لينك به منبع:
سران نظام آخوندی که در قتل عام سال 67 بر مسند قدرت بودند
میگویند
در جهنم _یا در قیامت_ مارهایی وجود دارد که آدم از ترسش به افعی پناه
میبرد یا پناهندگی به مار غاشیه از ترس عقرب جراره...
شاید با همین استدلال بود که خواجه شیراز _از فرط زور و تزویر و ریای آخوندهای حاکم_ گفت:
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
و بالاخره:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
آنقدر به تنگ آمده که میگوید خدا پدر و مادر تیمور؛ آن ترک سمرقندی را بیامرزد و از نسیم او که به قساوت و شقاوت و کشتار در ایران معروف است بوی جوی مولیان آید همی.
اما در جهنم آخوندی به علت دیدگاه ولایتفقیه هر چه هست عقرب جراره و مارهای خطرناکی است که هر کدام هزار افعی در آستین دارند. این مارها شرایط را آنقدر سخت میکنند که کسب ابتداییترین و بدیهیترین حقوقمان هم نوعی دستاورد و پیروزی قلمداد شود.
30هزار زندانی بیگناه را با یک فتوا قتلعام کردند.. و بعد گفتند اگر میخواستیم حکم امام را تمام و کمال اجرا کنیم باید نصف مردم ایران را میکشتیم.
نام هیأت مرگش هم «هیأت عفو» گذاشتند و گفتند آن چند نفری که اعدام نشدند حکمشان اعدام بود و مشمول عفو شدند...
آیا عقربی کشندهتر و ماری خطرناکتر سراغ دارید؟
دو هفته قبل جانوری به نام محمد مردانی؛ رئیس زندان گوهردشت که به فساد و قساوت و هرزگی شهرت دارد طی بخشنامهیی ملاقات حضوری زندانیان _که حق ابتدایی زندانیان است_ را مشروط به همکاری و «انضباط» زندانیان کرد و گفت: «ملاقاتهای حضوری و... حق زندانیان نیست بلکه امتیازی است برای افرادی که در طول دوران حبس تخلف ننموده و دارای حسن اخلاق و رفتار بودهاند...» یعنی برخلاف همه زندانهای دنیا اصل و پایه، ندادن ملاقات حضوری و مرخصی و امکانات بهداشتی و درمانی و صنفی... است.
در بخش دیگر بخشنامه پاسدار مردانی آمده است:
«از تاریخ ۲۰/۰۸/۹۵ کلیه کسانی که مرتکب هر گونه جرمی از تخلفات زندان اعم از خرید و فروش، زد و بند، حمل و نگهداری و استعمال و مصرف مواد مخدر و اعتصابغذا و بهطور کلی هر گونه اعمال خلاف مقررات زندان کردند.... از کلیه امتیازات مندرج در آیین نامه اعم از ملاقاتهای حضوری و شرعی، مرخصی، عفو و آزادی مشروط و غیره محروم خواهند گردید»
در این بخشنامه حرف اصلی، وحشت زندانبان از اعتصابغذای زندانیان است که چون نمیتواند تیز بگوید و با برجسته کردن آن ضعف و استیصالشان را جار بزند، لای مواد مخدر و زد و بند و «هر گونه اعمال خلاف مقررات» پیچیده و ابلاغ میکند.
به گواه اغلب زندانیان محمد مردانی یکی از سرکردگان اصلی انتقال مواد مخدر و زد و بند با زندانیان خطرناک برای آزار و اذیت سایر زندانیان است و اگر قرار شود کسی بابت انتقال مواد مخدر و انتشار فساد مؤاخذه شود او و دار و دسته و اقوامش هستند نه زندانیان سیاسی!
زندانی سیاسی ارژنگ داودی مینویسد:
سرهنگ پاسدار محمد مردانی سرجنگلدار زندان رجایی شهر که از سوی اینجانب ارژنگ داودی زندانی سیاسی رسماً بلحاظ هفت مورد اتهامات مشروحه در زیر بایستی تحت پیگرد قضایی قرار گیرد علیه من ادعای شرف ناداشته؟!... (در قسمتی از شکایت آقای داوودی از مردانی آمده است):
1- صدور دستورات خودسرانه و خلاف ضوابط قانونی و مقررات جاری در سازمان زندانهای رژیم.
2- سوءاستفاده از موقعیت شغلی و کارشکنی بهمنظور دفعالوقت در امر رسیدگی به شکواییههای اینجانب علیه شخص وی و...
3- داشتن سر و سٍر با زندانیان بهاصطلاح اقتصادی (دزدان بیتالمال)
4- تلاش علنی برای مصون ماندن زندانیان پولدار از کیفر بهرغم کسوت تخلفات آشکار
5- ایجاد امکان دسترسی دلبخواهانه زندانیان اقتصادی (غارتگران ملت) به تلفن و سیستم کامپیوتری...
6- تفویض اختیار؟! به زندانیان مرتبط با خود، بهطوریکه با یک اشاره، تمام درخواستهای غیرمنصفانه و حتی مغرضانه اینگونه زندانیان خلافکار، فوراً از سوی مسئولان بندهای اجابت میشود...
7- وادار نمودن نوچههای خود به ایذا و آزار اینجانب و غارت مداوم وسایل شخصی...
حالا یک بار دیگر بخشنامه جدید سرجنگلدار گوهردشت را بخوانیم:
«... کسانی که مرتکب هر گونه جرمی از تخلفات زندان اعم از خرید و فروش، زد و بند، حمل و نگهداری و استعمال و مصرف مواد مخدر و اعتصابغذا و بهطور کلی هر گونه اعمال خلاف مقررات زندان کردند.... از کلیه امتیازات مندرج در آیین نامه اعم از ملاقاتهای حضوری و شرعی، مرخصی، عفو و آزادی مشروط و غیره محروم خواهند گردید».
میبینید که منشأء تمام تخلفات (زد و بند، مواد مخدر...) منهای «اعتصاب غذا» خودش و دارو دسته و اقوام فاسدش است اما چون نمیتواند بگوید طاقتمان از اعتصابغذای زندانیان طاق شده و نفسمان بند آمده، اعتصاب را که حق مشروع و تنها حربه اعتراضی زندانی است لای سایر تخلفات پیچیده و ابلهانه میخواهد زندانیان را تهدید کند و نمیفهمد کسی که با قیمت جانش ایستاده و حقوقش را مطالبه میکند هرگز قلبش با ملاقات حضوری و... نمیتپد.
آن که از داخل زندان به دادخواهی زندانیان قتلعام شده برمیخیزد و آنان که بیدریغ حمایتش میکند و زندانیانی که در روزهای 40 و 50 و 60 اعتصابغذا حتی حاضر به ملاقات با این جانوران نیستند هرگز دنبال ملاقات حضوری و شرعی نبودند. بیتردید این ابلاغیه که در منتهای ضعف و ناتوانی در برابر ایستادگی زندانیان صادر شده، بازتاب فریاد قهرمانانی است که با زبان جانشان حرف میزنند و نشان میدهد هر خیزش و رویارویی و اعتصاب، آتشی است بر عقرب ولایت.
عقربی که با نیش قطع ملاقات و وعده مرخصی و عفو و آزادی مشروط میخواهد مانع ضربات بعدی شود و نمیداند آن که دنبال کام و ناز و آز و امتیاز است، هرگز با زبان جانش به اعتراض برنمیخیزد.
باز هم به قول حافظ، (در بخش دیگری از همان غزلی که در بالا آمد):
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی.
شاید با همین استدلال بود که خواجه شیراز _از فرط زور و تزویر و ریای آخوندهای حاکم_ گفت:
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
و بالاخره:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
آنقدر به تنگ آمده که میگوید خدا پدر و مادر تیمور؛ آن ترک سمرقندی را بیامرزد و از نسیم او که به قساوت و شقاوت و کشتار در ایران معروف است بوی جوی مولیان آید همی.
اما در جهنم آخوندی به علت دیدگاه ولایتفقیه هر چه هست عقرب جراره و مارهای خطرناکی است که هر کدام هزار افعی در آستین دارند. این مارها شرایط را آنقدر سخت میکنند که کسب ابتداییترین و بدیهیترین حقوقمان هم نوعی دستاورد و پیروزی قلمداد شود.
30هزار زندانی بیگناه را با یک فتوا قتلعام کردند.. و بعد گفتند اگر میخواستیم حکم امام را تمام و کمال اجرا کنیم باید نصف مردم ایران را میکشتیم.
نام هیأت مرگش هم «هیأت عفو» گذاشتند و گفتند آن چند نفری که اعدام نشدند حکمشان اعدام بود و مشمول عفو شدند...
آیا عقربی کشندهتر و ماری خطرناکتر سراغ دارید؟
دو هفته قبل جانوری به نام محمد مردانی؛ رئیس زندان گوهردشت که به فساد و قساوت و هرزگی شهرت دارد طی بخشنامهیی ملاقات حضوری زندانیان _که حق ابتدایی زندانیان است_ را مشروط به همکاری و «انضباط» زندانیان کرد و گفت: «ملاقاتهای حضوری و... حق زندانیان نیست بلکه امتیازی است برای افرادی که در طول دوران حبس تخلف ننموده و دارای حسن اخلاق و رفتار بودهاند...» یعنی برخلاف همه زندانهای دنیا اصل و پایه، ندادن ملاقات حضوری و مرخصی و امکانات بهداشتی و درمانی و صنفی... است.
در بخش دیگر بخشنامه پاسدار مردانی آمده است:
«از تاریخ ۲۰/۰۸/۹۵ کلیه کسانی که مرتکب هر گونه جرمی از تخلفات زندان اعم از خرید و فروش، زد و بند، حمل و نگهداری و استعمال و مصرف مواد مخدر و اعتصابغذا و بهطور کلی هر گونه اعمال خلاف مقررات زندان کردند.... از کلیه امتیازات مندرج در آیین نامه اعم از ملاقاتهای حضوری و شرعی، مرخصی، عفو و آزادی مشروط و غیره محروم خواهند گردید»
در این بخشنامه حرف اصلی، وحشت زندانبان از اعتصابغذای زندانیان است که چون نمیتواند تیز بگوید و با برجسته کردن آن ضعف و استیصالشان را جار بزند، لای مواد مخدر و زد و بند و «هر گونه اعمال خلاف مقررات» پیچیده و ابلاغ میکند.
به گواه اغلب زندانیان محمد مردانی یکی از سرکردگان اصلی انتقال مواد مخدر و زد و بند با زندانیان خطرناک برای آزار و اذیت سایر زندانیان است و اگر قرار شود کسی بابت انتقال مواد مخدر و انتشار فساد مؤاخذه شود او و دار و دسته و اقوامش هستند نه زندانیان سیاسی!
زندانی سیاسی ارژنگ داودی مینویسد:
سرهنگ پاسدار محمد مردانی سرجنگلدار زندان رجایی شهر که از سوی اینجانب ارژنگ داودی زندانی سیاسی رسماً بلحاظ هفت مورد اتهامات مشروحه در زیر بایستی تحت پیگرد قضایی قرار گیرد علیه من ادعای شرف ناداشته؟!... (در قسمتی از شکایت آقای داوودی از مردانی آمده است):
1- صدور دستورات خودسرانه و خلاف ضوابط قانونی و مقررات جاری در سازمان زندانهای رژیم.
2- سوءاستفاده از موقعیت شغلی و کارشکنی بهمنظور دفعالوقت در امر رسیدگی به شکواییههای اینجانب علیه شخص وی و...
3- داشتن سر و سٍر با زندانیان بهاصطلاح اقتصادی (دزدان بیتالمال)
4- تلاش علنی برای مصون ماندن زندانیان پولدار از کیفر بهرغم کسوت تخلفات آشکار
5- ایجاد امکان دسترسی دلبخواهانه زندانیان اقتصادی (غارتگران ملت) به تلفن و سیستم کامپیوتری...
6- تفویض اختیار؟! به زندانیان مرتبط با خود، بهطوریکه با یک اشاره، تمام درخواستهای غیرمنصفانه و حتی مغرضانه اینگونه زندانیان خلافکار، فوراً از سوی مسئولان بندهای اجابت میشود...
7- وادار نمودن نوچههای خود به ایذا و آزار اینجانب و غارت مداوم وسایل شخصی...
حالا یک بار دیگر بخشنامه جدید سرجنگلدار گوهردشت را بخوانیم:
«... کسانی که مرتکب هر گونه جرمی از تخلفات زندان اعم از خرید و فروش، زد و بند، حمل و نگهداری و استعمال و مصرف مواد مخدر و اعتصابغذا و بهطور کلی هر گونه اعمال خلاف مقررات زندان کردند.... از کلیه امتیازات مندرج در آیین نامه اعم از ملاقاتهای حضوری و شرعی، مرخصی، عفو و آزادی مشروط و غیره محروم خواهند گردید».
میبینید که منشأء تمام تخلفات (زد و بند، مواد مخدر...) منهای «اعتصاب غذا» خودش و دارو دسته و اقوام فاسدش است اما چون نمیتواند بگوید طاقتمان از اعتصابغذای زندانیان طاق شده و نفسمان بند آمده، اعتصاب را که حق مشروع و تنها حربه اعتراضی زندانی است لای سایر تخلفات پیچیده و ابلهانه میخواهد زندانیان را تهدید کند و نمیفهمد کسی که با قیمت جانش ایستاده و حقوقش را مطالبه میکند هرگز قلبش با ملاقات حضوری و... نمیتپد.
آن که از داخل زندان به دادخواهی زندانیان قتلعام شده برمیخیزد و آنان که بیدریغ حمایتش میکند و زندانیانی که در روزهای 40 و 50 و 60 اعتصابغذا حتی حاضر به ملاقات با این جانوران نیستند هرگز دنبال ملاقات حضوری و شرعی نبودند. بیتردید این ابلاغیه که در منتهای ضعف و ناتوانی در برابر ایستادگی زندانیان صادر شده، بازتاب فریاد قهرمانانی است که با زبان جانشان حرف میزنند و نشان میدهد هر خیزش و رویارویی و اعتصاب، آتشی است بر عقرب ولایت.
عقربی که با نیش قطع ملاقات و وعده مرخصی و عفو و آزادی مشروط میخواهد مانع ضربات بعدی شود و نمیداند آن که دنبال کام و ناز و آز و امتیاز است، هرگز با زبان جانش به اعتراض برنمیخیزد.
باز هم به قول حافظ، (در بخش دیگری از همان غزلی که در بالا آمد):
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر