جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۵ آذر ۱۱, پنجشنبه

در آستانه سالگرد پرواز برادرم منصور قدرخواه

لينك به منبع:
Mansour bachegie 25d95امروز قلمي به دست گرفتم تا بلكه بتوانم چند جمله اي در مورد پرواز دردناك برادر عزيز و بزرگوارم منصور بنويسم.
قبلا هم گفته و هم نوشته بودم كه اينكاره نبوده و نيستم و بزرگان در مورد منصور بسيار خوب نوشته و سخن گفته اند.
mansour ghadarkhah rajavi b6f20در صدر همه آن سخن ها وگفته ها، از رئيس جمهور برگزيده مقاومت خواهر مريم نقل ميكنم كه گفته بودند: ”منصور قدرخواه ديگر در ميان ما نيست اما ارزشها و فضيلتهايي كه زندگي اش در اين مقاومت را برآن بنا كرده بود، زنده و رويان باقي خواهد ماند...به راستي كه در وانفساي انحطاط و پسرفت، كه اين رژيم حاكم كرده و زير فشارها و حمله هاي همه جانبه اين رژيم آنهم در يك مبارزه سخت و طولاني اينچنين ماندگاري و تعهد پذيري واقعا كيمياست. هر كس كه مرزهاي خود را با رژيم محكم نگه داشته، هركس كه فشار و رنج اين دوران را برخود هموار كرده و هركس كه مدافع و نگهبان اين مواضع بوده، قدر و منزلت بالايي دارد و اين چيزي است كه هر عضو شوراي ملي مقاومت را در چشم مردم ايران بسيار معتبر و محترم كرده است.”
15272076 10153915218631594 6637694960532948967 o 3dee8فرمانده كل ارتش آزاديبخش و رهبر انقلاب نوين آقاي مسعود رجوي نيز در پيامي در وصف زنده ياد منصور گفته اند كه :
”...اعضاي شورا همگي ميدانند كه (منصور) از روز نخست هميشه در بحث ها و موضعگيريهاي سياسي و همچنين مصوبات شورايي از نگاهبانان غيور و پرشور مرزهاي سرخ مقاومت و داراي محكمترين مواضع انقلابي و مردمي و شورايي عليه مزدوران و عوامل جبهه ولايت بود.”
mansour baradar ad270بعد از اين جملات پر محتوي، هرچند بيان احساساتم و نوشتن از منصور مسئوليت بسيار زيادي را بر دوشم ميگذارد، اما گفتن چند نكته را براي يادآوري و تجديد عهد وظيفه خود ميدانم.
هنگاميكه منصور از مسعود و يا مريم ياد ميكرد و يا خاطره اي تعريف ميكرد چشمانش ميدرخشيد و قلبش به تپش درآمده واحساس افتخارش براي همه شنونده ها آشكار ميشد و به گفته خودش كه بارها و بارها در مصاحبه ها و مقاله هايش نوشته وگفته، بزرگترين افتخارش عضويت در شوراي ملي مقاومت و بهترين لحظه زندگي اش ديدار با رهبري انقلاب آقاي مسعود رجوي بوده است.
Mansour f 74484منصور در آستانه انقلاب ضد سلطنتي با مبارزان و مجاهدان آشنا و پس از انقلاب براي ادامه تحصيل به خارج از ايران آمد و در چارچوب انجمن هاي هوادار مجاهدين شروع به فعاليت كرد و در اين ميان هنگام تحصيل فعاليتهاي هنري اش حرفه اي و نسبت به رژيم ضد بشري راديكال تر شد.
 در دودهه پيش اولين فيلم سينمايي خود ”چشم در مقابل چشم” را به گفته خود به قربانيان شكنجه در زندانهاي مخوف مديون بود و هنگاميكه جايزه فستيوال فيلم آلمان را گرفت آنرا به قربانيان در زنجير هديه كرد. برايش درآنزمان مشخص شد كه اين نوع هنر ميتواند فجايع واقع در زندانهاي رژيم را بيشتر افشا و قابل لمس كند.
در داستان فيلم ” خداحافظ مادربزرگ ” سعي منصور اين بود كه فرهنگ زيباي ايران را در غربت و درد زياد فاصله از وطن را براي بيننده بنمايش بگذارد.
فيلم  ” ازكالي تا كلكته ” و فيلم ” درميان فقيرترين فقرا ”  به نمايش گذاشتن فقر، فقيرترين فقيران بود كه بدينوسيله توانست نظرات مختلفي را جلب كند و مسئله آنان را در جامعه غربي مطرح نمايد. درفيلم ” ردپاي ترور ” كه به افشاي ترورهاي مختلف دركشورهاي اروپايي انجاميد و در آستانه دادگاه ميكونوس كه از تلويزيونهاي آلمان و فرانسه پخش شد مورد توجه دوست و دشمن قرار گرفت و به معروفيت او درجامعه ايراني افزود و اينگونه شد كه منصور به عضويت شوراي ملي مقاومت درآمد. در زندگي منصور عضويتش در شوراي ملي مقاومت سرفصل جديدي بود كه  او  اولين مسئوليت خود را حفظ آرمانها و ارزشهاي شورا ميدانست و هميشه از اين مقاومت جانانه حمايت مي نمود.
در آنزمان بود كه مورد حملات رژيم و وزارت بدنام اطلاعات قرار گرفت و درچارچوب سياست كثيف مماشات بواقع ممنوع الشغل در آلمان و اروپا شد. واقعيت اين بود كه رژيم از حضور رسانه اي يك عضو مقاومت به شدت مي ترسيد و او را مورد شديدترين ضربات وتهديدات مختلف قرار داد. درچارچوب سياست مماشات آنزمان استعمار و ارتجاع، منصور خم به ابرو نميآورد و خود را وقف مبارزه كرده بود. سايت اينترنتي ” ايران ليبرتي” را افتتاح كرد و خودش يك رسانه شد. بخوبي  يادم ميآيد كه هنگام حمله وحشيانه وكودتاي نافرجام هفده ژوئن، زمانيكه سايتهاي اينترنتي مجاهدين و مقاومت ايران بوسيله استعمار بسته شده بود تنها رسانه اي كه در جهان مجازي به نفع مقاومت فعاليت ميكرد و سيماي آزادي از طريق آن پخش مي شد سايت ” ايران ليبرتي” به مديريت منصور بود.سرافرازانه هنگاميكه رژيم با شركت سرويس اينترنتي معامله كرد و اين سايت را به تعطيلي كشاند به مقابله با آنان پرداخت و با حكم دادگاه مسئله را به نفع مقاومت پيروزمندانه پيش برد.
اگر بخواهم شخصيت منصور را در يك جمله تشريح كنم ميتوانم ايمان راسخ او را به حقانيت بگويم، زيرا هميشه به من ميگفت كه حق گرفتني است و البته بهايش ممكن است سنگين باشد ولي مهم اين است كه جنگنده باشم و تا به آخر بجنگم وخسته نشوم، حتي اگر دشمن به اشكال مختلف و يا نيرنگها و محمل هاي گوناگون و رنگارنگ در كمينت بنشيند و برايت محمل بسازد، تو از خودت دفاع كن ومعترض باش هرچند دشمنت مظلوم نمايي كند و جاي مظلوم و ظالم در ظاهر عوض شود، باز هم بجنگ كه حق گرفتني است.
منصور عليرغم علاقه زيادي كه به هنر و زيبايي هاي جهان داشت و در تمامي كارهاي هنري اش از جمله ديجيتال آرت و فيلم هاي مستندش اين موضوع متبلور بود، اما اسير زيبايي هاي زودگذر و ماديات اين جهان نشد و همه اين زيبايي ها را وسيله اي مي دانست براي هدف والايي كه به آن اعتقاد و ايمان داشت وآن چيزي نبود جز مبارزه و مقاومت و برابري براي انسانها، كه عاشقانه آنرا دنبال ميكرد.  آنچه هميشه در ذهنم هست اين است كه چگونه در هركجا و هر ملاء و موضوعي منصورخستگي ناپذير در دفاع  و اثبات و حقانيت اين راه وآرمانش از مجاهدين و مشكلات و دردهاي مردم ايران وجهان ميگفت.  بخوبي به ياد دارم  خيلي وقت ها كنارش بودم و گهگاهي كه ميخواستم به مسا‌ئل جانبي بيشتر بپردازيم زود وصريح يادآوري ميكرد و ميگفت درچه ميدان جنگ و صحنه اي هستيم و از هر فرصتي بايد استفاده كنيم و نبايد خسته شويم و بلكه خسته كنيم.
منصور بعد از 28 سال زندگي در آلمان  از آنجايي كه هنرهايش گروگان گرفته شده بود تصميم به رفتن به آمريكا گرفت تا در دنياي رسانه اي آنجا جايي را براي مقاومت ايران باز كند. در اينجا بود كه منصور به دليل نوع كارش يك تنه به ميدان جنگي مي رفت كه با مشكلات عظيمي همراه بود، مشكلات فوق العاده اي كه در مافياي هنري برقرار است و وصف آن خود كتابها وساعتها زمان ميخواهد. اما منصور عزم جزم كرده بود كه يك تنه كاري را به پيش ببرد كه در انتهاي آن افشا و گسترش حقايق ايران و منطقه برعليه ولايت جهل و جنايت و سياستهاي كثيفش در پي سياستهاي مماشاتي در منطقه بود. منصور از هيچ تلاش و كاري فروگذاري نكرد و در امتداد اين راه به سناريوي فيلم ” تولد ترور”  رسيد. منصور  در صدد فيلمبرداريهاي پاياني اين فيلم بود كه متاسفانه با درگذشتش به اتمام نرسيد .
Mansour3 69144منصور قصد داشت كه با درست كردن اين فيلم نقشه ها و توطئه هاي رژيم و مماشات گران خارجي را افشا كند و به قول خودش اين وصيتنامه و رسالتش در اين دنيا بود و او براين باور بود كه افشاي واقعيت رسالت هنرمندان است و هنرمند وظيفه دارد كه ديدگاه خود را بر مردم عريان كند. اينگونه بود كه منصور تا واپسين لحظات زندگي اش در پشت ميزكارش هنگاميكه با دوستان و همرزمان خود چت ميكرد در صبح روز 11آذر94،  ساعت 0420 دقيقه چشم از جهان فروبست.
در آن ساعت صبح غريب من داداش گل ام را، عزيزم، افتخارم، عشقم و وجود و آموزگارم را به خدا سپردم و ديدار ما با بقيه جاودانه فروغها و سرفرازان درخاك خفته ميهن در روز قيامت است.
بعد از اين ضايعه دردناك كه برايم يكي از سخترين لحظات بود، افتخار دريافت صدها پيغام تسليت و تهنيت را داشتم، از سخنرانيها و پيغامهاي دوستان مبارز و مجاهد گرفته تا پيغامهاي شخصي كه پراز عشق و محبت بود و من در اينجا فرصت را غنيمت شمرده و از يكايك آنان كه چه شخصا و چه بوسيله ايميل و پيغامهاي فيسبوكي ما را دراين لحظات سخت همراهي كردند سپاسگزاري وتشكر ميكنم، بخصوص سخنان آقاي علي مقدم كه من و خانواده را بسيار تحت تاثير گذاشت و يا جملات بسيار زيباي آقاي طاهرزاده در وصف منصور.
دراين ميان اما يك سلسله پيغام در چارچوب خانواده و يا آشناي خانوادگي نيز دريافت كردم كه هر چند در ديدگاه خوشبينانه اوليه، اينگونه پيامها ميتوانستند تسلي بخش باشند اما با تماسهاي بعدي مشخص شد كه پشت اين پيامها عوامل وزارت اطلاعات آخوندي هستند و از قرار معلوم آنها توجيه شده بودند كه اينجانب (مهران) در تنظيم رابطه با منصور، چه از لحاظ سياسي و چه از لحاظ خانوادگي هميشه بدون چون و چرا از او حمايت ميكرده ام و حالا كه منصور ديگر در قيد حيات نيست، ميتوان با ترفندهاي مختلف مهران را از مقاومت جدا كرد.دريك مورد مشخص، يكي از آشنايان كه تا آنروز هيچ ارتباط خاصي با او نداشتم با من تماس گرفته و درمرحله اول به رسم روزگار به من تسليت و تهنيت گفت ولي خيلي زود به پيشنهادهاي اقتصادي كلان با استناد به ارتباطاتش دركار وتجارت در محيط اقتصادي ايران رسيد.
وقتي در چارچوب اين بحث به نكاتي اشاره ميشد، او از رژيم حمايت ميكرد و ركورددار اعدام و شكنجه را بي نقص و عيب معرفي ميكرد، وقتي صدور جنگ و تروريسم و ارتجاع در كشورهاي مختلف را در زرورق اقتدار و قدرت ميگذاشت وعاملان سركوب و اختناق را متفكر و روشنفكر ميدانست و با پز دادن به اينكه در گرانترين هتل آلمان مستقر است و براي پروژه هاي اقتصادي كه در سر دارد دنبال مشاور و نفر مورد اعتمادش ميگردد و اينكار درآمدهاي مادي زيادي بهمراه خواهد داشت ديگر شكي برايم باقي نماند كه اين فرد مزدور وزارت اطلاعات بدنام رژيم كثيف خامنه اي است و در لابلاي صحبت هايش نيز بوضوح اشاره كرد كه قبل از خروج از ايران در بيت كثيف خامنه اي (حتما براي آخرين توجيهات) مهمان بوده است.
در اين لحظه بود كه ناگهان به مسير و انتخابي كه تا آن لحظه كرده بودم با تمام كمبودهايم، افتخار كرده و به او صريح پاسخ دادم كه مفتخرم در كنار مجاهدين و مبارزين و با اين مقاومت سرفراز با تمامي محدوديتهايش باشم. براي من بزرگترين افتخار آشنايي با مجاهدين و مقاومت است و من نيز همچون منصور حاضرم در كنار خيابان بخوابم و سر بر آجري سفت بگذارم وهيچ موقع حاضر نخواهم شد حتي لحظه اي اين وضعيت سخت را با انبوهي از ارزشهاي زودگذر اين دنيا كه منشاء آن رژيم باشد و نجس شدن خود حتي دركمترين ارتباط با رژيم پليد آخوندي عوض كنم زيرا برايم مثل روز مشخص است كه ميان ما و رژيم دريايي از خون بهترين و عزيزترين فرزندان اين ميهن قرار گرفته است.
هر چند هم بخوبي ميدانم كه وظيفه ام را در مقابل اين مقاومت و مجاهدين بطور كامل انجام نداده ام و كمبودهايم را بسيار ميدانم و در تلاش براي رفع آن هستم اما بخوبي همچون منصور ميدانم كه آزادي و آبادي ايران، تنها بوسيله ارتش آزاديبخش ملي و مجاهدين خلق امكانپذيراست. اگر غير از اين بود در اين سو و آنسوي دنيا نشانه اي از آن دسته و گروه موهوم نيز ميديديم و به وضوح شهادت ميدهم كه علي رغم مشاهده دقيق تاريخي اين چنين پديده اي بي همتاست.   
نام و ياد منصورقدرخواه تا ابد با نام رجوي و مجاهدين خلق و همچنين شوراي ملي مقاومت درتاريخ مبارزات مردم ايران پيوند خورده و باقي خواهد ماند و اين واقعيتي است كه من شخصا به آن مي بالم.
به روان پاك برادرم منصور درود ميفرستم و برتعهد وپيماني كه او در تمام عمر در موردش استواري نشان داد، پافشاري و تاكيد ميكنم و مطمئنم كه سنگرش خالي نخواهد ماند و همرزمان شورايي و اعضاي اين مقاومت حتما جايش را پر خواهند كرد و او با ارزشها و تعهدات و وفاداريش همچنان در صفوف اين مقاومت تا ابد حضور خواهد داشت.
مهران قدرخواه
 سالگرد درگذشت برادرم منصور
آذر 95
ManMansour 1 f080c

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر