لينك به منبع:
حكومتي
كه شالوده و پايهگذاري آن بر غصب حق مردم و دزديدن رهبري يك انقلاب بوده،
طبق اصل رابطه گسست ناپذير شكل و محتوا، لاجرم و بهطور ساختاري پديده
تقلب و تزوير، تعدي و تجاوز را در تمام ارگانيسم خود نهادينه ميسازد چنين
منجلابي البته همه پهنههاي آن را در برميگيرد، ازجمله پهنه فرهنگ و
ادبيات و …
در
فرهنگ و بخصوص ادبيات سياسي، ارتجاع و هيولاي حاكم بر ايران كه ”سلاِخ
واژهها”ست كلمات را قلب، تحريف و وارونه كرده است يعني كه در جاي خودشان
معنا نميدهند، بنابراين در دنياي آخوندي بايد ديد كلمات در چه حوزه و
براي چه هدفي بكار گرفته ميشوند؟ در اين چند دهه مردم ايران بهطور حسي و
تجربي بهخوبي با اين پديده آشنا بودهاند، طوري که اكنون كمتر كسي است كه
نداند كدام واژه و كلمه در فرهنگ آخوندي چه كاربردي دارد و در كجا بكار
ميرود؟ رايجترين و اولين محصول اين دستگاه دجاليت واژه «حفظ اسلام» بود
كه مردم ايران بهخوبي با آن آشنا هستند و هرکجا بكار ميرود معادل «حفظ
حكومت غاصب و منفور آخوندي» است، بر همين سياق واژههايي كه در فرهنگ و
ادبيات ملي، مردمي و مذهبي اين مرزوبوم حاوي معاني مبارزاتي و انساني
بودهاند از ايلغار و دستاندازي اين حكومت پليد در امان نمانده و
ذبحشدهاند واژههايي مثل انقلاب، عدالت، برابري، …
شکلگيري
اين پديده دجالانه و ضدانقلابي از همان اوايل انقلاب ضد سلطنتي شروع شد
بعدها بنا به نياز دجالگرانه رژيم و بهطور خاص در برخورد با هماورد تاريخي
خود يعني مجاهدين وارد عرصههاي ديگري شد كه اساساً هدف تمام اين
پروژهها، زمينهسازي حذف كردن نيروي محوري مقاومت باشيوة آخوندي شيطان
سازي ويا به تسليم و ندامت كشاندن و متلاشي كردن آن بود.
سوءاستفاده
كردن از پديده خانواده و سوارشدن بر امواج عواطف انساني هم يكي از اين
عرصههاي جنگ رواني و شيطان سازي است كه گشتاپوي اطلاعات آخوندي با صرف
هزينههاي گزاف طي چند دهه بسيار روي آن کارکرده است بخصوص با تغيير شرايط
در منطقه و باز شدن دست رژيم در حاكميت عراق بيشتر از يك دهه، كه مجاهدين
در اشرف و بعد هم درليبرتي بودند بهموازات اقدامات جنايتکارانه تروريستي و
كشتارهاي نظامي، چنين جنگ كثيفي نيز براي مشروع كردن آن جنايات بكار گرفته
ميشد. بلغور كردن مستمر واژههايي مثل «كانون گرم خانواده»، «محبت و
پيوند خانوادگي»، «عواطف انساني» و … در راستاي جادهصافكني براي همان
قتلعامها و كشتارهايي بود كه بعداً يکبهيک در عمل محقق شد.
درحاليکه پروسه همين دهة اخير، بر ملأ كننده تمام دعاوي دروغين اطلاعات بدنام آخوندي است. بايد به اين رژيم منحوس گفت:
مگر
سيرك دوساله وحوش ولايت در اطراف اشرف با 320 بلندگو و هرزهدرايي و لجن
پراكني شبانهروزي و توهين به مقدسات و شهدا و تهديد ساكنين به كشتار و
محاصره پزشكي بيماران و مجروحين و ممنوعيت هرگونه ديدار مجاهدين با
خانوادههاي واقعي خود، يا وكلا و پارلمانترهاي اروپايي و آمريكايي و … را
فراموش کردهايد؟
مگر
فراموش کردهايد كه بعد از تحويل گيري حفاظت اشرف توسط مزدورانتان در عراق
هرگز اجازه هيچ ديدار خانوادگي را كه تا پيش از آن هزاران مورد در هتل
ايران اشرف صورت گرفته بود را نداديد؟
مگر آوردن اكيپ مزدوران وزارت اطلاعات تحت نام خانواده قبل از هر حمله موشكي در ليبرتي و كشتار ساكنين در اشرف را فراموش کردهايد؟
مگر
اعدام، دستگيري و زنداني كردن خانوادههاي مجاهدين مثل صارمي، كاظمي، حاج
آقايي، دكمه چي، معزي، كهندل، اكبري منفرد، مرادي و غيره به جرم ديدار يا
ارتباط خانوادگي و يا آمدن به اشرف را فراموش کردهايد؟
هرچند
كه براي رژيم و مردم ايران جواب اين سؤالات روشن و بدون ابهام است اين
سؤالات را صرفاً بابت يادآوري آوردم چون دعاوي مضحك اين هيولاي بدسگال بعد
از چهار دهه ديگر نياز به شرح و استدلال ندارد.
اكنون
نيز رژيم زهر خورده و غرق در بحرانهاي دروني و بيروني، كه از خلال اين
يک دهه تشبثات خودش طرفي نبسته است و بارها با پاسخ تکبهتک مجاهديني كه
بر اساس آگاهي و اختيار كامل مسير سرنگوني اين رژيم را برگزيدهاند روبرو
شده است… و همچنين بعد از انتقال همگاني مجاهدين كه بااقتدار و سر فرازاي
صورت گرفت و رژيم را حسرتزده برجاي گذاشت، درحاليکه ديگر دستش از تروريسم
و حملات نظامي خاليشده است و ديگر امكان موشکپراني و قتلعام را مثل
اشرف و ليبرتي ندارد، بنا به ماهيت پليد و غاصبانهيي كه تهديد بقا را
هميشه از جانب مردم و هماورد اصلي و تاريخي خودش يعني مجاهدين ميبيند در
منتهاي افلاس و ورشكستگي سياسي – اجتماعي ادعاي مضحك خانوادههاي مجاهدين
را تحت عنوان نامه به رئيس كميسارياي عالي ملل متحد پيش كشيده است. در يك
مورد اسم خانواده من نيز مورد سوءاستفاده وزارت بدنام قرارگرفته است؛ اين
اشك تمساح ريختن براي خانوادههاي مجاهدين، در حالي است كه در همين روزها،
زنداني سياسي خانم مريم اكبري منفرد و برادر ايشان زنداني سياسي رضا اکبري
منفرد در نامهيي به گزارشگر ويژه ملل متحد اعتراض و شكايت خود را نسبت به
قتلعام زندانيان سياسي ازجمله خواهر و برادرشان در تابستان 1367 ارائه
كرده و خواستار آن شده بودند که حداقل نشان قبر و محل دفن آنها را بدهند
ولي با اقدامات تلافيجويانه مواجه شدهاند. مقامات جنايتکار آخوندي از
بردن مريم اكبري منفرد بهقرار پزشكي در بيرون از زندان بهمنظور معالجه
بيماريهاي او امتناع كرده و داديار زندان اوين بهطور مشخص به خانواده وي
گفته كه قرار پزشكي وي كنسل شده است زيرا او بيشازحد گستاخ شده است و
همينطور ملاقات برادرش رضا اكبري منفرد را قطع ملاقات كرده و گفتهاند شرط
ملاقات با خانواده پوشيدن لباس زندان و زدن دستبند و پابند هنگام ملاقات
ميباشد.
اينچنين
است كه رژيم جهل و جنايت كه دجالگرانه سنگ خانواده و مادران را به سينه
ميزند و از خانواده سخن ميگويد، به خانوادههاي ما به خاطر رابطه
خانوادگي زندان طويلالمدت ميدهد، کينهورزي و تلافيجويي ميکند و نوشتن
يك نامه را از آنها برنميتابد، اين است ماهيت پليد اين رژيم متقلب و رذل
كه كلمات را قلب ميکند و براي مطامع پليد خود مورد سوءاستفاده قرار
ميدهد.
اما
انتقال همگاني مجاهدين و برپايي هزار اشرف و شکلگيري جنبش دادخواهي
شهيدان، شعلههاي آزاديخواهي را در مسير سرنگوني به صورتي كيفي شعلهور
ساخته است. آخوندهاي جاني و در رأس آنها وليفقيه طلسم شكسته و ملعون بايد
بدانند که دوران توفانها فرارسيده و روز حسابرسي جناياتشان نزديك است،
خونهاي پاک بهناحق ريخته شهيدان راه آزادي و اينگونه رذالتهاي
دجالگرانه بيپاسخ نخواهد ماند و مرور زمان هيچ خدشهيي در تحقق اين مهم
ايجاد نخواهد کرد و از اين رژيم پليد و غاصب، جز موجود لعنت شدهيي که نکبت
تاريخ ايران است باقي نخواهد ماند.
ابراهيم رضواني
آبان 95
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر