لينك به منبع:
البته فروپاشی این خُرافه ها و خُدعه ها با هزینه ای گزاف نه فقط طی ده روزه قیام که در طی نزدیک به چهل سال حاکمیت جهل و جنایت میسر شده است.
در خیزشهای ماه دی ۱۳۹۶، تاکنون نام ده ایرانی آزادیخواه که زیر شکنجه به شهادت رسیده اند، اعلام شده و تعدادی از مردم جسور هم در پیکارهای خیابانی به شهادت رسیده و یا بازداشت شده اند. از نظامی که بر پایه دروغ استوار است، نمی توان انتظار شفافیت داشت. آمار حکومت را باور نمی کنیم و برای آگاهی از آن چه در زندانهای ولایت خامنه ای می گذرد تلاش خواهیم کرد. یاد شهدای قیام را گرامی می داریم و جنایتهای رژیم را نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم.
برگرفته از: نبردخلق شماره ۳۹۳، یکشنبه اول بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱ ژانویه ۲۰۱۸
از
روز ۷ دی ۱۳۹۶ تاریخ جنبش آزادی خواهانه و عدالت طلبانه مردم ایران ورق
خورد و ما وارد دوران جدیدی از رابطه مردم با حکومت شده ایم. قیامهای شهری و
ابعاد گسترده آن در سطح تمام کشور، عمق این خیزشها که مشخصه آن نفی رژیم
با همه باندهای درونی آن، همراه با خواست حکومت غیر دینی (عُرفی) است، به
مردم ایران، به حکومتگران و به نیروهای سیاسی اجتماعی و دولتهای خارجی
پیامهای روشنی ابلاغ کرد.
پیرامون
جنبش توفتده تهیدستان ایران بسیار گفته و نوشته شده و در این یادداشت فقط
به فروپاشی چند خُرافه و خُدعه به طور مختصر پرداخته می شود.
مردم به دنبال انقلاب نیستند
یکی از نیرنگهای دستگاههای گفتمان سازی رژیم به ویژه در دوران ولایت خامنه ای ترویج این نطریه است که «مردم به دنبال انقلاب» نیستند. آنها در ابتدا در یک شعبده بازی نازل انقلاب را همان خشونت ارزیابی می کردند و حق انحصاری حاکمیت برای خشونت بدون حَد و مرز و بدون اما و اگر را تایید و مردم را از سرنگونی نظام منع می کردند. در این معرکه گیری شیادانه اصلاح طلبان حکومتی و برخی از مدافعان شان در درون اپوزیسون، نقش برجسته ای ایفا کردند. در تاریخ نظام ولایت فقیه ما شاهد هزاران تحلیل کوتاه و بلند و گفتارهای فَخر فروشانه در رد انقلابی دیگر بوده ایم. بر همین مبنا می گفتند که کانون تحول در درون حکومت است و نه بیرون از آن.
خروش فرودستان و آزادیخواهان ایران در حدود ۱۵۰ شهر این گفتمان مبتذل را جاروب کرد و انقلاب را در مقابل چشمان همگان قرار داد. حُکم انقلاب را نیروهای کار و زحمت صادر کردند و صدای انقلاب را به گوش خامنه ای رساندند. توده های مردم نشان دادند که تضاد بین توده ها با کل نطام و در راس آن ولی فقیه، مرکز ثقل تحول است. شعار عمیق و صریح «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» بر راه حل بیرون از حکومت و علیه تمامیت نظام مُهر تایید گذاشت. برای همین است که پاسدار کهنه کاری مثل حمید رضا جلایی پور، مردم بپاخاسته را «کَرکَسان سرنگونی طلب» نامید.
عوام مدافع حکومت
نظریه پردازان ولایت و برخی از تئوریسینهای سطحی، می گفتند که عوام نا آگاه بوده و پایه های حکومت بر دوش آنها سوار است. اینان اصطلاح عوام را در مورد مردم تهیدست و بی چیز که همان نیروهای کار باشند به کار می بردند که در ردیف خُبرگان و نخبگان جایی ندارند.
این گونه می نوشتند که احمدی نژاد در میان پایینیها پایگاه دارد و سلطه مذهب بر مردم عوام آنان را به پشتیبانی از حاکمیت واداشته است. ترویج می کردند که حرکت خود انگیخته عوام خطرناک و پرماجراست و این حق انحصاری نخبگان و خواص است که برای جامعه تصمیم گیرند. از ترکیب تظاهرات اجباری حکومتی و شعبده بازیهای انتخاباتی نهادهای امنیتی نتیجه می گرفتند که بخش عوام جامعه ایران فاقد ظرفیت تحول خواهی است.
۷ دی ۱۳۹۶ هنگامی که شیپور «برپاخیز» نواخته شد، این چرندیات هم نقش بر آب شد.
نیروهای کار و زحمت در قیامهای ۱۰ روزه خود با عمیق ترین شعارها، خود را در مرکز تحول قرار دادند و همه نظریه پردازان حکومت و حاشیه حکومت را شوکه کردند.
یک نمونه برجسته در خیزش تهیدستان، گرسنگان، غارت شدگان و آزادیخواهان ایران این بود که در طی حدود ۵۰۰ حرکت خیابانی حتی به یک فروشگاه غذا و یا لباس، حمله نشد، امری که در جنبشهای تهیدستان اروپایی بسیار رایج است. مردم و یا به قول اصلاح طلبان قلابی «عوام»، نظام را غارتگر و اشغالگر اصلی کشور اعلام کردند و گفتند که «ایران را پس می گیریم».
سوریه ای شدن و جنگ خارجی خطر عمده
از سالی که برجهای دوقلوی نیویورک در یک عملیات تروریستی فروریخت تا اکنون که ۱۷ سال از آن روز می گذرد، به ویژه پس از حمله جنایتکارانه دولت بوش به عراق، ما شاهد آن هستیم که دلواپسان تخریب ایران از خطر عمده جنگ خارجی حرف می زنند و مقاله می نویسند. ویرایش جدیدی از این گفتمان ذهنی و پوشالی خطر سوریه ای شدن ایران است. حکومت و در راس آن خامنه ای با اطمینان از این که جنگ خارجی تهدیدشان نمی کند، همراه با اسلحه فروشان و پیروان مماشات بر تنور این گفتمان با شدت می دمند. برخی از نیروهای اپوزیسیون نیز بر منوال مُد روز به این گفتمان پیوسته اند. در حالی که سرکرده کل سپاه بارها خطر عمده را داخلی ارزیابی کرده، نظریه پردازان رنگارنگ در یک سلسله تحلیلها، خطر را «عمده، فوری و عاجل» ارزیابی کرده اند. با شروع قیام تهیدستان، عباس عبدی به صحنه آمد و ضمن هشدار نسبت به سوریه ای شدن ایران خواستار «برخورد شدید، فوری و با تمام توان» با مردم محروم و رنجدیده ایران شد.
در حالی که جنگ واقعی در درون کشور بین مردم و حکومت جریان داشته و دارد، در حالی که سهمگین ترین ضربات به ساختارهای پایه ای کشور توسط نظام زده شده و مردم حتی از هوای سالم هم محروم شده اند، در حالی که انقلاب مسالمت آمیز مردم سوریه را رژیم ایران با حمایت از دیکتاتوری بشار اسد به این روز کشانده است، در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی بخش مهمی از درآمدهای کشور را صرف جنگ و مداخله در سوریه، لبنان، عراق، یمن و ...می کند، صحبت از خطر سوریه ای شدن اگر یک نطریه از سر ناآگاهی و دنباله روی از مدیای طرفدار مماشات با رژیم و یا کودکانه و یا بُلهوسانه نباشد، از مراکز گفتمان سازی نهادهای امنیتی ولایت خامنه ای به جامعه تزریق شده است.
قیامها و خیزشهای اخیر، حتی اگر آن را به طور کامل مهار شده فرض کنیم، که الیته چنین نیست، بر این گفتمان مُهر «باطل شد» زد. تودهای خلق با صدای رسا اعلام کردند که «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن». مردم فرودست اعلام کردند که خطر عمده برای آنان رژیم حاکم و در راس آن خامنه ای است و برای حاکمیت خطر عمده مردم ایران هستند و نه قدرتهای خارجی.
خطر تجزیه ایران
کسانی که خود را مالک اصلی کشور می دانند و هر صدای ضد تبعیض و برابری خواهانه را با مارک «تجزیه طلب» سرکوب و یا با تئوری بافی منکوب کرده اند، با برجسته کردن خطر واهی تجزیه طلبی به بقای نظام یاری رسانده اند. به گمان این گروه از مدافعان دروغین «ایران یک پارچه» جنبشهای ملیتها و اقوام ساکن ایران غیر خودی است. برابری خواهی و نفی تبعیض ملی و قومی را تحریک خارجی و جرم می دانند و از آن به عنوان یک خطر یاد می کنند. به مردم سیستان، بلوچستان، کردستان، خوزستان و ... توهین می کنند و شعور آنان را زیر سوال می برند. این گونه تبلیغ می کنند که نظام حاکم و لابد پاسدار جنایتکار، قاسم سلیمانی، حافظ این مرز و بوم است و لاغیر.
خیزش سراسری توده های محروم همه این تئوریهای صادر شده به فرموده مقام معظم را نقش بر آب کرد. مردم در سراسر کشور همبستگی خود را به نمایش گذاشتند و معلوم شد آن نیرویی که اساساً به فکر مردم نیست، به فکر آب و خاک و هوای ایران نیست، رژیم حاکم است که برای بقای نظام با مردم سراسر ایران در ستیز است.
مردم به دنبال انقلاب نیستند
یکی از نیرنگهای دستگاههای گفتمان سازی رژیم به ویژه در دوران ولایت خامنه ای ترویج این نطریه است که «مردم به دنبال انقلاب» نیستند. آنها در ابتدا در یک شعبده بازی نازل انقلاب را همان خشونت ارزیابی می کردند و حق انحصاری حاکمیت برای خشونت بدون حَد و مرز و بدون اما و اگر را تایید و مردم را از سرنگونی نظام منع می کردند. در این معرکه گیری شیادانه اصلاح طلبان حکومتی و برخی از مدافعان شان در درون اپوزیسون، نقش برجسته ای ایفا کردند. در تاریخ نظام ولایت فقیه ما شاهد هزاران تحلیل کوتاه و بلند و گفتارهای فَخر فروشانه در رد انقلابی دیگر بوده ایم. بر همین مبنا می گفتند که کانون تحول در درون حکومت است و نه بیرون از آن.
خروش فرودستان و آزادیخواهان ایران در حدود ۱۵۰ شهر این گفتمان مبتذل را جاروب کرد و انقلاب را در مقابل چشمان همگان قرار داد. حُکم انقلاب را نیروهای کار و زحمت صادر کردند و صدای انقلاب را به گوش خامنه ای رساندند. توده های مردم نشان دادند که تضاد بین توده ها با کل نطام و در راس آن ولی فقیه، مرکز ثقل تحول است. شعار عمیق و صریح «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» بر راه حل بیرون از حکومت و علیه تمامیت نظام مُهر تایید گذاشت. برای همین است که پاسدار کهنه کاری مثل حمید رضا جلایی پور، مردم بپاخاسته را «کَرکَسان سرنگونی طلب» نامید.
عوام مدافع حکومت
نظریه پردازان ولایت و برخی از تئوریسینهای سطحی، می گفتند که عوام نا آگاه بوده و پایه های حکومت بر دوش آنها سوار است. اینان اصطلاح عوام را در مورد مردم تهیدست و بی چیز که همان نیروهای کار باشند به کار می بردند که در ردیف خُبرگان و نخبگان جایی ندارند.
این گونه می نوشتند که احمدی نژاد در میان پایینیها پایگاه دارد و سلطه مذهب بر مردم عوام آنان را به پشتیبانی از حاکمیت واداشته است. ترویج می کردند که حرکت خود انگیخته عوام خطرناک و پرماجراست و این حق انحصاری نخبگان و خواص است که برای جامعه تصمیم گیرند. از ترکیب تظاهرات اجباری حکومتی و شعبده بازیهای انتخاباتی نهادهای امنیتی نتیجه می گرفتند که بخش عوام جامعه ایران فاقد ظرفیت تحول خواهی است.
۷ دی ۱۳۹۶ هنگامی که شیپور «برپاخیز» نواخته شد، این چرندیات هم نقش بر آب شد.
نیروهای کار و زحمت در قیامهای ۱۰ روزه خود با عمیق ترین شعارها، خود را در مرکز تحول قرار دادند و همه نظریه پردازان حکومت و حاشیه حکومت را شوکه کردند.
یک نمونه برجسته در خیزش تهیدستان، گرسنگان، غارت شدگان و آزادیخواهان ایران این بود که در طی حدود ۵۰۰ حرکت خیابانی حتی به یک فروشگاه غذا و یا لباس، حمله نشد، امری که در جنبشهای تهیدستان اروپایی بسیار رایج است. مردم و یا به قول اصلاح طلبان قلابی «عوام»، نظام را غارتگر و اشغالگر اصلی کشور اعلام کردند و گفتند که «ایران را پس می گیریم».
سوریه ای شدن و جنگ خارجی خطر عمده
از سالی که برجهای دوقلوی نیویورک در یک عملیات تروریستی فروریخت تا اکنون که ۱۷ سال از آن روز می گذرد، به ویژه پس از حمله جنایتکارانه دولت بوش به عراق، ما شاهد آن هستیم که دلواپسان تخریب ایران از خطر عمده جنگ خارجی حرف می زنند و مقاله می نویسند. ویرایش جدیدی از این گفتمان ذهنی و پوشالی خطر سوریه ای شدن ایران است. حکومت و در راس آن خامنه ای با اطمینان از این که جنگ خارجی تهدیدشان نمی کند، همراه با اسلحه فروشان و پیروان مماشات بر تنور این گفتمان با شدت می دمند. برخی از نیروهای اپوزیسیون نیز بر منوال مُد روز به این گفتمان پیوسته اند. در حالی که سرکرده کل سپاه بارها خطر عمده را داخلی ارزیابی کرده، نظریه پردازان رنگارنگ در یک سلسله تحلیلها، خطر را «عمده، فوری و عاجل» ارزیابی کرده اند. با شروع قیام تهیدستان، عباس عبدی به صحنه آمد و ضمن هشدار نسبت به سوریه ای شدن ایران خواستار «برخورد شدید، فوری و با تمام توان» با مردم محروم و رنجدیده ایران شد.
در حالی که جنگ واقعی در درون کشور بین مردم و حکومت جریان داشته و دارد، در حالی که سهمگین ترین ضربات به ساختارهای پایه ای کشور توسط نظام زده شده و مردم حتی از هوای سالم هم محروم شده اند، در حالی که انقلاب مسالمت آمیز مردم سوریه را رژیم ایران با حمایت از دیکتاتوری بشار اسد به این روز کشانده است، در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی بخش مهمی از درآمدهای کشور را صرف جنگ و مداخله در سوریه، لبنان، عراق، یمن و ...می کند، صحبت از خطر سوریه ای شدن اگر یک نطریه از سر ناآگاهی و دنباله روی از مدیای طرفدار مماشات با رژیم و یا کودکانه و یا بُلهوسانه نباشد، از مراکز گفتمان سازی نهادهای امنیتی ولایت خامنه ای به جامعه تزریق شده است.
قیامها و خیزشهای اخیر، حتی اگر آن را به طور کامل مهار شده فرض کنیم، که الیته چنین نیست، بر این گفتمان مُهر «باطل شد» زد. تودهای خلق با صدای رسا اعلام کردند که «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن». مردم فرودست اعلام کردند که خطر عمده برای آنان رژیم حاکم و در راس آن خامنه ای است و برای حاکمیت خطر عمده مردم ایران هستند و نه قدرتهای خارجی.
خطر تجزیه ایران
کسانی که خود را مالک اصلی کشور می دانند و هر صدای ضد تبعیض و برابری خواهانه را با مارک «تجزیه طلب» سرکوب و یا با تئوری بافی منکوب کرده اند، با برجسته کردن خطر واهی تجزیه طلبی به بقای نظام یاری رسانده اند. به گمان این گروه از مدافعان دروغین «ایران یک پارچه» جنبشهای ملیتها و اقوام ساکن ایران غیر خودی است. برابری خواهی و نفی تبعیض ملی و قومی را تحریک خارجی و جرم می دانند و از آن به عنوان یک خطر یاد می کنند. به مردم سیستان، بلوچستان، کردستان، خوزستان و ... توهین می کنند و شعور آنان را زیر سوال می برند. این گونه تبلیغ می کنند که نظام حاکم و لابد پاسدار جنایتکار، قاسم سلیمانی، حافظ این مرز و بوم است و لاغیر.
خیزش سراسری توده های محروم همه این تئوریهای صادر شده به فرموده مقام معظم را نقش بر آب کرد. مردم در سراسر کشور همبستگی خود را به نمایش گذاشتند و معلوم شد آن نیرویی که اساساً به فکر مردم نیست، به فکر آب و خاک و هوای ایران نیست، رژیم حاکم است که برای بقای نظام با مردم سراسر ایران در ستیز است.
البته فروپاشی این خُرافه ها و خُدعه ها با هزینه ای گزاف نه فقط طی ده روزه قیام که در طی نزدیک به چهل سال حاکمیت جهل و جنایت میسر شده است.
در خیزشهای ماه دی ۱۳۹۶، تاکنون نام ده ایرانی آزادیخواه که زیر شکنجه به شهادت رسیده اند، اعلام شده و تعدادی از مردم جسور هم در پیکارهای خیابانی به شهادت رسیده و یا بازداشت شده اند. از نظامی که بر پایه دروغ استوار است، نمی توان انتظار شفافیت داشت. آمار حکومت را باور نمی کنیم و برای آگاهی از آن چه در زندانهای ولایت خامنه ای می گذرد تلاش خواهیم کرد. یاد شهدای قیام را گرامی می داریم و جنایتهای رژیم را نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم.
برگرفته از: نبردخلق شماره ۳۹۳، یکشنبه اول بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱ ژانویه ۲۰۱۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر