دچار کمبود و ریزش نیرو هستند.
نکتة جالب دیگر در گزارش این پاسدار که از بازدید 6میلیون نفر از ۵۷یادمان دفاع مقدس در هفت استان کشور یاد کرد، از یک طرف نشاندهندهٴهزینه‌های کلانی است که صرف این کار می‌کنند و از طرف دیگر مثل سالهای قبل از عدد راهیان نور آمار نمی‌دهد و با بزرگنمایی آمار بازدید دانش‌آموزان از نمایشگاههایی را می‌دهد که رژیم در شهرهاى مختلف به راه انداخته است. چون بر اساس گزارشهای موجود، بساط این کاروانها هم حسابی کساد است و به‌خاطر مقاومت خانواده‌ها که حاضر نیستند فرزندانشان را به این کاروانهای مرگ بفرستند و جنازه‌های آنها را تحویل بگیرند و همچنین با افزایش آگاهی خود دانش آموزان، کمتر کسی جز مزدوران و نان‌خورهای خاص رژیم وارد این کاروانهای مرگ می‌شود. یعنی رژیم در این قبیل نمایشها هم به بن‌بست رسیده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر